مریم همچنان قدم میزد، آن هم زیر آفتاب سوزان با دمایی که نیروهای امدادی که آنجا مشغول امدادرسانی بودند، شدت گرما را بالای ۴۰ درجه عنوان میکردند، چادر اِسکان اضطراری خانواده مریم که اکنون میدانیم نام خانوادگیاش احمدپور است در فضای تقریباً یکصد متری پایین کوههای برآمده ضلع شمالی روستا برپا شده بود.
آن روز یک نفر درون چادر دراز کشیده و به کوه پشت چادرها می نگریست، خانمهای خانواده هم نسشته بودند و میگفتند تمام زندگیمان زیر آوار شده و چیزی برایمان باقی نمانده و در این آفتاب سخت و سوزان هیچکاری نمیتوان انجام داد.
اما ۱۸ تیر، هشت روز پس از واقعه، چادرشان بود، با کولر گازی که درونش را خنک میکرد و کانکسی که نصب شده و برای استفاده بایستی کولر گازی برای آن نصب میشد ولی مریم و خانوادهاش نبودند.
وقتی سراغشان را از همسایه ها گرفتم گفتند شب گذشته مریم دچار تب و لرز شد و او را به مطب دکتر بردهاند و هنوز برنگشته اند.
در آن شنبه سخت، از بالای کوههای یاد شده اگر به روستای «سایه خوش» نگاهی می انداختی خانهها را میدیدی که سقفشان فرو ریخته، دیوارشان بر زمین افتاده و یکی از این خانهها؛ درست خانهای بود که در زمینلرزه قبلی به آنجا رفته بودیم و آسیبهایی از آن زمان بر خود داشت اما این بار کاملاً ویران شده بود.
دیگر نمیشد آن را خانه نامید، ویرانهای بود از خشت و گِل که تنها جای دیوارها و اتاقهایش هویدا بود و ساکنانش هم آنجا نبودند و تنها از موقعیت جغرافیاییاش حدس میزدیم همان خانه باشد، امروز که مجدد به آنجا سر زدیم آوارهایش را برده بودند.
جوانان بسیجی هم آنجا مشغول بستن و سرهم کردن کانکسی بودند که به محمد آبسته تعلق داشت، آبسته قصد داشت با کمک این جوانان کانکسها را کمی جابهجا کند و برای اینکار ابتدا بایستی ویرانههای خانهاش با لودر و کامیون جمعآوری میشد.
خودش میگفت؛ خشت و گلها را بایستی جمع کنند تا کانکسها در جای اتاقهای سابقش قرار گیرد و برای دخترش هنوز کانکس نرسیده است.
در روز واقعه اندکی جلوتر از محل استقرار چادر خانواده مریم، درست بعد از مسجد جامع و زیر سایه درخت کهور ۲ نفر زیر سایه خوابیده بودند و بطریهای آب معدنی استفاده شده در اطرافشان ریخته بود، سایهای که بهتر و خوشتر از آن، در سایه خوش نبود.
وزیر کشور نیز در این شرایط خودش را به سایه خوش رساند و وعده اِسکان خانوادهها در کانکس را داد چراکه در ساعتهای نخست وقوع حادثه، مهدی دوستی استاندار هرمزگان هم خواستار کانکس برای این منظور شده بود.
مدیرکل بحران استانداری هرمزگان هم از ارسال چادرهای بزرگ با سامانههای سرمایشی به منطقه سخن میگفت که یکی از چادرها هنوز در نزدیکی مسجد جامع سایه خوش برپا بود.
روز جمعه کانکس های متعددی در سایه خوش نصب شده و چادرها همچنان برقراراند، برخی از خانوادهها در انتظار نصب کولرهای گازی برای استقرار در کانکسها هستند که این کار توسط گروههای جهادی درحال انجام است.
جوانی از پارسیان به همراه دوستانش مشغول نصب کولرهای گازی برای کانکسها بودند که به خبرنگار ایرنا گفت: گروهی با دوستانش از پنجشنبه به پارسیان آمده تا در برپایی کانکسها و نصب کولرها کمک کند.
اسمش یعقوب دوست است و به گفته خودش از ظهر پنجشنبه تا امروز حدود چهار پنج کانکس برپا کرده و به همین تعداد هم کولر برای کانکسها نصب کردهاند.
«در آخرین بررسی که انجام دادیم متوجه شدیم همه کانکسها به کولر گازی مجهز شده است»
همان حوالی جوانانی از شهرستان رودان مشغول برپایی سرویسهای بهداشتیاند، این را میشد از لهجهشان فهمید، چاهی که کنده بودند را میپوشاندند.
یکی از آنها که خودش را بهزاد یوسفی از شهر دهبارز شهرستان رودان معرفی کرد گفت: از سه شنبه به سایه خوش آمده و کارهای متعددی انجام دادهایم از قبیل حمل و نصب کانکسها، نظافت محیط، خارج کردن وسایل اهالی از زیر آوار و هر کاری که در توانمان است.
وی که با دوستانش مشغول کار و فعالیت بود تا ظهر تعدادی بسیاری سرویس بهداشتی نصب کرد به طوری که مهرداد حسنزاده، مدیرکل مدیریت بحران استانداری هرمزگان هم بیان داشت: اگر با همین سرعت به کارشان ادامه دهند ۲ ساعت دیگر همه چشمه های سرویس بهداشتی را نصب میکنند.
یوسفی و دوستانش در آن لحظه مشغول بستن چاه سرویس بهداشتی با استفاده از چوب بودند تا روی آنها را نایلون قرار داده و با خاک بپوشانند.
ویران شدن خانهها در سایه خوش عجیب نبود اما دیدن خانهای با خشت و گل که با وجود همه آسیب های واردهاش خود را سرپا نگهداشته بود عجیب بود.
امروز جوانانی که از سایر شهرستانهای هرمزگان به کمک اهالی سایه خوش آمده بودند چهرههای غالب این روستا را تشکیل میدادند، گروهی مشغول نصب و برپا کردن کانکسهای رسیده، گروهی دیگر مشغول آمادهسازی سرویسهای بهداشتی، گروهی مشغول جابهجا کردن وسایل بودند.
حتی گروهی هم بودند که از هشت بندی میناب آمده بودند و با خود لیموی تازه آورده و شربت آب لیموی خنک آماده کرده و بین نیروهای مشغول فعالیت توزیع میکردند و برای یگانهای انتظامی مسوول تأمین امنیت هم میرساندند.
یگانهای نیروی انتظامی که از روز وقوع حادثه تا امروز مراقب بودند امنیت روستا دچار خدشهای نشود و زیر آفتاب سوزان سایه خوش خود سایهای برای امنیت بودند.
سایه خوشی که واقعاً برای زیست در آنجا به سایهای خوش نیاز است و یگانهای امدادی و نیروهای خدماتی و جهادی درحال تأمین آن هستند تا کودکانی از جنس مریم و مریمها دیگر بر اثر آفتاب سوزان دچار گرمازدگی نشوند.
اینک مردم روستای 500 خانواری سایهخوش هرمزگان برای برپایی منازل مسکونی خود راه تلاش و پیگیری را در پیش گرفتهاند.