سید «روحالله موسوی» روز سهشنبه با هدف بازخوانی وضعیت اسرا در اردوگاه های رژیم بعث عراق در ماه مبارک رمضان با حضور در دفتر خبرگزاری ایرنا به تشریح آن دوران پرداخت و اظهار کرد: اولین ماه مبارک رمضان را ۶ ماه بعد از اسارات در ارودگاه موصل تجربه کردم.
وی افزود: ابتدا به استخبارات اردوگاه خبر دادیم که می خواهیم روزه بگیریم و آنها اجازه دادند، ترسیدیم حقه باشد و بخواهند بچه های ما را شناسایی و سپس شکنجه کنند، به همین خاطر اعلام کردیم فقط اسرای چهار آسایشگاه از ۱۰ آسایشگاه اردوگاه ۴۳۰ نفره قصد دارند روزه بگیرند که از دیگر اسرا جدا شدیم، زیرا معتقد بودیم روزه از فریضه های واجب یک مسلمان است و باید هر طوری شده به آن عمل کنند اما نباید جنبه احتیاط نیز از دست میدادیم.
موسوی با اشاره به خاطره روز اول ماه مبارک رمضان، گفت: بعثی ها جوری نگهبانان اردوگاه را شست و شوی مغزی داده بودند که فکر می کردند ما مسلمان نیستم و کافریم؛ وقتی روز اول ماه رمضان نماز ظهر و عصر را می خواندم نگهبان عراقی گوشش آورد نزدیک و گفت؛ نماز می خوانی؟ بخوان ببینم چه جوری می خوانی؟ وقتی بلند، بلند الله اکبر، الله اکبر گفتم و شروع به نماز خواندن کردم، گفت ببینم مگر شما کافر نیستی؟ و خیلی تعجب کرد که ما مانند آنها نماز می خوانیم.
رییس پیام آوران ایثار استان کرمانشاه در ادامه گفت: در ماه مبارک رمضان نماز جماعت را به خاطر رعایت خط قرمزهای اردوگاه جوری برپا می کردیم تا پیش نماز شناسایی و شکنجه نشود، زیرا هرگز شکنجه های دوران اسارت در ماه رمضان تعطیل نمی شد و طبق معمول روزهای دیگر ادامه داشت.
روزهداری در اردوگاه ها مشکلات و سختی های فراوان داشت
موسوی یکی از مهمترین مشکلات روزه داری در دوران اسارت را سحری و افطار دانست و گفت: اردوگاه با پیشنهادمان سحری به جای صبحانه، و افطار به جای نهار موافقت نکردند روزهای اول عملا با مشکل سحری و افطار مواجهه بودیم و ظرفی برای نگهداری غذای صبحانه و نهار برای خوردن سحری و افطار نداشتیم ناچار بودیم غذا ظهر (ناهار در نایلون و پلاستیک بریزیم تا سحری نگه داریم و با توجه با آب و هوای گرم عراق زود خراب و فساد می شد، اما هر جور بود بچه ها روزه می گرفتند.
این آزاده با بیان اینکه سال سوم و چهار مشکل سحری و افطار کم کم درست شد و نزدیک اذان سحری و افطار می دادند، گفت: یک مشکل بسیار مهم دیگر اسرا در ماه مبارک رمضان، نبود آب برای غسل کردن بود و این مشکل تا پایان اسارت هم لاینحل ماند، عراقی ها اجازه نمی دادند برای حمام بیرون بیایم یا آب به داخل آسایشگاه ببریم که باز با نایلون آب را داخل آسایشگاه می بردیم و این محدودیت هم باعث نشد بچه ها روزه نگیرند.
در دوران اسارت غذای فاسد به ما می دادند
موسوی بیان داشت: در زمان اسارت بنده به عنوان یکی از مسئولان آشپزخانه و کمیته آشپزخانه بودم، مسئولیت بسیار حساس بود زیرا اگر بهداشت رعایت نمی شد و یک نفر مریض می شد، سلامت همه در خطر بود حالا نوع پخت غذا و تقسیم آن نیز مشکلات خاص خودش را داشت.
وی اضافه کرد: غذای روزهای عادی ما در دوران اسارت با ماه مبارک رمضان هیچ فرقی نداشت؛ گاها گوشتی یخ زده ای می دادند که از بسته بندی آن ۱۰، ۲۰ سال گذشته بود، آنچنان یخ زده؛ که وقتی به زمین می افتد مانند شیشه، گوشت و استخوان با هم تکیه تیکه می شد و بعد از آب شدن یخ آن تازه میدیدم پر از کرمه، یعنی قبل منجمد گوشت گندیده و کرم زده بود و ما مجبور بودیم، چندین بارآن را بپزیم و از صافی بگذرانیم تا بشود خورد، یا پوست بادمجان، سیب زمینی و دیگر سبزیجات خشک شده که روی گونی آن نوشته شده بود برای حیوانات به ما می دادند و با چه مشقتی با آن غذا درست می کردیم.
این جانباز سرافراز یکی دیگر از سختی های دوران اسارت برای خودش را آشپزی در یک سالن کوچک با ۱۵ اجاق در فصل تابستان عنوان کرد و گفت: این وضعیت آشپزخانه را با توجه به آب و هوای گرم عراق در تابستان بسیار سخت و جهنمی می کرد حالا روزه هم بودیم صد برابر مشکل تر، به همین خاطر با پیشنهاد فرمانده داخل سالن ایرانی از سال سوم و چهارم آشپزخانه صحرایی راه اندازی کردیم باز سخت بود اما از داخل سالن بهتر بود.
موسوی در ادامه با تعریف یک خاطره گفت: اجاق های گاز آشپزخانه همیشه دودی بودند و در یکی از ماه رمضان ها، چون مسئول تقسیم غذا بودم شوخیم گل کرد و هرکس برای دریافت غذا می آمد به شوخی دست دودیم به صورت و پیشانی او به عنوان تبرکی می زدم تا سیاه شود، می گفتم تقبل الله و آنها به شوخی برای من نقش کشیدند و در اولین روز بعد از ماه رمضان، سر نهار من را صدا کردند وقتی وارد محوطه حیاط شدم من را توی گون کردند و پرت کردند داخل حوضچه ای آب ذخیره آسایشگاه، چون در گونی بسته بود نمی توانستم شنا کنم و تا مرز واقعی خفگی رفتم.
۷۵۰ آزاده تا پایان دوران اسارت حافظ کل قرآن کریم شدند
این آزاده سرافراز در بخش دیگری از سخنان خود به تاثیرات معنوی ماه مبارک رمضان در دوران اسارت اشاره کرد و گفت: در دوران اسارت در ماه رمضان، ایام محرم، ایام اربعین و ماه رجب و شعبان هر کدام حال و هوای خاص خودش داشت و مراسمات مذهبی به ترتیب برگزار می کردیم اما ماه مبارک رمضان بهترین هدیه به اسرا بود به خاطر تاثیر بسزائی که در خودسازی و آینده سازی، افزایش اعتقادات و مقاومت بچه ها در برابر شکنجه روحی و جسمی بعثی ها داشت و به نظرم نمونه ماه رمضانی که ما از نظر خلوص اعتقادات، معنویت و نیایش در اسارات داشتیم را تاکنون در ایران ندیده ام.
موسوی با اشاره به عملکرد عالی کمیته فرهنگی اردوگاه موصول گفت: تا پایان دوران اسارت ۷۵۰ نفر از آزادگان در اردوگاه حافظ کل قرآن شدند و ماه رمضان روزی حتما یک دوره و حتی ۲ دوره قرآن کریم را با کیفیت و تسلط بسیار بالا بچه ها ختم می کردند.
وی همچنین افزود: در هفته حتما سه روز بدون استثنا بچه ها دعای ندبه، کمیل و زیارت عاشورا می خواندند و جا دارد یادی کنیم از برادران "فرجی" از ایلام که به سبک مرحوم موذن زاده اذن می گفتند یا یوسف قاسمی از همدان به خاطر مداحی های زیبایش و آقای رئیسی به خاطر خواندن دعای بسیار زیبا ندبه و کمیل در ایام ماه رمضان؛ به طوریکه اسرای آسایشگاه برای بردن آنها به سالن خودشان دعوا می کردند.
موسوی در پایان صحبت های خود گفت: هیچ وقت نباید یاد و خاطره حاج آقا ابوترابی در دوران اسارات ماه مبارک رمضان در هدایت و راهنمایی، پند و اندرز بچه ها را فراموش کنیم که با آن جسم نحیف و ضعیف اش بزرگترین حامی اسرا و نقطه امیدی برای نگهبانان عراقی که بارها و بارها اعتراف کردند.
نظر شما