به گزارش ایرنا ، تیرماه ۱۳۶۷ بود که در عملیات مقابله رزمندگان ایرانی با عراق در تنگه ابوقریب بچه های گردان عمار مقابل لشکر زرهی عراقی ایستادندو عده ای از این بچه ها لب تشنه به فیض شهادت نائل آمدند .
سردار شهید غلامرضا صالحی جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) و رزمندگان شهید خسرو خدابندهلو، بهمن مهدیپور بناب، محمود نیکوصرف، امیرحسین خلیق، مظفر حسینموردی، قدرتالله ابوالحسنی، محمدرضا همتی ریختهگر، مسعود احمدلو، سیدعباس سیمایی، علی تکانصفت، علیرضا مخلصآبادی فراهانی، مهدی محبی، محمود کبیر، ماشاءالله صالحی موفر، داود محمدی قیداری، محمد غنمی جابر، محمد نجفی، محمدمهدی صدیقی نوری، نقی مرادی، رسول عربسرخی، مصطفی محمدینیا، سیدحسن بزرگنیا طبری، حسین کریمزاده لچهگورابی، جبرئیل ملتی، حمیدرضا فراهانیها، سعید سیدیفر فضلاللهی، حسین ابوالحسنی، هوشنگ هادیپور، حمیدرضا مهیا، مسعود حاجحسینی، اصغر کلانتری، علی حیدری، مسعود ملا، امیر ابراهیم، قاسم هونجانی در این عملیات به شهادت رسیدند.
روز ۲۱ تیرماه ۶۷ اعلام شد که نیروهای بعثی عراق به تنگه ابوقریب که تنگه ای بسیار استراتژیک در شمالغرب خوزستان است حمله کرده و رزمندگان اسلام هیچ نیرویی را ندارند که مقابل آنها بایستد. از طرف فرماندهی جنگ هم ابلاغ میشود که گردان عمار برای مقابله با عراق اعزام شود، اطلاع میدهند که گردان عمار آماده شدهاند که بروند مرخصی، دستور میدهند که گردان عمار را برگردانید به تنگه ابوقریب.
رزمندگان گردان عمار به پادگان دوکوهه برمیگردند و بهسرعت تجهیز میشوند و عازم خط مقدم میشوند. در این عملیات گردان عمار بهتنهایی مقابل یک لشکر زرهی عراقی ایستاد و نیمی از این گردان بهعلت تشنگی به فیض شهادت نائل شدند.
تنگه ابو قریب با توصیف شرایط سخت دوران جنگ تحمیلی
سردار محمد رضا یزدی مشاور فرماندهی سپاه و فرمانده گردان عمار در تنگه ابو قریب با توصیف شرایط سخت دوران جنگ تحمیلی و عملیات تنگه ابو قریب، اظهار کرد: تیرماه سال ۶۷ دمای هوا در بیابانهای جنوب اگر بگوییم نزدیک ۶۰ درجه بود، اغراق نکردهایم. یک عده از بچههای ما در دوکوهه برای آمدن به مرخصی آماده میشدند و افراد زیادی در خط نبودند. آن روزها شرایط جنگ کمی سخت شده بود، نزدیکهای ظهر گفتند که عراقیها با بمبهای شیمیایی و مهمات بسیار زیاد حمله کردند و مرز را بمباران، خط را شکسته و به خرمرود و دزفول نزدیک میشوند.
فرمانده گردان عمار در دوران دفاع مقدس با اشاره به اهمیت عملیات فتحالمبین در حفظ خاک کشور، بیان کرد: رودخانه کرخه از حیث نظامی بسیار پراهمیت است و در عملیات فتحالمبین ما توانستیم اصطلاحاً کشورمان را پس بگیریم و از رودخانه عبور کنیم.
وی با بیان اینکه نمیتوان واقعیت جنگ را با نمایش فیلم به صورت کامل و شفاف به نمایش گذاشت، تأکید کرد: «در فیلم تنگه ابو قریب محصول هنرمندان کشورمان تنها بخشی از اتفاقات را میتوان به نمایش گذاشت، لبهای خشک شده بچههای رزمنده در گرمای ۶۰ درجه که چند کیلومتر را از این سنگر به آن سنگر و از این تپه به آن تپه پیادهروی کرده بودند را باید میدیدید.
یزدی یادآور شد: «در این عملیات ۵۲ شهید دادیم و پیکر یکی از شهدا هنوز برنگشته است در حالی که تنها ۱۷ سال داشت و پنج تن از رزمندگان از تشنگی شهید شدند».
تنگه ابوقریب ، حماسه ماندگار در دوران دفاع مقدس
مسعود بنیاسدی یکی دیگر از بازماندگان حماسه تنگه ابوقریب این حماسه را یکی از بهیادماندنیترین مقاطع دوران دفاع مقدس عنوان کرد و گفت: ۳۳ سال پیش در اواخر تیرماه بود که رزمندگان گردان عمار در حال مرخصی و رفتن بهسمت شهرهایشان بودند عدهای هم آماده حرکت بودند، بعد از نماز و ناهار رسم بر این بود که رزمندگان در حسینیه دوکوهه استراحت میکردند و عدهای هم تنی به آب میزدند. ما هم در آن موقع در حال استراحت بودیم که برادر شریفی جانشین گردان ما را صدا زد و حمله عراق از سمت فکه را به ما اطلاع داد و به ما گفت که "سریعاً آماده شوید تا بهسمت فکه برویم و مانع از نفوذ بعثیها شویم".
کسی میتواند از ابوقریب دفاع کند که آماده باشد
از این ابوقریبها در طول انقلاب و بعد از انقلاب و بعد از جنگ داشتیم و خواهیم داشت. کسی میتواند از ابوقریب دفاع کند که آماده باشد. کسی میتواند به ابوقریب برود و جلوی دشمن را بگیرد که خود کاملاً به بصیرت و آگاهی رسیده باشد و چیزی نتواند جلوی او را بگیرد حتی با یک سلاح اندک بتواند از خیل کثیر توان نظامی و مادی دشمن جلوگیری کند.
ما آدم ها قصه های تکراری را دوست نداریم فقط دلمان می خواهد آخر قصه ای خوب تمام شود حتی اگر قهرمانش سختی زیادی را تحمل کند، اما به نظر قصه های خوب دنیا هر بار به شکلی تکرار می شوند مثل قصه ی تشنگی، قصه ی غریبی و قصه ی ایمان!
گویی خدا عمدی داشته که قصه هایی که با تشنگی و ایمان شروع می شوند را با شهادت تمام کند! بایدقصه های خوب را بارها بارها بازنویسی کنیم و مرور کنیم. مثل قصه مردان تنگه ابو قریب. خوش به حال آنهایی که قصه هایشان این قدر خوب تمام می شود. کمتر چیزی آن طور که به نظر می رسد پیش می رود.
فکرش را بکن! امروز آماده می شوی که در عافیت بعد از مدت ها برگردی کنار خانواده ات، فردا تشنه لب در تنهایی و غربت در ابوقریب پر می کشی به دیدار معشوقت. البته همیشه همه اتفاقها به این خوبی پیش نمی رود گاهی اگر قلبت را به خدا نسپرده باشی وسط راه ترس چنان پایت را می بندد که فردا باید یک عمر پشیمان و خجل باشی.
حتما در گرما و با زبان تشنه جنگیدن کار سختی است، حتما زخم خوردن و مجروحیت دردناک است، حتما حسِ حمایت نشدن درجنگ دل آدم را می شکند، حتما دیدن لبهای خشکیده یارانت که آخرین توانشان را از دست داده اند دیوانه ات می کند، حتما جاماندن همرزمانت در میان صدها تانک عراقی دردناک است، حتما بیرون آمدن بدن های دست بسته بچه های گردان عمار از زیر خاک تا آخر عمر جانسوز است؛ اما آخر این قصه همیشه خوش است!
یادشان گرامی باد .
نظر شما