در ادامه این یادداشت که در ۱۸ دی به قلم علی علوی منتشر شده است، میخوانیم: مجادله بر سر این ادعا هرچند تغییری در سرنوشت مذاکرات و منافع ایران ندارد، اما از جهت دعوای داخلی مالکیت برجام و نشاندادن رفتار بهشدت جناحی و باندیشده مدعیان مهم است. فرض حامیان برجام این است که منتقدان، قبلاً یک چیز «موجود و جاری» را نقد میکردند و حالا همان را طالب شدهاند و لذا این را تناقض و فرصتطلبی میدانند. اما برجام در گذشته، موجود و جاری نبود و برای این مورد نقد بود که اصلاً نبود! و منتقدان به توافقی که ایران یک طرفآن قرار داشت و تعهداتی هم داده بود، اما نفعی نمیبرد، معترض بودند.
با این توصیف اگر کسی بگوید سند وین همان «برجام ما» است، این حقیقت را مخفی کرده است که از یک چیز «نیستگونه» که به عبرت ملتها و دولتهای جهان بدل شده بود، دفاع میکند. حقیقت دیگری نیز در این میان هست که تغییر دولتها به معنای تغییر فاعلامور در همه امور مملکتی پذیرفته میشود و همگان تغییر دولت و حتی یک وزیر و یک مدیرکل را معنیدار و منشأ تغییرات ماهوی و حقوقی و اجرایی تلقی میکنند و هر جریان سیاسی که با ورود به انتخابات به دنبال تغییر است، خودبهخود این حقیقت را از پیش پذیرفته است، پس چرا در مورد خاص برجام، تغییر فاعل چیز بیاهمیتی تلقی و حرف از «این همان برجام است» زده میشود؟!
اگر حکومتی برای فتح سرزمینی لشکر کشید و تا مرزهای آن سرزمین رفت و سپس عقب نشست و در این رفتوآمد چیزهای زیادی را هم از دست داد، آیا میتواند به جانشینان خود که برای فتح همان سرزمین لشکر کشیدهاند، بگوید «این همان جایی است که ما میخواستیم بگیریم و نشد!» و به این سابقه فخرفروشی کند؟! واضح است که این جانشینان هم اگر تا مرز بروند و بازگردند و چیزی نستانند و غرامتی هم بپردازند، با اعتراض و نقد روبهرو خواهند بود. در مورد خاص برجام اگر امریکا دوباره از توافق احتمالی جدید خارج شود و اروپا آن را به سخره بگیرد، همان نقد گذشته بیکموکاست به مذاکرهکنندگان جدید هم وارد است. چهبسا چنانچه مذاکرهکنندگان جدید به نزد کسی مانند آیتالله جوادیآملی بروند، ایشان بازهم توافقی را که یک طرف از آن خارج شود و طرف دیگر نتواند کاری کند، «عوامانه» خواهند نامید و منتقدان نیز همان حرفهای قبلی را -انشاءالله- خواهند زد. در این میان مصلحت و منفعت کشور غیر از اسامی و دسته و گروه مذاکرهکنندگان است.
یک راه ساده و خلاصه برای پایان دادن به این مجادلات آن است که بگوییم بله ایران به عنوان امضاکننده برجام دنبال احیای آن است و میخواهد یکبار دیگر شاید برای آخرینبار راستیآزمایی کند که آیا امریکا حاضر است بیکلک به برجام بازگردد و اروپا حاضر است بی حقه آن را اجرا کند یا نه. به هر حال اینکه ایران از مذاکرات دنبال چیست، روشن است و برای همین برخی منتقدان میگویند اگر بعد از خروج امریکا از برجام ما نیز بلافاصله خارج میشدیم، به هدفمان بهتر و زودتر میرسیدیم و بعد از این هم چنانچه با تکرار تجربه خروج غرب از توافق روبهرو شدیم، شاید عدهای بگویند خروج از توافق جدید بهترین واکنش ماست. قبلاً هم نوشتهایم که بهترین واکنش ما به خروج امریکا از برجام، میتوانست رفتاری شبیه به اروپا باشد که در برجام باقی ماند، اما به آن عمل نکرد. ما نیز باید اسماً باقی میماندیم، اما رسماً به آن متعهد نمیبودیم که تا حدودی در این مسیر هم حرکت شد. این رفتار البته برای ما تأمینکننده منافع اقتصادی نمیشود، اما منافع دیگری دارد که انجام دادنش بهتر از انجام ندادنش است.
اضافه بر آنچه گفته شد مدعیان برجام به خوبی میدانند که متن ژوئن امتیازهایی را واگذار کرده بود که دیگر «همانبرجام» نبود و به لحاظ حقوقی و قابلیت اجرا نشدن، ضعیفتر از برجام بود. اما آنچه اکنون پیشروی مذاکرات است، از دو حالت خارج نیست. اگر مذاکره به نتیجه رسید و غرب به آن متعهد هم باقی ماند، در آن صورت نمیتوان انکار کرد که آنچه در این میانه تغییر کرد، روحیه عزتطلبانه ایران بود وگرنه غرب که همان غرب است؛ و اگر مذاکرات با همه انعطافی که ایران تاکنون نشان داده است به نتیجه نرسید، در آن صورت تکلیف دیگری باقی نمیماند و «جز انتظار و جز استقامت، وطن علاج دگر ندارد».
نظر شما