به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، سال ۲۰۲۱ که آخرین روزهای خود را پشت سر میگذراند، شاهد رویدادهای مهمی در سطح جهان بود که از آن جمله میتوان به ظهور سویههای جدید کرونا، حمله حامیان ترامپ به ساختمان کنگره، برگزاری بازیهای المپیک توکیو و فتح کابل به دست نیروهای طالبان اشاره کرد.
عکاسان خبری امسال نیز چون سالهای گذشته با چشمانی تیزبین برای به دام انداختن سوژههای ناب، تاریخ را از زاویه دوربین به تصویر کشیدند. روزنامه گاردین بهترین عکسهای سال ۲۰۲۱ را انتخاب و معرفی کرده است که در ادامه هر کدام را همراه توضیحاتی از زبان خود عکاس مشاهده خواهید کرد:
مراسم تدفین قربانیان کرونا در بمبئی، دیویاکانت سولانکی
وقتی خبر آتشسوزی در یکی از بیمارستانهای مختص بیماران کرونایی منتشر شد، در حومه بمبئی بودم. فورا به محل حادثه رفتم و وقتی رسیدم کار انتقال بیماران به بیمارستانهای دیگر آغاز شده بود. بیش از ۱۰ نفر براثر آتشسوزی جان خود را از دست داده بودند.
مراسم تدفین قربانیان غمانگیز بود؛ ۱۰ تا ۱۲ نفر از قربانیان کرونا روی هیمه آتشسپاری قرار داشتند و اقوامشان اشک در چشم دورتادور ایستاده بودند. برخورد با احساسات خویشاوندان و عزیزان قربانیان سختترین بخش پوشش خبری رویدادها به عنوان یک عکاس خبری است.
نیروهای ویژه خدمات شهری، چون مردی که در این عکس میبینید، نقش بسیار مهمی در برگزاری مراسم تدفین در دوران شیوه کرونا داشتند چون تنها افرادی بودند که اجازه داشتند آخرین مناسک تدفین را به جا آورند. متاسفانه به اندازه کافی تجهیزات محافظتی وجود نداشت که اقوام قربانیان بتوانند به زمین تدفین وارد شده و با عزیزشان وداع کنند.
این عکس برای من خیلی عزیز است: در یک سال گذشته اجساد بسیاری دیدهام اما حتی ثبت تاثیری که این فضا روی خودم داشت هم کار سختی است چه برسد به ثبت حال و روز خانوادههای داغدیده. فکر میکنم دیدن مردی در لباس مخصوص که با قلبی داغدیده در بین هیمههای آتشسپاری راه میرود، رنج انسانی ناشی از کرونا را به تصویر میکشد.
پناهجویان تونسی که روی یک قایق چوبی در انتظار کمک هستند، سانتی پالاسیوس
در آبهای بینالمللی جنوب جزیره لامپدوسا در ایتالیا در حال حرکت بودیم که صدای ماهیگیرانی را از رادیو شنیدیم. این ماهیگران میگفتند یک قایق کوچک با ۱۷ سرنشین روی آب شناور و در انتظار کمک است.
راه آبی که لیبی را به ایتالیا وصل میکند، یکی از مرگبارترین مسیرهای مهاجر رو در جهان است. فکر کنید در وسط ناکجاآباد هستید، آن هم در تاریکی شب. خوشبختانه آن شب ماه کامل در آسمان بود و توانستم با گرفتن این عکس نشان دهم که چه تنهایی عمیقی چادر خود را بر این فضا پهن کرده است.
نگرانم عمق فاجعه مشخص نباشد. مردم عکسهای غرق شدن پناهجویان در دریای مدیترانه را دیدهاند و از وجود چنین بحرانی آگاه هستند بنابراین هدف ما گرفتن عکسهایی است که حس و حال تجربیات پناهجویان را بهتر منتقل کند.
خانهای در لاپالمای جزایر قناری که زیر خاکستر مدفون شد از امیلیو مورناتی
نخستین بار که برای پوشش خبری فوران آتشفشان کامبر ویجا به جزیره لا پالما رفتم، منطقهای که تخلیه شده بود توسط نیروهای پلیس محافظت میشد، بنابراین نمیتوانستم خیلی به سوژه نزدیک شوم. این عکس را در سفر دومم به منطقه گرفتم. یک خانه را در افق پیدا کردم که کاملا زیر خاکستر آتشفشان مدفون شده بود. اول میخواستم حضوری در صحنه حاضر شوم اما به خاطر سنگهای داغی که از دهانه آتشفشان به پایین پرتاب میشدند، مجبور شدم از پهپاد استفاده کنم تا بتوانم مقیاس این تراژدی را به تصویر بکشم.
فوران این آتشفشان بیش از یک ماه ادامه داشت. خیلی خانهها را دیدم که زیر خاکستر دفن شدند اما این یکی بیشترین اثرگذاری بصری را داشت چون متروکه بود.
دادخواهی یک راهبه از ماموران پلیس در میانمار، مجله خبری مییتکینا
آنگ سان سوچی که از زمان انتخابات نوامبر سال ۲۰۱۵ رهبر میانمار شده بود، اول فوریه طی یک کودتای نظامی از مقامش خلع شد. در اعتراضات ناشی از این تحولات، صدها تن از جمله دهها کودک به دست نیروهای امنیتی کشته شدند. این عکس راهبهای را در شهر شمالی مییتکینا نشان میدهد که در جریان سرکوبها، نیروهای پلیس را نکوهش میکند.
تیم تدفین اندونزیایی در یوگیاکارتای جاوا، اولت ایفانسستی
اندونزی در ماههای ژوئیه و اوت واقعا در مهار شیوع کرونا به مشکل خورد. میخواستم از کار یک تیم تدفین عکس بگیرم تا نشان دهم شیوهنامههای کرونایی چطور بر تمام ابعاد زندگی در اندونزی اثر گذاشته است. شهر یوگیاکارتا یکی از آن مناطقی بود که به طور خاص درگیر سویه دلتای ویروس کرونا شد؛ همه جا صدای آژیر آمبولانس شنیده میشد و تیمهای تدفین در خط مقدم بودند. رسیدگی به مبتلایانی که از بیمارستانها زنده بیرون نمیآمدند بر عهده این تیمها بود.
حدود ساعت ۱۱ شب بود و در بیمارستان بودم که تماس گرفتند و گفتند لباس محافظم را بپوشم و راهی قبرستان شوم. شیوهنامههای کرونایی مانع از آن میشد که افراد در آخرین لحظات در کنار اعضای درگذشته خانوادهشان باشند. خیلی ناراحت کننده بود، خانوادههای داغدار در بیرون قبرستان برای عزیزان از دست رفتشان دعا میکردند در حالی که تدفین آنها را به تیمی از افراد غریبه سپرده بودند.
حمله به ساختمان کنگره آمریکا از ویکتور جی. بلو
قبلا چند تظاهرات بزرگ حامیان ترامپ در شهر واشنگتن را پوشش خبری داده بودم. در روز ۶ ژانویه، همه آماده بروز خشونت در شهر بودیم اما اگر کسی بگوید انتظار حمله به کنگره را داشت، دروغ محض است. ترامپ روی صحنه رفت و شروع به سخنرانی کرد، بعد از ۱۰ یا ۱۵ دقیقه، جمعیت به سمت ساختمان کنگره حرکت کرد.
این عکس را پس از حمله شورشیان به کنگره گرفتم. با این شورشیان داخل کنگره هم رفتم و به صحنه کشته شدن اشلی بابیت به دست پلیس کنگره نزدیک بودم.
کنگره آمریکا یک ساختمان بزرگ است و حدود دو هزار معترض در تلاش بودند یک جفت در چوبی را بشکنند و دوباره وارد ساختمان شوند. محرکهای شیمیایی که پلیس از آنها برای مهار جمعیت معترضان استفاده میکرد، ته کشیده بود و آنها برای جلوگیری از ورود مجرد شورشیان به داخل ساختمان، از کپسول آتشنشانی استفاده میکردند؛ آنجا بود که یکی از معترضان در ورودی ایستاد و دستهایش را به نشان پیروزی از هم باز کرد، گویی که پیروزی ترامپ را جشن گرفته باشد!
ماهیگیری که به کوسهها غذا میدهد، هانا ریز مورالز
به ذهنم رسید که شاید جالب باشد تاثیر قرنطینه و تعطیلی سراسری را روی ارتباط منطقه توریستی تان آوان در فیلیپین با یک گونه در حال کاهش جمعیت بررسی کنم.
در فیلیپین تنش میان حافظان حیات وحش و جوامع محلی زیاد اتفاق میافتد. غذا دادن به کوسهها روی الگوهای تغذیه و مهاجرت آنها اثر گذاشته و شنا کردن آنها در نزدیکی قایقها، باعث بروز ساییدگی روی پوستشان میشود. اما بهرهمندی از شانس شنا کردن با بزرگترین ماهی دنیا چیزی است که گردشگران را به این شهر میکشاند. این ماهیگیرها اگر فرصتهای اقتصادی دیگری داشتند از غذا دادن به کوسهها دست میکشیدند بنابراین نمیتوان آنها را آدم بد داستان دانست.
روزی که این عکس را گرفتم با دوربینم در حال شنا بودم، آن را طوری قرار دادم که هم بالا هم پایین آب را در کادر داشته باشد و محدوده وسیعی را ثبت کند. برای این که تمام کوسه در عکس جا شود، باید از سوژه فاصله گرفت و وضوح را قربانی جزئیات کرد. عکاسی در زیر آب کار چالش برانگیزی است چون جهان در پایین سطح آب خیلی متفاوت است. چون این عکس یک وابستگی متقابل و پیچیده را به تصویر میکشد، برایم مهم بود که کوسه و نگهبان دریا را در یک قاب بگیرم.
گردشگران در حال تماشای فوران آتشفشان، آرنار کریستیانسون
این عکس را بعد از آن که دومین دهانه آتشفشانی شروع به شکل گرفتن کرد، گرفتم. این که مردم آنقدر نزدیک به آتشفشان ایستاده بودند برایم عجیب بود. این کار خیلی خطرناک است و بیشتر از گذازهها، گازی که متصاعد میشود خطر دارد. اگر جهت باد عوض شود، افراد حاضر در صحنه همه سخت مریض خواهند شد.
دهانه آتشفشانی که در این عکس میبینید، چند روز بعد از بین رفت اما دهانههایی بر اثر فوران آتشفشان تشکیل شدند که تا ماهها باقی ماندند. با این حال موردی که در این عکس ثبت کردم خوش عکسترین و زیباترینشان بود.
آخرین لحظات زندگی یک گوریل کوهی در پارک ملی ویرونگای کنگو، برنت استرتون
من برای مدتی طولانی با این گوریلها کار کردم. سال ۲۰۰۷ در جمهوری دمکراتیک کنگو بودم تا درباره گروهی از محیط بانان که برای آموزشهای شبه نظامی به آفریقای جنوبی رفته بودند، گزارش تهیه کنم. پس از سه روز، شنیدیم که گروهی از گوریلهای کوهی در خطر انقراض کشته شدهاند. از آن زمان تاکنون مرتب به پارک کلی ویرونگا در کنگو سر میزنم.
سپتامبر امسال روی مستندسازی عملیات پاکسازی گروهی از شبهنظامیان از این پارک تمرکز کرده بودم. در مدتی که میهمان آن پارک بودم، تنها گوریلی که از کشتار سال ۲۰۰۷ به جا مانده بود ناخوش شد. درمانهای لازم روی این گوریل انجام شد و وقتی به هوش آمد، ضعیف و بیحال خود را در آغوش مراقبش، آندره باوما، جا داد. آندره این گوریل را از آغوش مادر مردهاش درآورده، با گرمای بدنش گرمش کرده و چهار مایل راه رفته بود تا او را از خطر دور کند. چرخه زندگی این گوریل با نزدیک بودن به آندره شروع و با او پایان یافت.
دختری در ویرانههای خانهاش در غزه از فاطیما شبیر
آن روز ماموریت داشتم حال و هوای غزه را پس از توافق آتشبس با رژیم صهیونیستی پوشش دهم. مستقیم به بیت هانون رفتم، محلهای که وقتی خانوادهها در خانهشان بودند مورد حمله رژیم اشغالگر قرار گرفت.
با همه خانوادههای این محله دیدار کردم، داخل خانههای ویرانشان رفتم و داستانشان را شنیدم. خانه رغد نصیر یکی از این خانهها بود. رغد کوچولو همراه عروسک خرسیش مرا به این اتاق و آن اتاق میبرد و وقتی درباره اتاق خودش پرسیدم مرا با خود به آنجا برد. تمام مدت ساکت بود و نشانههای شوک و ناراحتی در چهرهاش دیده میشد. در سکوت کامل در اتاقش ایستاد و از دیوار خراب شده اتاقش زل زد به خیابان و درباره اتفاقی که برای محلهشان افتاده فکر کرد. دیدن رغد در این موقعیت خیلی دردناک بود. وی در این عکس احساسات تمام ساکنان محله را نشان میدهد. این عکس تمام آنچه اتفاق افتاد را خلاصه میکند.
نماز عصر جنگجویان طالبان در فرودگاه بینالمللی حامد کرزای افغانستان، جیم هویلبروک
این عکس چند هفته پس از سقوط کابل گرفته شد. بیرون فرودگاه، هرج و مرج محض بود: گویی همه مردم کشور میخواستند وارد فرودگاه شوند. تنها چند روز قبل، حمله داعش به فرودگاه جان صدها نفر را گرفته بود.
مردانی که در عکس مشاهده میکنید، نیروهای ویژهای هستند که برای تامین امنیت فرودگاه اعزام شده بودند. دسترسی به فرودگاه کار خیلی سختی بود، در تلاشهای قبلی یا از محل رانده شده بودم یا کتک خوردم. آن روز عزمم را جزم کردم که وارد فرودگاه شوم. وقتی شب شد راهم را به داخل فرودگاه باز کردم و بعد به جنگجویان طالبان توضیح دادم که چند عکس از آنها در داخل دروازهها تمام چیزی است که میخواهم.
مردی که در جلوی صف نماز میبینید شروع کرد به انگلیسی صحبت کردن و گفت بعد از نماز میتوانم عکس بگیرم. درخواست کردم در حین نماز ازشان عکس بگیرم. دیدن این که این جنگجویان با ابزار نظامی، یونیفرم و کلاههای مدرنشان نماز میخوانند به نظرم نمای خوبی بود از این که چطور طالبان از یک نیروی چریکی به ارتشی مدرن تبدیل شده است.
این عکس برای من ارزش خاصی دارد چون تصمیمم برای ماندن تا ماه اوت را توجیه میکند. کارم خیلی خطرناک بود چون همگی میدانستیم وقتی طالبان به قدرت برسد شرایط نامعلوم خواهد شد اما احساس میکردم باید بمانم و پایان جنگ جهانی علیه تروریسم را مستندسازی کنم.
یکی از اعضای صلیب سرخ اسپانیا پناهجویی را دلداری میدهد، برنات آرمانگوئه
مردی که در تصویر میبینید یکی از ۸ هزار فردی است که در روز ۱۷ و ۱۸ مه از راه سئوتا وارد اسپانیا شدند. این مرد همراه برادرش آمده بود که بیهوش شد و همراهش را حسابی ترساند. در این عکس یکی از اعضای صلیب سرخ اسپانیا به این مرد قوت قلب میدهد و میگوید که حال برادرش خوب خواهد شد.
اغلب اوقات پناهجویانی که از راه میرسند کمک و توجهی را که بدان نیاز دارند دریافت نمیکنند بنابراین ثبت لحظهای از ارتباط ناب و واقعی میان دو انسان فارغ از سابقه، ملیت و دینشان، حس فوقالعادهای داشت.
جابهجایی هوایی یک اسب توسط ارتش سوییس، فابریس کافرینی
به من خبر دادند بخش دامپزشکی ارتش سوییس در حال انجام یک آزمایش است که در آن اسبها به کمک هلیکوپتر به صورت هوایی جابهجا خواهند شد. هیچ ایدهای نداشتم که این کار چطور انجام خواهد شد فقط حس کردم میتواند سوژه خوبی برای عکس گرفتن باشد.
به اسبها قبل از انجام آزمایش آرامبخش دادند و قبل از آن که آنها را به هلیکوپتر وصل کنند، صورتشان را پوشاندند. نتوانستم هلیکوپتر را در قاب دوربین جا دهم چون کابلی که اسب را به هلیکوپتر وصل کرده بود حدود ۳۰ متر طول داشت اما همین نبودن هلیکوپتر در عکس آن را سوررئال کرده است.
تخلیه جزیرهای که جنگلهایش دچار آتشسوزی شدهاند، کنستانتینوس ساکالیدیس
به محض این که به جزیره اِویا در یونان رسیدم میتوانستم شعلههای آتش را در دور دست ببینم، شعلههایی که تا آسمان کشیده شده بودند و با شدتی حیرت آور میسوختند. هیچوقت چنین چیزی ندیده بودم.
در همین حال پانایوتا نومیدی ۸۱ ساله را دیدم که در بیرون خانهای که در تصویر میبینید، تلوتلو میخورد. پریشان بود. نزدیکتر رفتم و فهمیدم که نمیتواند همسرش را پیدا کند و نگران از دست دادن خانهای است که آرام و آرام و طی ۲۰ سال ساختهاند و حالا شعلهها مستقیم به سمتش میروند.
میدانستم که این عکس بازتابی مهم از شرایط مردم یونان است اما فکرش را هم نمیکردم که انقدر در جهان دیده شود. این عکس حالا به نمادی برای تغییرات اقلیمی تبدیل شده است. برای من گرفتن عکسی که این همه آدم را در سراسر دنیا تحت تاثیر قرار دهد خاص است.
سپر انسانی بازیکنان تیم ملی دانمارک به دور همتیمیشان، کریستین اریکسن، در بازیهای یورو ۲۰۲۰، فریمان ووگل
این عکس حدود چهار یا پنج دقیقه پس از آن گرفته شد که اریکسن سکته کرد و به زمین افتاد. وقتی این عکس را میگرفتم، هیچکس نمیدانست او هنوز زنده است یا نه. در تمام مدت سعی کردم فاصلهام را با صحنه حفظ کنم؛ نه تنها قوانین کرونایی لیگ قهرمانان اروپا مرا از رفتن به داخل زمین منع کرده بود بلکه نمیخواستم در کار تیم درمان اختلال ایجاد کنم.
از این عکس شد خیلی انتقاد شد، از این که چرا سعی کردم از کسی که ممکن بود مرده باشد عکس بگیرم اما کار من همین است. مهم است که واقعیت موقعیت را به تصویر بکشم.
غذا دادن به مرغان دریایی در دود، ناوش چیتاراکار
از همان لحظهای که وارد دهلی شدم، چشمهایم از غلظت دود شروع به سوختن کرد. برای کار به آنجا نرفته بودم، تعطیلاتم بود بنابراین از این فرصت استفاده کردم؛ چند روزی را صبح زود بیدار میشدم، میزدم بیرون و عکس میگرفتم. وقتی کار عکاسی تمام شد، همه عکسها را نگاه کردم و این یکی زیاد به چشمم نیامد اما همسرم آن را به عنوان عکس موردعلاقهاش انتخاب کرد. داستان اولیه این عکس درباره آلودگی هوا بود اما برای من این عکس درباره پرندگان است و نمای دراماتیکی که در پس زمینه پر دود ایجاد کردهاند.
نظر شما