به گزارش خبرنگار ایرنا، خرداد که فرا می رسد ناخودآگاه دلها به سمت حرمش پَر می کشد؛ حرم پیر فرزانه ای که می گفت «هرچه ما داریم از کوخ نشین ها است»، پُر می شود از عاشقانی که از دورترین و محرومترین نقاط خود را برای تجدید میثاق به جنوبی ترین نقطه تهران می رسانند.
او همان کسی بود که اعتقاد داشت: «دولت شما دولت محرومین است، یعنی، باید برای محرومین کار بکنید.» و از این رو در تشییع پیکر مطهرش یک ششم جمعیت آن زمان کشور که قریب به اتفاق از کوخ نشین ها بودند، شرکت کردند.
امام چون آفتاب پرمهر، سراسر کشور را در بر می گرفت و فکر، ذکر و حرفش مردم بود؛ او می گفت: در هر صورت ما باید دنبال این معنا باشیم که مردم را نگه داریم و همین طوری که آقایان می گویند؛ بدون پشتیبانی مردم، نمی شود کار کرد.
حال ۳۳ سال از پرکشیدن این رهبر فرزانه می گذرد، اما باز هم شعار همان است که بوده؛ «سالها میگذرد حادثهها میآید؛ انتظار فرج از نیمه خرداد کشم.»
۱۳ خرداد است اما در راه حرم و بهشت زهرا (س) پر است از افرادی که پیاده یا سواره به سمت حرم می روند؛ مهم نیست که هوا گرم یا راه طاقت فرساست چراکه سلوک امام، مردم را شیفته خود کرده است.
در میان گروه گروه مردم از پیر و جوان و مرد و زن هستند؛ پیش خود فکر می کنم که این جوانان که بسیاری از آنان امام خمینی را ندیده و درک نکرده اند چطور آنطور عاشقانه به سمت حرمش می روند؟
حسن ۲۱ ساله دانشجوی مکانیک است، می گوید: از شیروان آمده به عشق امام.
او اعتقاد دارد: خمینی کبیر، روح زمانه است و همیشه از اتحاد بین مردم سخن می گفت؛ او را از نزدیک ندیدم اما پدرم که رزمنده است از امام خاطرات زیادی دارد که برایم تعریف کرده است.
حسن ادامه می دهد: یکی از حسرت های زندگی ام این است که در زمان حیات امام نزیسته ام.
در گوشه ای از جاده منتهی به حرم و دور از شلوغی علی ۵۴ ساله در حالی که چفیه دور سرش بسته به سمت حرم حرکت می کند.
او می گوید: در عملیات بیت المقدس جانباز شده و آن زمان به عشق امام و برای دفاع از خاک و ناموس ایران به جبهه رفته است.
علی که چشمانش پر از اشک و لبهایش در این گرمای طاقت فرسا خشک و ترک خورده است، ادامه می دهد: بیش از ۳۰ سال است که نیمه خرداد پیاده به سمت حرم امام می روم.
در اتوبان و مبادی منتهی به حرم ترافیک سنگین است و از ظهر که گیت ها بسته بود و اجازه ورود افراد هم داده نمی شد؛ عصر هنگام و هرچه به ساعت حضور رئیس جمهوری و سخنرانی وی نزدیک می شویم افراد فوج فوج از گیت ها رد شده و وارد حیاط حرم می شوند.
سربازان نیروی انتظامی و بسیج با چفیه های نوی خود به چشم می آیند و در گوشه ای دیگر خیمه های فرهنگی توسط شهرداری تهران و پلیس ایجاد شده؛ نزدیک تر می شوم. یک از این غرفه ها مخصوص نقاشی چهره امام است.
در غرفه دیگر بچه ها بازی می کنند؛ صدای از جلو نظام سربازان نیروی انتظامی توجه ام را جلب می کند که در ۲ ردیف قرار گرفته اند؛ پس از فرمان خبردار فرمانده، روبروی حرم فریاد روح الله سر می دهند.
از پیرمردی که با کلاهی سفید و چهره ای سوخته که از اراک به سمت حرم آمده می پرسم که با چه عشقی می آیی؟ می گوید: آفتاب آمد دلیل آفتاب.
نظر شما