به گزارش ایرنا، سعید پیاده شده و اطراف را نظارهگر میشود! نه کسی و نه خودرویی؛ به ناچار زیپ چمدان را برای یافتن صاحبش در کورسوی روشنایی باز میکند و با زرق و برق مقداری طلا زیر همان نور اندک روبر میشود؛ از گردنبد، مدال و گوشواره گرفته تا دستبند و انگشتر طلا که شاید در نخستین نگاه بتوان ارزش تقریبی را حدود ۱۰۰ میلیون تومان برآورد کرد.
اما سعید بیتفاوت به طلاها و به دور از هر وسوسهای به دنبال آدرس و صاحب چمدان میگردد و تنها چیزی که پیدا میکند، فاکتور خرید طلاها مربوط به یک طلافروشی در شهرستان عجبشیر از توابع آذربایجانشرقی است.
«سعید» حکایت ما که شهرتش «نصیری» است، ابتدا چمدان را به پاسگاه نظرکهریزی تحویل میدهد و پس از طلوع آفتاب راهی عجبشیر میشود اما به آن هم بسنده نمیکند و از «جلیل دینمحمدی» خبرنگار ایرنا در هشترود میخواهد تا موضوع را در فضای مجازی هم اطلاعرسانی کند.
دیری نمیکشد که صاحب طلاها از طریق فاکتور طلافروشی پیدا میشود و خانم «آ- فخری» طلاها و کیف را صحیح و سالم از پاسگاه انتظامی تحویل میگیرد.
وی در ارتباط تلفنی بهاخبرنگار ایرنا از مروت و مردانگی این جوان سخن به میان میآورد و این گونه میگوید: هرچه بگویم کم است و خدا را شاکرم که چنین جوانان بامرام، حلالزاده و نان پاک خوردهای در کشورم هستند.
وی اضافه می کند: تا آخر عمرم همیشه دعاگوی این جوان و خانوادهاش خواهم بود.
اما حکایت جوانان پاک این مرز و بوم به همینجا ختم نمیشود و بیپایان است تا جایی که روزی در صحنه درهم شکستن طاغوت، روزگاری دیگر در دفاع از کیان اسلامی و زمانی نیز در عمل به توصیههای دینی و منویات رهبری تبلور مییابد.
همین جوانان پاک، فرزندان حلالزاده و پاک را به جامعه تحویل میدهند و مزد درستکاری و دینداری را در این دنیا با اولاد صالح و در آخرت با توشهای اندوخته از خیر و نیکی کسب میکنند.
نظر شما