به دلیل قرابتی که از لحاظ دینی و فرهنگی میان ما و کشور ترکیه وجود دارد، معمولا خوانندگان ایرانی از آثار نویسندگان ترک استقبال کرده و با شخصیتهای آنها همزاد پنداری میکنند. استقبال گرمی که از کتاب ملت عشق الیف شافاک شد، خود گواهی بر این مدعاست. این کتاب به یکی از پرفروشترین کتابهای سالهای اخیر در ایران تبدیل شد و در برخی انتشارات نیز تیراژ آن به بالای سیصدهزار نسخه هم رسید.
حالا سعیده نصیری مجموعهای از داستانهای کوتاه اثر نویسندگان معاصر ترکیه را بر اساس شهرت نویسنده، سبک و جذابیت داستان انتخاب و در یک مجموعه واحد به نام عشق دلیل کافی است، گردآوری و ترجمه کرده است.
این مجموعه داستان کوتاه شامل داستانهای مختلف با «موضوعات متنوعی همچون عشق، سیاست، مسائل اجتماعی، فقر، تنهایی، مرگ و غربت» است (ص. ۹). اما مضمون غالب در این داستانها را شاید بتوان سلطه نظام مردسالاری، تعصب کور و مقوله سرکوب زنان در جامعه سنتی ترکیه دانست.
از نویسندگانی که آثارشان در این کتاب به چشم میخورد، میتوان به عمر سیفالدین، رفیق خالدکارای، اورهان کمال و احمد امید اشاره کرد.
مروری بر داستانهای مجموعه
داستان اول که پاشنههای بلند نام دارد، تجسم ضربالمثل بیخبری خوشخبری است و داستان دوم مجموعه، کنایهای به فعالان اسمی حقوق زنان. در بخشی از داستان فمنیست میخوانیم: سالم بیگ، با این دغدغه ذهنی، اینقدر معنی فمنیست را پرسوجو کرد که دست آخر اسم فمنیست رویش ماند. جدای از این، آنهایی که نمیدانستند چرا او را به این اسم میخوانند گمان میکردند که در این زمینه فعالیتی دارد. از این رو، در نشستهای مربوط به زنان برای ارائه کنفرانس دعوتش میکردند و روزنامههای تازهتاسیس از وی درخواست میکردند که در صفحههای مربوط به زنان مقاله بنویسد.(ص. ۲۰)
داستان کفاش درد دوری از وطن و غربت را روایت میکند و داستان مردی چهاردهساله روایتگر ماجرای کودکی است که کودکی نکرد.
در داستان مسافرت با قطار از رویای تحقق نیافته دختری جوان و اسیر در چنگال جامعه مردسالار میخوانیم و در داستان بازگشت با زنی همراه میشویم که عزم خود را برای تغییر کلیشهها و نجات خانوادهاش جزم میکند.
در بخشی از این داستان آمده است: زن از شدت ناراحتی نزدیک بود به مردی که هی قدغن قدغن میکرد سیلی بزند. دلش میخواست شوهرش به آن مرد بدوبیراه بگوید، دادوهوار راه بیندازد، جاروجنجال به پا کند. اما شوهرش زیر لب جملاتی نامفهوم زمزمه کرد و آرام بلند شد. خواست دخترش را بغل کند. زن با ترحم به شوهرش نگاه میکرد:'چقدر هم لاغر شده.' (ص. ۶۳)
داستان ارباب رشو شاید مشهودترین نقد موجود در این کتاب از سلطه تفکر مردسالارانه در ترکیه باشد. این داستان کوتاه روایتی است پیچیده و ظریف از ظلم به زنان، تعصب کور و خشونت. در جایی از این داستان در شرح یک قتل به اصطلاح ناموسی میخوانیم: ارباب رشو به زور دست دختر را کشید و کنار قبر تازه کندهشده آورد. دختر میدانست که از بین این همه آدم راه گریزی ندارد و هیچ کاری از دستش برنمیآید. ولی ترس از جانش بین او و قبر فاصله انداخته بود. باز هم مقاومت میکرد... یک گلوله بیخ گوش دختر شلیک شد و او روی زمین افتاد. (ص. ۸۷)
مجموعه داستانی عشق دلیل کافی است به ترجمه سعیده نصیری در شمارگان ۷۷۰ نسخه توسط انتشارات ققنوس چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
نظر شما