به گزارش ایرنا، جشنواره فیلم فجر از صبح دوشنبه ۱۱ بهمن ماه به چهلمین سال خود وارد و در قد و قامت جوانی پرتجربه میزبان علاقه مندان به سینما شد. اگر اکران فیلم ها و حواشی مربوط به این فستیوال بزرگ ملی سینما را فاکتور بگیریم، یکی از مهمترین بخش های این جشنواره، نقدهای منتقدان و کارشناسان به این جشنواره است که حال و هوای متفاوتی به این رویداد می دهد.
در ادامه به چند نقدی که در سومین روز جشنواره نگاشته شد، می پردازیم.
رفع کمبود درام کارآگاهی
کمبود درام کاراگاهی، ورزشی، معمایی و دادگاهی در سینمای ایران، در همین ۲ روز اول جشنواره رفع شد. علفزار جای خالی دیگری را پر کرد. یک درام دادگاهی را تقدیم مخاطبان کرد که کم داشتیم، نه میتوانستیم شبیه عدالت برای همه را نشان دهیم و نه دوازده مرد خشمگین را؛ اما علفزار در داستانی یک روزه در فضای دادگستری توانست قدمی رو به جلو باشد. گمان میرود این تابو بادکنکی که نمیتواند درباره مشاغل حساس فیلم ساخت با علفزار شکسته شد و حالا علفزار هم نقد اجتماعی دارد و هم نقد فساد در دادگستری؛ اما مهم این است که هر کدام را چگونه و چقدر میپردازد و تیغ تند نقدش را تیز میکند؟!
فیلم با دردسر شخصی یک بازپرس شروع میشود، دردسری که یکی نبوده ۲ تا میشود، افسر فرستاده او به شکلی غیر تعمدی کودکی را مورد هدف قرار میدهد و به دردسر میافتد و از سوی دیگر بازپرس ما باید به تهران انتقالی بگیرد. یکی از این ۲ گره همان بخش نخست فیلم به فراموشی سپرده میشود. در واقع داستان کودک دیگر پیگیری نشده و جز یک تصویر در بخش پایانی دیگر چیزی از آن که اهرم فشاری قدرتمند در برابر شخصیت امیرحسین بود نمیبینیم. اما گره دوم شخصیت ما از همان اول تا پایان کار یقه مخاطب و خودش را میگیرد اما این گره نیز در حد تیتر است. زیرا انگیزه انتقالی گرفتن امیرحسین برای ما در ابهام میماند و تبدیل به مسأله نمیشود.
فیلم سینمایی علفزار عنوان اثری در ژانر جنایی است که با سوژهای ملتهب به چهلمین جشنواره فجر آمده است. اثری با ژست اجتماعی که در چرک ترین و بی اخلاق ترین بستر روایتی ممکن، مدعی بررسی پروندههای جنایی واقعی است و این همه را در تیتراژ ابتدایی فیلم متذکر میشود. اثری به شدت تلخ که البته از بازیهای روان و یک دستی برخوردار است و کارگردان فیلم اولی آن به خوبی توانست مخاطب را در ۹۰ دقیقه بر روی صندلی سینما بنشاند. فیلم سینمایی علفزار در فُرم سینمایی خود به عنوان اثری قابل قبول و تکنیکی ظاهر میشود که کارگردان آن به درستی جایگاه دوربین را فهمیده و می داند دوربین چه کارکردی دارد و متوجه دوربین به مثابه یک مخاطب و ناظر شده است.
اثری که این همه دقت و تلاش فنی را در جهت ترسیم فلاکت مطلق انسان ایرانی به کار گرفته و در این مسیر از همان ابتدا مخاطب را با شروع تکان دهنده خود به نوعی گیج کرده و مات در هضم تماشای صحنه ای فجیع از اصابت تیر هوایی مامور جوان به یک پسر بچه ۶ ساله و تصویرسازی از کیفیت پرت شدن او از بالای پشت بام خانه و جان دادن این کودک در وسط کوچه میسازد.
کارکرد درست دوربین در سکانس های آغازین
قصه اصلی فیلم این نیست و این روایت در همین جا ناتمام رها و قصه دیگری کلید می خورد که همگی با محوریت بازپرس ویژه پرونده با بازی پژمان جمشیدی روی می دهد. قصه اصلی فیلم نیز حول محور یکی از پر چالش ترین و تلخ ترین پرونده های جنایی سال های گذشته است که به شدت تلخ، ناهنجار و آزار دهنده است.
کاظم دانشی در مقام کارگردان نشان داد سینما را می شناسد و بر عناصر تعلیق مسلط است اما در جاهایی کمی شتاب زده است، فیلم به شدت پر هیاهو است و این هیاهوی زیاد مخاطب را در لحظاتی آزار می دهد.
فضای مکان بازپرسی به شدت پرتنش و پر از درگیری های فیزیکی و کلامی است که البته کاظم دانشی تلاش کرد در کنار این هیاهوها با خُرده روایت هایی همچون قصه گرفتن شناسنامه برای کودکی که حاصل یک رابطه نامشروع است آن را تلطیف کند اما آن نیز چیزی از تلخی اثر نمی کاهد و زهرش به کام مخاطب ۲ چندان می ماند، هر چند با بازی خوب بازیگران این روایت لبخند تلخی هم بر لب نقش بندد.
دوربین در سکانس های آغازین، کارکرد درستی دارد و با جایگیری و اندازه نماهای درست به خوبی توانست پیش زمینه های ملتهب فیلم را ترسیم کند؛ اگرچه این فضاسازی در مواردی به سکانس های آغازین فیلم شنای پروانه به کارگردانی محمد کارت نزدیک است اما در دام آن اسیر نمی ماند و به سرعت عبور می کند.
یکی از مهمترین ویژگی های فیلمساز اجتماعی یا افرادی که میخواهند رویدادهای ساده زندگی و اتفاق های ریز و درشت پیرامون خود را به صورت رئال با هنر سینما در آمیخته کنند و ماحصل کار در قالب یک اثر سینمایی سر و شکل بگیرد، این است که درک درست، نگاه عمیق و منصفانه ای نسبت به جامعه داشته باشند.
علفزار با دغدغه مستحکم گام بر می دارد
کارگردان زمانی که می خواهد قصهاش را روایت کند و برای فیلمبردار در وسط شهر میزانسن تعریف کند، اول باید به این فکر کند که این آغاز چقدر به واقعیت نزدیک است و چه نمودهای بیرونی در جامعه اش دارد؛ اگر به این باور نرسد، خروجی درستی نخواهد داشت، اگر دغدغه و مساله نداشته باشد و سطحی نگری کند، نتیجه درست در نمی آید. همانند اکثر فیلم هایی که ادعای التهاب اجتماعی دارند و در نهایت به دم دستی ترین حالت ممکن در سطح دست و پا می زنند.
کارگردان مدعی سینمای اجتماعی باید آینه تمام نمای جامعه اش باشد. کاظم دانشی، فیلمساز اول، جوان و تازه نفس با نخستین فیلمش علفزار به طرز شگفت انگیزی با دغدغه و مستحکم گام بر می دارد و مصداق بارزی برای این قاعده است. قصه اش ملتهب و جسورانه است، از فروپاشی و انحطاط اخلاقی در یک جامعه رو به زوال حرف می زند، هشدار می دهد و به رُخمان می کشد وضعیت جامعه امروز ما از فروپاشی گذشته است.
روایت های موازی و تو در تو در فیلمنامه اش و پرداخت به جزئیات اش ستودنی است، چفت و بست ها روی هم نشسته و همانند یک جامعه شناس کهنه کار عمل می کند که جامعه اش را به خوبی می شناسد و درباره خطراتی که گریبانگیر نسل های بعدی است، هشدار می دهد.
به گزارش ایرنا، چهلمین جشنواره فیلم فجر با حضور ۲۲ فیلم در بخش «سودای سیمرغ»، ۱۰ فیلم در بخش «فیلم کوتاه» و هشت فیلم در بخش «مستند» از ۱۱ تا ۲۲ بهمن به دبیری مسعود نقاشزاده در برج میلاد به عنوان خانه جشنواره، برگزار میشود. فیلمهای این دوره از جشنواره در سینماهای ۳۱ استان در سراسر کشور اکران خواهد شد.
چراغ جشنواره فیلم فجر در روز نخست با ۲ فیلم بیرو و مرد بازنده روشن شد و در روز دوم نیز فیلم های علفزار و شادروان به نمایش درآمدند. امروز چهارشنبه ۱۳ بهمن ماه و در سومین روز از جشنواره، ۲ فیلم برف آخر و لایه های دروغ به نمایش درآمد.
نظر شما