۹ سال و ۹ روز؛ به عبارتی ۳۲۹۶ روز. حقیقتا زمان زیادی است. جهان در ابعاد مختلف دچار تغییرات شگرفی شده؛ قیمت دلار از ۳۵۰۰ به ۲۹۷۰۰ تومان افزایش پیدا کرده است. ۲ جام جهانی برگزار شده و آلمان و فرانسه عنوان قهرمانی را به خود اختصاص دادهاند. کلوپ و گواردیولا دیگر در بوندسلیگا نیستند و سالهاست به لیگ برتر انگلیس آمدهاند. آن زمان حدود ۲ سال از آمدن کارلوس کیروش گذشته بود و حالا قریب به سه سال است که مرد پرتغالی از تیم ملی جدا شده است.
سیاستمداران زیادی پستهای خود را ترک و نفرات جایگزین بر مسند قدرت جلوس کردهاند. ستارههای فراوانی در دنیای ورزش، هنر و ... جان خود را از دست دادهاند. تکنولوژی با پیشرفت چشمگیری مواجه شده و دیگر خبری از دوربینهای سه، پنج و یا هشت مگاپیکسلی نیست و هر گوشیِ موبایل میتواند حکم یک دوربین حرفهای را داشته باشد.
استقلال بعد از ۹ سال و ۹ روز دوباره قهرمان لیگ برتر فوتبال ایران شد. بین قهرمانی اول و دوم سه سال فاصله افتاد و بین فتح دوم تا سوم، چهار سال. طبق قانون احتمالات، باید چهار سال قبل قهرمانی بعدیِ آبیها را به چشم میدیدیم اما ندیدیم. رقیب سنتی در اوج بود و جامها را یکی پس از دیگری درو میکرد. در این بین اما یک نفر مقابل تغییر، مقاومت کرد. لباس بازیگری را از تن درآورده و ردای مربیگری بر تن کرده بود اما همان شخصیت سابق را داشت؛ با همان سایه روشنهای همیشگی؛ و او کسی نبود و نیست جز فرهاد مجیدی.
فرهاد مجیدی به معنای واقعی کلمه یکی از خاصترین شخصیتهای فوتبال ایران است. پسری با استعداد که از صنایع پارچین کارش را شروع کرد. در بهمن بزرگ شد و ۲۵ سال قبل با درخواست ناصر حجازی به استقلال پیوست. در تمام این سالها شاهد تصمیمات عجیب مجیدی بودهایم. جوانی بااستعداد، با قدرت حمل توپ فوقالعاده و تکنیکِ دلبرانه که زود از کوره در میرفت و متخصص تصمیمات آنی و جداییهای گاه و بیگاه بود. روحیهای حساس داشت و انزوا را به بودن در جمع ترجیح میداد. رسانهگریز بود و کمتر حرف میزد. همین شخصیت بهارگونه او باعث شد تا در دوران بازیگریاش به آن چیزی که استحقاقش را داشت، نرسد. با این حال خودش از حضور چند ساله در حاشیه خلیج فارس همیشه راضی بود و ابراز پشیمانی نکرد.
۹ سال و ۹ روز قبل، فرهاد مجیدی کاپیتان استقلال بود. هفته ماقبل پایانی و جدال آبیها با فولادِ حسین فرکی در اهواز. دیداری که با پنالتیای که خودش گرفت و گلی که جواد نکونام به ثمر رساند با برتری یک بر صفر تیم پایتختنشین تمام شد تا شاگردان امیر قلعهنویی قهرمانی خود را قطعی کنند.
هفته بعد جام قهرمانی بالای سر فرهاد بود. او سال بعد خداحافظی کرد و استقلال دیگر رنگ قهرمانی را ندید تا دیروز(شنبه). ۳۲۹۶ روز بعد. فرهاد سرمربی استقلال بود و نکونام سکاندار فولاد. بازهم بازی در اهواز به انجام میرسید و یک مرتبه دیگر برتری یک گُله برای نماینده پرطرفدار تهران به ارمغان آمد. شماره هفت محبوب، یک مرتبه دیگر نقشی غیر قابل انکار در ثبت قهرمانی ایفا کرد تا جایگاهش نزد هواداران آبی، دستنیافتنیتر از قبل شود.
استقلال در این فصل متشکل از مجموعهای جالب توجه بود. تیمی که مقتدرانه بازی نمیکرد اما مقتدرانه نتیجه میگرفت. تیمی که جذاب بازی نمیکرد اما راه و روش جذابی برای جمعآوری امتیازات داشت. تیمی که شلوغ بود و پر از تغییرات اما هارمونی و انسجامش مثالزدنی بود. تیمی که جوان بود اما مملو از تجربه و پختگی. تنوع تاکتیکی نداشت اما نظمی فوقالعاده در اجرای الگوهای محدود تاکتیکیاش داشت. و این غیر قابل پیشبینی بودن، عصارهای بود از شخصیت فرهاد مجیدی.
فرهاد تیمی را ساخته و پرداخت که جدی گرفته نمیشد. آنها در اکثر هفتهها صدرنشین بودند اما خیلی از کارشناسان پیشبینی میکردند که به زودی سقوطشان از راه میرسد. هفتههای زیادی از راه رسید که انتظار میرفت باخت اول آبیپوشان رقم بخورد اما اینطور نشد.
تیم فرهاد بدون لغزش به مسیرش ادامه داد. آنها فرمول قهرمانی در لیگ برتر را به خوبی از رقیب سنتی آموخته بودند. «نیاز نیست مدام حمله کنی و به دنبال بازی تماشاگرپسندانه باشی. کافیست خطای کمتری داشته باشی و از حداقلها به گل برسی.» سه قهرمانیِ آخر پرسپولیس در لیگ برتر با همین شیوه رقم خورد و فرهاد توانست با انتخابِ دستیارانِ کاربلد، ایجاد اتحادی مثالزدنی بین بازیکنان و استفادهی بهینه از نفراتش آن مدلِ برنده را تکرار کند و حتی آن را ارتقا دهد.
قهرمانی در لیگ بیست و یکم پایان ماموریت تیم مجیدی نیست. آنها به دنبال کسب اولین قهرمانی در لیگ برتر بدون حتی یک باخت هستند. این تیم به کمترین گل خورده و بیشترین امتیاز و... می اندیشد. اهدافی که تا فتحشان فاصله چندانی وجود ندارد.
سه بازی و ۲۷۰ دقیقه. و حالا همه به این تیم و این گروه ایمان آوردهاند. نمیتوان قهرمانیِ استقلال را با ناتوانی دیگر مدعیان بیاهمیت جلوه داد. نمیشود کارِ بزرگ مجیدی را در سایه هنرِ دستیارانش قرار داد و همه اعتبارات را خرج گابریل پین و صالح مصطفوی کرد.
مجیدی مانند دوران بازیگریاش نشان داد اگر حواشیاش را کم و پختهتر رفتار کند، میتواند از پس هرکاری بربیاید و هر بینندهای را وادار به تحسین کند. او کاری را انجام داد که در همه این سالها نفراتی چون امیر قلعهنویی، پرویز مظلومی، وینفرد شفر، علیرضا منصوریان، محمود فکری و ... قادر به انجامش نبودند.
مجیدی برای نشاندن لبخند روی لبان محبوبش به دلِ بیستون زد و توانست به کامیابی و موفقیت برسد. در میانه راه، ساز جدایی کوک نکرد و منش عشاق واقعی را در پیش گرفت و حالا در آستانه ۴۶ سالگی، او به اولین جام حرفهای دوران مربیگریاش رسیده است.
راهی طولانی و پرفراز و نشیب در انتظار شماره هفتِ خاص فوتبال ایران است. مسیری که احتمالا مانند زمان بازیگریاش عجیب و پرنوسان خواهد بود. فرهاد، همان فرهادِ سابق است؛ با همان آمادگی بدنی، جذابیت بصری و البته رفتارهای غیرقابل پیشبینی.
فعلا اما کام آبیها با فرهادشان شیرین است؛ آنها پس از ۹ سال و ۹ روز مجددا بر بام فوتبال ایران ایستادند.
نظر شما