مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران

تهران-ایرنا- «حامدشکیبانیا»، »محسن اسلام‌زاده» و «مژگان اینانلو» در میزگرد تخصصی ایرنا، با اشاره به برخی کج‌سلیقگی‌ها و روحیه محافظه‌کاری در مدیران سطح میانی کشور، راهکار خروج از این معضلات را جسارت مستندسازان و برخورداری از مدیران شجاع و مطلع مطرح کردند.

در بخش نخست میزگرد سینمای‌ مستند ایرنا، مهمترین نهادها و عوامل گسترش و رونق‌ سینمای مستند مورد بحث و مداقه قرار گرفت. در این بخش به طور کلی تاثیرات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی سینمای مستند به طور موردی واکاوی و پیشنهادهایی برای برون رفت از مشکلاتی چون ممیزی و سانسورهای سلیقه‌ای ارائه شده است. این نشست با حضور «حامد شکیبانیا» معاون مستند مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، «مژگان اینانلو» و «محسن اسلام‌زاده» مستندساز، دی ماه سال جاری در خبرگزاری ایرنا برگزار شد.

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران

مشروح بخش دوم این میزگرد در ادامه آمده است: 

با پاسخ به تقاضاهای پنهان جامعه، می‌توان مستندبینی را رونق داد

ایرنا: در بخش نخست این نشست، درباره نقش تلویزیون در گسترش و ارتقای کیفی سینمای مستند صحبت شد، از نظر شما چرا با ظرفیت بالقوه‌ در سینمای مستند و استقبال نسبی که در میان مخاطبان سینما وجود دارد، هنوز آن گونه که باید و شاید ظرفیت‌های بالقوه سینمای مستند بالفعل نشده و فاصله زیادی از نظر جذب مخاطب میان سینمای مستند و سینمای تجاری وجود دارد؟

در فرهنگ‌سازی  نقش حاکمیت و مردم به‌طور همزمان مورد توجه و  قابل تامل است. حکمرانی چیزی جدای از مشارکت مردم نیست و حاکمیت نیز باید در سیاست‌گذاری‌های خود تقاضاها و نیازهای مردم را لحاظ کنند.شکیبانیا: پیش از شروع کرونا حتی اهالی فرهنگ و هنر هم به طور متوسط سالی چند فیلم داستانی یا سریال تلویزیونی و نمایش‌خانگی تماشا می‌کردند. در واقع اگرچه تمنای آن وجود داشت، اما تماشای آثار سینمایی و تلویزیونی در شبکه‌های خانگی و اینترنت امر چندان فراگیری نبود. بعد از شیوع کرونا این روند تغییر زیادی پیدا کرد و گرایش به تلویزیون (به طور مشخص تلویزیون‌های اینترنتی) و انواع نمایش خانگی بیشتر شد. با توجه به پتانسیلی که در عموم مردم وجود دارد و استعدادهایی که در مستندسازی داریم، می‌توان امیدوار بود که سرانه تماشای فیلم مستند افزوده شود و مستند در سبد فرهنگی خانواده‌ها جای شایسته خود را بیابد که همزمان نیازمند حمایت متولیان فرهنگی است.

از سوی دیگر، در نهادهای پخش‌کننده نیز نکات مهمی قابل تأمل است، به طوری که بتواند «تقاضای پنهان» جامعه را شناسایی کند و پاسخ دهد. برای نمونه فیلم «هیچکس منتظرت نیست» آقای محسن اسلام‌زاده را  می‌توان در نهادهایی که خانم اینانلو اشاره کردند نمایش داد و با طراحی ساز و کارهای اطلاع رسانی و فرهنگ‌سازی لازم تقاضای آن را درمیان جامعه هدف به وجود آورد. البته در این مسیر ممکن است این سئوال پیش بیاید که با وجود مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تماشای مستند چه جایگاهی می‌تواند در سبد خانوارها داشته باشد؟ پاسخ همان است که عرض کردم، با فرهنگ‌سازی و پاسخ به این تقاضای پنهان جامعه، می‌توان با وجود مشکلات فراوان اقتصادی و اجتماعی تماشای مستند را هم رونق بخشید. به علاوه، در بحث فرهنگ‌سازی نقش حاکمیت و مردم به‌طور همزمان مورد توجه و قابل تامل است، به طوری که حکمرانی چیزی غیر از مشارکت مردم نیست و حکومت باید در سیاست‌گذاری‌های خود تقاضاها و نیازهای مردم را لحاظ کند. این به معنی کمرنگ شدن نقش حاکمیت نیست بلکه به طور مشخص به اهمیت نقش و مشارکت هر دو اشاره دارد.  

تاثیر شگفت سینمای مستند

در مورد تاثیرات سینمای مستند به طور مصداقی، موارد زیادی را می‌توان اشاره کرد. مثلا مستند «خط‌باریک‌قرمز» ساخته فرزاد خوشدست یکی از مواردی است که بنا به اعلام کارگردان باعث شد در یک پرونده قصاص، خانواده اولیای دم سوژه مذکور را ببخشند و یک نفر از مرگ نجات پیدا کند. در سال ۹۶ مستند «مادرکشی» ساخته کمیل سوهانی اتفاق جالب دیگری را رقم زد که پیش از آن کمتر قابل مشاهده بود؛ در یکی از مناطق جنوبی کشور مردم از افتتاح سد و یک پروژه سدسازی جلوگیری کردند، در حالیکه به طور معمول این گونه افتتاحیه‌ها به دلیل تزریق بودجه و کارآفرینی که در منطقه به وجود می‌آورد با استقبال مردم منطقه روبرو می‌شد، اما آگاهی از برخی مضرات و آسیب‌های احداث سد،  باعث ممانعت مردم از این اتفاق شد. مستند مادرکشی آنچنان راهگشا بود که بعد از آن، تعداد گسترده‌ای از مستندسازان سوژه بحران آب در کشور را موضوع مستند خود کردند و از ابعاد مختلف به بررسی و واکاوی این بحران پرداختند به طوری که اکنون عمده چالش‌ها و مشکلات بحران آب در کشور در ابعاد مختلف بررسی شده و در آگاهی بخشی مردم نقش مهمی دارد. این‌ها نمونه‌هایی از تاثیرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ساخت مستند در کشور است که باعث شده بسیاری از مشکلات و راهکارها در حوزه‌های مختلف جامعه به آگاهی افراد دغدغه‌مند و مسئول برسد.

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
  «خط باریک قرمز» ساخته فرزاد خوشدست، مستندی تاثیرگذار 
که باعث بخشش فرد متهم به قصاص و نجات یک انسان شد

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
مستند مادرکشی ساخته کمیل‌سوهانی نمونه یک مستند جریان‌ساز 
که علاوه بر تاثیرگذاری بر توده مردم، باعث تولید مستندهای زیادی با موضوع بحران آب شد

مستند بد و بی‌تأثیر اصلاً وجود ندارد، هر مستندی تجربه‌ زیستی واقعی به مخاطب می‌دهد

ایرنا: شما چه مصادیقی از مستندهای جریان‌ساز و تاثیرگذار سراغ دارید که باعث تحول فردی و اجتماعی شده است؟

اینانلو: برخی از بحران سیاسی کشور ما به خاطر این است که شبکه‌های معاند خارج کشور با پخش برخی مستندات غیر واقعی نه تنها مردم بلکه مسئولین را نیز دچار چالش کرده و حافظه تاریخی ما را حذف می‌کنند و هر آنچه که دوست دارند به خورد مخاطب تشنه واقعیت و حقیقت می‌دهند.اینانلو: به نظر من مستند بد و بی‌تأثیر اصلاً وجود ندارد و هر مستندی به خاطر ذات پژوهشی و مستندگونه‌اش تجربه‌زیستی به مخاطب می‌دهد که پیش از آن نداشته و به زبان ساده چیزی را به او اضافه می‌کند که مبنای واقعی و عینی دارد. حتی این ادعا را دارم که اگر سعدی زنده بود به جای این همه کتاب و سفر، مردم را به دیدن مستند تشویق می‌کرد و نقش مستندبینی را در تربیت فرزند تبیین می‌کرد. به طور نمونه در سال ۱۳۹۳ مستندی را به عنوان «زنان فرماندار» در سیستان و بلوچستان ساختیم که سوژه اصلی فیلم چهار خانم فرماندار و شهردار در سیستان و بلوچستان بودند. در آن زمان به دلیل اعتمادی که مدیر وقت شبکه مستند به فیلم ما داشت، این مستند بارها و بارها از تلویزیون پخش شد و نتیجه آن شد که در اولین دوره انتخابات شورای شهر بعد از نمایش فیلم، در یکی دو روستا مردان حتی کاندیدا هم نشدند و تا پیش از این انتخابات نیز آن‌ گونه که آمارها نشان می‌دهد سیستان و بلوچستان یکی از پرشورترین استان‌های کشور از نظر میزان مشارکت زنان در مناصب سیاسی به شمار می‌رود.

از طرف دیگر، برخی از بحران‌های ما به خاطر این است که شبکه‌های معاند خارج از کشور با پخش برخی مستندات غیرواقعی نه تنها مردم، بلکه مسئولان را دچار چالش کرده و حافظه تاریخی  مردم را حذف می‌کنند و هرچه دوست دارند به خورد مخاطب تشنه واقعیت و حقیقت می‌دهند. این در حالی است که با بازشدن فضا و اعتماد بیشتر به فیلم‌سازان داخلی که در چارچوب نظام و پذیرفتن قواعد فیلم‌سازی در داخل کشور فعالیت دارند، می‌توان تصویری از این سوژه‌ها ارائه داد که هم ذهن تشنه مخاطبان را سیراب کند و هم تصویرسازی شبکه‌های معاند را به چالش کشید.

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
نمایی از مستند زنان فرماندار ساخته مژگان اینانلو؛  
 نمایش این مستند، در مشارکت مردم و حضور نامزدهای انتخاباتی موثر بود

افراد شجاع سردمدار مدیریت مستند کشور باشند

ایرنا: نظر شما درباره سوژه‌های ملتهب و نوع نگاه فیلم‌سازان به این مقوله‌ها چیست؟ به نظر می‌رسد برخی تصمیمات سلیقه‌ای تاثیرات زیادی در عدم توفیق فیلم‌سازان و ساخته نشدن فیلم‌هایی در داخل کشور شده که نمونه خارجی آن، تصویری غیر واقعی و اغراق آمیز از آن موضوع ارائه داده است.

شکیبانیا: چرا نباید به فیلم‌سازی که سال‌ها در این خاک زندگی کرده، اعتماد کرد؟ همه کسانی که در ایران مانده‌اند، قلبشان برای کشور می‌تپد و عرق و علاقه آنها اثبات شده است.

شکیبانیا: چرا نباید به فیلم‌سازی که سال‌ها در این خاک زندگی کرده و می‌کند و حتی با وجود امکان مهاجرت، همچنان با همه سختی‌ها در کشورش مانده و برای رشد آن تلاش می‌کند اعتماد کرد؟به طور قطع همه کسانی که در این شرایط در ایران مانده‌اند، قلبشان برای کشور می‌تپد و علاقه آنها اثبات شده است. نکته اینجاست که تا چه زمانی و تا چه اندازه سینما و به خصوص سینمای مستند باید چوب ترس و کج‌سلیقگی برخی مسئولان مربوط را بخورد. مثال فیلم «مارمولک» ساخت کمال تبریزی را یادمان هست که پس از چند روز نمایش از اکران سینماها باز ماند. این در حالی است که ۱۰ سال بعد معلوم شد رهبر انقلاب به عنوان عالی‌ترین رتبه و مقام کشور فیلم را تماشا و تایید کرده‌اند. بنابراین نقش مدیریتِ شجاع و مطلع در شکل‌گیری و توسعه سینمای مستند بر کسی پوشیده نیست.

«محمدحسین مهدویان» مستندی ساخت با این پرسش که چه شد صدام جنگ علیه ایران را شروع کرد؟ در این مستند با بهره‌گیری از تصاویر آرشیوی دیده نشده از تاریخ سیاسی عراق، به بررسی دلایل جنگ پرداخته شده، اما تنها به دلیل اینکه این فیلم با رویکرد کمدی ساخته شده ۴ یا ۵ سال اجازه نمایش پیدا نکرد و مستند «استخوان لای زخم» محمدحسین‌مهدویان بی‌خودوبی‌جهت چندین سال در آرشیوها نگه داشته شد. از نظر من باید افراد شجاع سردمدار مدیریت مستند کشور باشند و موانعی که مبتنی بر سلیقه شخصی شکل گرفته باید شکسته شود.  

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
مستند استخوان‌لای‌زخم ساخته محمدحسین مهدویان 
که بعد از چند سال امکان نمایش پیدا کرد

شجاعت و پافشاری مستندسازان، اصلی‌ترین راه خروج از ممیزی سلیقه‌ای 

ایرنا: درباره موانع و خطوط قرمزی که در بسیاری از اوقات نامشخص نیز به نظر می‌رسد و باعث توقیف و یا عدم‌ساخت برخی فیلم‌ها می‌شود، توضیح بفرمایید.

شکیبانیا: بسیاری از کج‌سلیقه‌گی‌ها و خطوط قرمز ذائقه و نتیجه تصمیم‌گیری‌ مدیران سطح پایین است، حال آنکه مدیران سطح بالا از پیگیری‌ و تلاش برای ساخت مستندهای‌ متنوع‌ و مخاطب‌پسند حمایت‌ می‌کنند.شکیبانیا: بسیاری از این خطوط قرمز و موهوم نتیجه ترس مدیران سطح پایین فرهنگی ماست. ما در سال ۸۵ برنامه‌ای درباره مسائل دینی با عنوان «این شب‌ها» با اجرای «علی‌ درستکار» ساختیم که برای نخستین بار به پرسش درباره مسائل دینی می‌پرداخت؛ موضوعی که اگرچه در حال حاضر مساله عجیبی به نظر نمی‌رسد اما در آن زمان به نوعی تابو شباهت داشت؛ اما با پخش آن نه تنها اتفاقی نیفتاد، بلکه سطح تفکر انتقادی میان مخاطبین آن برنامه توسعه پیدا کرد. در حال حاضر بسیاری از این کج‌سلیقگی‌ها و خطوط قرمز، ذائقه و نتیجه مدیران سطح پایین است. حال آنکه بسیاری از مدیران بالادستی از پیگیری و تلاش برای ساخت مستندهای متنوع و مخاطب‌پسند حمایت می‌کنند.

در کل باید گفت، حوزه فرهنگ جای آدم‌های محافظه‌کار و ترسو نیست و باید فرصت به مستندسازان برای ارائه آثار جسورانه و خلاقانه داده شود. در این میان ممکن است دو، سه مستند نیز اشتباه و یا حتی خارج از چارچوب‌ها ساخته شود اما در کل این رویکرد باعث افزایش آگاهی و  واقع‌گرایی در جامعه می‌شود و از سوی دیگر از انتشار آثار جعلی و بزک کرده که  توسط برخی رسانه‌ها در قالب مستندهای تاریخی ارائه می شود، جلوگیری می‌شود.

من برای تلویزیون مستندی به نام «فیلم ناتمامی برای دخترم سمیه» تهیه کردم با موضوع سازمان موسوم به مجاهدین خلق که در آن برخی خط قرمزهای ظاهری تلویزیون رعایت نشد. اما با پخش آن، مستند مخاطب زیادی نیز پیدا کرد و چهره واقعی این گروه معاند سیاسی بیشتر نشان داده شد و بسیاری از سوء تفاهم‌ها و القائات رسانه‌های‌خارجی پاسخ داده شد.

در مورد خط قرمزها بحث‌های زیادی وجود دارد و تنها به مستندات تاریخی و سیاسی ختم نمی‌شود. چندسال پیش، مستند آشپزی را برای پخش در تلویزیون آماده کردیم که حدود ۶ اصلاحیه خورد، در حالی‌که موضوع آشپزی شاید یکی از عادی‌ترین و معمولی‌ترین سوژه‌های مستندسازی باشد. در هر حال شجاعت مستندسازان و پافشاری آنها در تولید پخش و همچنین به کارگیری مدیران متخصص و غیرمحافظه‌کار اصلی‌ترین راهکار برای خروج از ممیزی و خطوط قرمز سلیقه‌ای به شمار می‌آید.  

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
فیلمی ناتمامی برای دخترم سمیه ساخته مرتضی پایه‌شناس
از معدود مستندهایی که با موضوع سازمان منافقین ساخته و از تلویزیون پخش شد

سیاه‌نمایی ممنوع، اما ممکن است اتفاق در ذاتش تلخ و آزاردهنده باشد

اسلام‌زاده: اکنون جنگ، جنگ روایت‌هاست و از عالی‌ترین مسئولان کشور تا هر فردی که در حوزه‌های رسانه، جامعه و سیاست فعالیت کرده، به خوبی به این نکته مهم اذعان دارد که ارتباط زیاد میان قدرت و رسانه‌ها تا چه حد تعیین کننده و مهم است. شما صبح که از خواب بلند می‌شوید قبل از آنکه با اطرافیان‌ ارتباط برقرار کنید، شبکه‌های اجتماعی و اخبار فضای مجازی را رصد می‌کنید و اگر روایتی در این میان خلق شده باشد، به سرعت همه‌گیر می‌شود و شما در صورت نادرست‌بودن این اتفاق تا زمان تایید و تکذیب آن خبر و روایت، در موضع انفعال قرار گرفته‌اید. از سوی دیگر چرا نباید به افرادی که عمر و زندگی خود را در کشور و برای نظام صرف کردند، اعتماد نداشت؟ کج سلیقگی برخی مدیران تا چه حد  می‌تواند به  آینده و هویت سینمای مستند ضربه بزند.

اسلام‌زاده: خط قرمز و ممیزی در هر حوزه به چند موضوع و محور محدود می‌شود و نباید کلیت یک موضوع را از صفر تا صد، خط قرمز عنوان کرد. ممکن است در صورت جسارت و شجاعت فیلم‌سازان برخی رویکردهای اشتباه نیز شکل بگیرد، اما برآیند کلی نتیجه مطلوب و آگاهی‌بخش خواهد بود. برای نمونه در مستند اجتماعی دو خط قرمز وجود دارد؛ یک سیاهی و دو ناامیدی. در این میان تفاوت مهمی میان سیاهی و تلخی وجود دارد، ممکن است یک اتفاق در ذات خود تلخ و آزاردهنده باشد، اما سیاه‌نمایی و ناامیدساختن مخاطب مساله دیگری است که باید به طور دقیق مورد توجه قرار گیرد. خط قرمز و ممیزی در هر حوزه به چند موضوع و محور محدود می‌شود و نباید کلیت یک موضوع را از صفر تا صد، خط قرمز عنوان کرد. من در یک پروژه ناظر کیفی بودم و  به روشنی اعمال نظر سلیقه‌ای سفارش‌دهنده به فیلم‌ساز برای درآوردن موضوع دلخواه را مشاهده کردم. این نوع اعمال نظر از سوی سفارش‌دهنده به طور قطع تبعات زیادی خواهد داشت و باعث افت کیفی کار خواهد شد؛ در جایی‌که فیلم‌ساز با عنایت به تجربه و تخصص خود به خوبی چند خط قرمز محدود را از جمله القای ناامیدی و سیاهی رعایت می‌کند اینگونه اعمال نظرها به ساختار اثر آسیب زیادی خواهد زد و خلاقیت فیلم‌ساز را نابود می‌کند.

مدیریت محافظه‌کار و سلیقه‌ای؛ آفت سینمای مستند ایران
هیچکس منتظرت نیست ساخته محسن‌اسلام‌زاده
با موضوع زنان‌کارتن‌خواب که در جشنواره پانزدهم سینما حقیقت با استقبال مستنددوستان همراه شد

مستند سازی تب‌سنجی جامعه است

اینانلو: کلام آخر اینکه مستند سازی درجه تب جامعه است و نمی‌توان انتظار داشت درجه تب جامعه تغییر نکند و آن را کنترل کرد؛ در این صورت ضربه و  آسیب به دیگر بخش‌های جامعه وارد می‌شود. جامعه‌ای سالم است که درجه تب و معضلات و مشکلات را شناسایی و در جهت درمان آن اقدام کند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha