به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، فریبا علاسوند استاد حوزه و دانشگاه و همچنین پژوهشگر مسائل خانواده است که تا امروز آثار متعددی را حوزه زن و خانواده به رشته تحریر درآورده است. علاسوند در حال حاضر عضو دفتر مطالعات و تحقیقات زنان حوزه علمیه قم است و یکی از آثارش که با استقبال مخاطبان روبهرو شده است کتاب خانههای اعیانی است که توسط انتشارات مهرستان منتشر شده است. خانههای اعیانی کتابی است برای مهارت دستیابی به خانواده تراز اسلامی و خانوادهای کامروا که در آن همه اعضاء در تجربه دلچسب خوشبخت بودن با هم شریکاند. به مناسبت روز خانواده (سوم مرداد) با او پیرامون کتاب خانههای اعیانی درباره مسائلی مانند سبک زندگی و خانواده مطلوب گفتوگو کردیم که از نظر شما نیز میگذرد.
سبک زندگی متاثر از محصولات فرهنگی است
در ابتدا درباره اهمیت پرداختن به موضوع سبک زندگی از طریق محصولات فرهنگی توضیح دهید.
اصولا سبک زندگی افراد، نتیجه انتخابهای آنهاست که آن انتخابها هم همیشه بر اساس شناخت، فهم و درکی که افراد از مقولهها مختلف دارند شکل میگیرد. بنابراین اینکه چگونه شناخت انسانها از مقولههای مختلف ایجاد میشود و بسط پیدا میکند، مسئله اصلی و مهمی است که باید به آن بپردازیم و این قضیه با بحث محصولات فرهنگی مرتبط است. توسعۀ فهم، درک و شناخت انسانها از موضوعات و مسائل، مهمترین مسئلهای است که میتواند این قضیه را سامان دهد.
قطعا سبک زندگی متاثر از محصولات فرهنگی است البته همیشه آن محصول فرهنگی که سمعیبصری انسان را درگیر خودش میکند، تاثیرش بیشتر استگاهی اوقات انسانها منتظر نمیمانند برای اینکه یک سبک زندگی ارائه شود و برای خودشان انتخاب کنند، دیگران بیایند و یک محصول فرهنگی تهیه کنند و بعد زندگی خودشان را بر اساس آنچه که در آن کتاب، مقاله، فیلم و یا هرچیزی که هست تنظیم کنند؛ اما حتما این طور است که انسانها ناخودآگاه در این محصولات فرهنگی بساط میکنند بر اساس درکی که ناخودآگاه و یا خودآگاه از این طریق به دست میآورند، آرامآرام زندگیشان تغییر میکند و ممکن است از اول کسی تصمیم بگیرد شناخت ویژه پیدا کند و براساس شناخت ویژه، اسلوب زندگی خودش را ببندد.
البته در مورد افرادی که معمولا براساس خودآگاهی عمل میکنند این اتفاق میافتد، اما در بیشتر موارد به این شکل نیست و افراد متأثر از بسته فرهنگی که بیشتر دریافت میکنند، هستند. چگونه و بر اساس چه محصولات فرهنگی که فضای پیرامونی آنها را بیشتر پر کرده است، روشهای زندگیشان ناخودآگاه انتخاب میشود. مثلا اگر کسی بیشتر ماهواره میبیند و یا بیشتر از طریق شبکههای اجتماعی و یا سایر پلتفرمها که در خارج از کشور فعالیت میکنند و سبک زندگی شرقی یا غربی را مشاهده میکنند، بعد از یک مدتی خودبهخود حوزه علایقشان به سمت مهمترین مسائلی که در آنجا مرتب در حال اکو شدن است، میرود و زندگیشان را آنگونه طراحی میکنند.
الان شما میبینید در همه دنیا شبکههایی وجود دارد که کارشان فقط این است که بگویند لباسهایتان را اینگونه دیزاین و طراحی کنید. شبکههایی کارشان فقط درباره جواهرات است. بر این اساس است که اگر کسی مرتب در حال مشاهده کانال خاص تلویزیونی است و یا شبکهای را دنبال میکند، ناخودآگاه بعد از یک مدت به زندگی او نگاه کنید متوجه خواهید شد در حال استفاده از همان سبک زندگی است. در ارتباطهای اجتماعی و خانوادگی هم این فرد متاثر از همان فضا است. پس قطعا سبک زندگی متاثر از محصولات فرهنگی است اما باید حواسمان باشد که وقتی راجع به محصولات فرهنگی صحبت میکنیم، با توجه به تحولاتی که در حوزه زندگی انسانها رخ میدهد، تاثیرگذاری محصولات فرهنگی هم تغییر میکند البته همیشه آن محصول فرهنگی که سمعیبصری انسان را درگیر خودش میکند، تاثیرش بیشتر است.
برای تاثیر برسلوک مردم باید محصولات فرهنگی سمعی بصری را توسعه بدهیم
از نظر من سبک زندگی بسیار متاثر از امور بصری است ولی در عین حال شنیداری هم میتواند تاثیر زیادی داشته باشد. من کتابخوانی را تقریبا در ردههای پایینتر میگذارم از این جهت که همیشه در جوامع افراد کمتری کتاب میخوانند و بهرغم همه تلاشی که میشود تا کتابخوانها بیشتر بشوند کتابخوانها در جامعهها معمولا کمتر هستند و باتوجه به جذابیتهای جدید فضای مجازی، گوشیهای هوشمند، شبکههای فیلم خانگی و ماهوارهها و این مسائل آمار کتابخوانی متاسفانه پایینتر هم آمده است.
فکر میکنم دستکم در کشور ما محصولات فرهنگی سمعی بصری حرف اول را میزنند و اگر که ما می خواهیم روی سلوک مردم تاثیر داشته باشیم باید بتوانیم محصولات فرهنگی سمعی بصریمان را توسعه بدهیم و تنوع ببخشیم. اما به صورت حرفهای و نه فقط از نظر کمی آمار اینها را بالا ببریم.
محصولات فرهنگی برای اینکه نتیجهبخش باشند، یک محصول فرهنگی خوب که دارای یک محتوای اثرگذار در حوزۀ سبک زندگی است، باید به یک اثر بصری خیلی فاخر تبدیل شود و یا دستکم به متنهای صوتی که درست همانجایی که مخاطب حضور دارد، تبدیل شده و توزیع شود تا اثر خودش را در اتخاذ روشهای زندگی بگذارد. فراوانی و تکرار هم امر مهمی است منتهی این تکرار نباید ملالآور باشد و این فراوانی نباید دلزدگی ایجاد کند. یکی از راههایی که دلزدگی ایجاد نکند و این فراوانی فراواننما نشود این است که تنوع بسیار خوبی به محصولات داده شود. مثلا در حال حاضر که بحث همجنسگرایی در دنیای غرب مطرح است ما میبینیم که در فیلمهای مربوط به کودکان و بزرگسالان، در سریالهای کلاسیک و فیلمهای مدرن با موضوعات مختلف مثلا فیلمی با موضوع پزشکی، مهاجرت، پلیسی، خانوادگی و دراماتیک است که در تمام اینها اینموضوع به نحوی وجود دارد و وقتی آدم نگاه میکند احساس تکرار ملالآوری که انگار چیزی را میخواهند در ذهن آدم فرو کنند، نمیبیند. چیزی که درمحصولات فرهنگی ما در ارتباط با موضوعات دینی دیده میشود.
نگاه به «سبک زندگی» باید حرفهای و علمی شود
مهمترین چالشهایی که در سبک زندگی مطلوب ایرانی اسلامی با آن مواجه هستیم، چیست؟
مهمترین چالشهایی که به طور کلی در سبک زندگی داریم و ارتباطی به زندگی در ایران و زندگی در اروپا ندارد، بحث هویت، اوقات فراغت، مباحث مربوط به حوزۀ مصرف و مسائل مربوط به انتخاب فردی است. اگر کسانی توانستند روی سبک زندگیهای افراد تاثیرگذاری بگذارند در این مقولهها کار کردند. اولا در بحث سبک زندگی باید یک نگاه حرفهای و علمی داشته باشیم و کسانی که میخواهد در بحث سبک زندگی کار کنند لازم است این حوزه را به مثابه یک حوزه علمی مطالعه کنند وگرنه نمیتوانند درباره این مسئله جایگزینهای خوبی را ارائه کنند. مثلا وقتی یکی از بحثهای بسیار مهم در مورد سبک زندگی، مدلهای مصرف است.
مدلهای مصرف، مثل زمان اوقات فراغت چگونه صرف شود با چه برنامههای فرهنگی پر شود، بخشی از سبک زندگی شده استاین مدلهای مصرف، مثل زمان که همه برنامههای فرهنگی آنها معطوف به این است که اوقات فراغت چگونه صرف شود با چه چیزهایی پر شود، خودش بخشی از سبک زندگی شده است. مثلا اگر در یک شرایط معمولیتر چندسال پیش که شرایط اقتصادی مردم ایران بهتر بود، ما میدیدیم بحث اوقات فراغت برای ایرانیها مطرح و مهم شده بود و معمولا برنامههایی مثل سفررفتن و رستورانگردی و.. برایش داشتند.
باوجود اَشکال جدیدی که هردفعه به آن اضافه شده بود و مدلهای مهمانی رفتن و چیزهایی که در مهمانیها سرو میشود فرق کرده و اگر نباشد گویی که این آدمها با ادبیات مهمانی دادن و مهمانی رفتن، به روز نشدهاند. اینها چیزهایی است که ما روی آن کار نمیکنیم و اگر کار کنیم و به طور صحیح با آن مواجه شویم، ما هم حرفی برای گفتن خواهیم داشت. یعنی کسانی که روی سبک زندگی ایرانیها در حال کارکردن هستند میدانند روی چه مقولههایی باید کار کنند ولی ما که میخواهیم کارهای آنها را خنثی کنیم یا خودمان ابتکار عمل دست بگیریم و سبک زندگی ایرانی را با اصالتهایش نگه داریم و اصلاح کنیم و ارتقا بدیم، درست روی همان موضوعات اصلی کار نمیکنیم.
در خانواده تراز اسلامی مرد نانآور است اگرچه شاید زن هم شاغل باشد
اساسا خانواده تراز اسلامی به چه معناست و آیا دستیابی به آن مقدور است؟
ما وقتی داریم درباره خانواده تراز حرف میزنیم یعنی درباره یک الگوی آرمانی صحبت میکنیم. ما وقتی درباره الگوهای آرمانی صحبت میکنیم حواسمان هست که آرمانها همهجا محقق نشدهاند. آرمان نقاط هدف هستند برای اینکه ما را در مسیر نگه دارند. از نظر من خانواده تراز اسلامی را باید از قله تا دامنه دید. قلۀ آن خانوادهای است که حداکثرها را دارد ولی در دامنهها انواع مختلفی است که دستکم از حداقلها برخوردارند. یعنی خانواده تراز اسلامی در الگوهای زمینیتر یک خانواده است که مشروع و قانونی است و براساس ازدواج زن و شوهر است و در این خانواده حتما نانآور مرد است؛ اما ممکن است زن هم کمک او کند و شاغل باشد اما نانآور مرد است به جهت اینکه اگر بنا است که جایگاهی به نام جایگاه پدری در خانواده وجود داشته باشد، نمیشود که پدر بگوید زن کار کند و من برای خودم نشستم و راحت هستم، روی تربیت فرزندانم میخواهم اثر بگذارم، نقطه کانونی اقتدارمدیریتی هم داشته باشم؛ این نمیشود. پس نانآور مرد است اگرچه ممکن است زن هم شاغل باشد.
خانواده تراز اسلامی بدون عشقورزی نمیشود. علاوه بر عشقورزی در خانواده تراز اسلامی مسئله علاقمندی به سعادت اعضا هم بحث مهمی استدر این خانواده احترام به بزرگتر و رحم بر کوچکتر وجود دارد و مسائلی از این قبیل. این یک حداقلهایی است که ما برای یک خانواده تراز اسلامی معتقدیم که باید در آن باشد. در این خانوادهای که مشروع و قانونی است و تکلیف نانآوری در آن روشن است و در عین حال مبتنی بر الگوی احترام به بزرگتر و رحم بر کوچکتر هست، یک سری از مسائل است که اگر نباشد خانواده با هم زندگی نمیکند و لدت نمیبرد. مهمترینش عشقی است که افراد در خانواده به یکدیگر میدهند.
در خانواده تراز اسلامی از قله تا دامنه افراد به هم محبت میورزند. جنس این محبتها مختلف است یعنی محبت بین زن و شوهر از یک جنس است، محبت بین والدین و بچهها از یک جنس است. محبت بین فرزندان و پدربزرگها و مادربزرگها از یک جنس است و همینطور در روابط خویشاوندی توسعه پیدا میکند. بنابراین خانواده تراز اسلامی بدون عشقورزی نمیشود. علاوه بر عشقورزی در خانواده تراز اسلامی مسئله علاقه مندی به سعادت اعضا هم بحث مهمی است.
در خانواده موعظه، ارشاد، راهنمایی، نباید به گیردادن و نصیحت کردن تعبیر شود
همان طور که اعضای خانواده به سلامت همدیگر از لحاظ جسمانی اهمیت میدهند، سلامت اخلاقی خانواده هم بسیار اهمیت دارد؛ پس خانواده تراز اسلامی خانوادهای است که به سعادت اعضا اهمیت میدهد و چون به سعادت اعضا اهمیت میدهد ما میبینیم چیزی به نام تربیت، موعظه، ارشاد، راهنمایی، امربهمعروف و نهی از منکر در مواقع مقتضی وجود دارد و ما نباید به این سمت برویم که این مقولهها را به بخشهای نفرتانگیز در خانواده تبدیل کنیم و از تعبیر گیردادن و نصیحت کردن و... استفاده نکنیم و با استفاده از این تعابیر نباید خانواده را خلع سلاح کنیم. اگر خانوادهای این را از دست بدهد در واقع مرجعیت اخلاقیش را از دست داده است و بچهها و اعضا هنجارهای خود را از غیر خانواده میگیرند.
خانواده و نهاد آموزشوپرورش حرف اول را در سبک زندگی میزنند
بهنظر میرسد مسئل سبک زندگی یکی از مسائلی است که دستگاههای گوناگون باید برای آن کار کنند ولی در عین حال یکی از موضوعاتی است که چون متولی خاصی ندارد حالت رهاشدهگی پیدا کرده است. تا جایی که در متن بیانیه گام دوم، رهبر معظم انقلاب خسارتهای این بخش را در برخی موارد جبرانناپذیر دانستند. به نظر شما برای جلوگیری و حتی بهبود و ارتقای سبک زندگی در کشور، مهمترین اتفاقی که باید بیافتد تا شرایط تغییر کند، چیست؟
اولا، این تغییرات باید در خود خانوادهها با کمک نهاد آموزش و پرورش رخ بدهد. من برای نهاد آموزش و پرورش بسیار اهمیت قائل هستم و معتقدم با توجه به اینکه از سنین کودکی دسترسی زیادی به کودکان ما و والدین دارد و نهادهایی اعم از نهاد اولیا و مربیان دارد میتواند تاثیرگذاری مستقیم بر خانوادهها داشته باشد. بنابراین خانواده و نهاد آموزشوپرورش به نظر من حرف اول را میزنند زیرا آگاهیهای لازم را به افراد میدهند. بنابراین این دو در اولویت هستند. بحثهای مربوط به حوزه سبک زندگی میتواند شامل کتابها و کارگاههایی شوند که در مدارس انجام گیرند.
نظام آموزشی تا تربیتمحور نشود این اهداف ما در حوزه سبک زندگی رخ نمیدهداعتقاد دارم که دوره مقطع ابتدایی باید تغییر کند و اصولا خواندن اینحجم از تئوریهایی که خیلی به درد بچهها نمیخورد در یک نظام آموزشی تربیتی غلط است. نظام آموزشی تا زمانیکه تربیتمحور نشود این اتفاقهایی که ما در حوزۀ سبک زندگی به دنبالش هستیم رخ نمیدهد. بنابراین سنگبنای انتخاب یک سبک زندگی درست باید در این حوزه رخ بدهد.
در بحث سبک زندگی، ما همیشه فکر میکنیم اگر دکور خانهها تغییر کرد، سبک زندگی تغییر میکند در حالی که مهمتر از دکور خانه و وسایلی که میخریم، آن طراحی و بساط فکری است که در ذهن ما وجود دارد است. ذهنیات و افکار باید تغییر کند. این اتفاق طبیعتا در جاهایی میافتد که متولی ایجاد هنجارها هستند. خانواده و آموزش و پرورش است که میتواند این دادهها را به بچهها بدهد. اگر که آموزش و پرورش در هرسال دهها کارگاه جذاب برای بچهها و خانوادههایشان ترتیب میداد و اصولا سبک کار خودش را عوض میکرد با نگاه تربیتمحور به دوره اول مدرسه داشت، به نظرم اتفاقات بسیار خوبی میتوانست رقم بخورد. بعد از این مسئله نوبت به بحث محصولات فرهنگی میرسد بهخصوص سمعیبصریها که این امر مهم را محقق کنند.
در کشور کتابخوان زیاد داریم اما کافی نیستند
حوزه کتاب و کتابخوانی چه کمکی میتواند به این موضوع بکند؟
قطعا کمک میکند نمیتوان گفت کتاب و کتابخوانی در کشور ما هیچ تاثیری ندارد. ما در کشور کتابخوان زیاد داریم اما کافی نیستند. اما کتابها در حوزه سبک زندگی باید کتابهای اثرگذاری باشند و من به شدت معتقدم که کتابها باید به شکلهای مختلف به مخاطب ارائه شوند. یعنی وقتی محتوای کتابی فیلم، کلیپ میشود و یا به صورت متن صوتی کوتاهکوتاه و جذابی درمیآید و در فضاهایی مثل اینستاگرام که مردم هستند، برود؛ به این نحو میشود حوزه کتاب و کتابخوانی در این مسئله اثر بگذارد. بنابراین اگر میشد همه محققان و پژوهشگران ضمن این که کتابهای پژوهشی مینوشتند، کتابهای معطوف به سبک زندگی و مهارتهای زندگی را با رویکرد ادبیاتها مینوشتند، قصه فرق میکرد و شرایط متفاوتتری داشتیم.
«خانههای اعیانی» متن روان ترویجی است برای آگاهی از یک خانواده مطلوب
برویم سراغ کتابی که خود شما نوشتهاید. کتاب «خانههای اعیانی» پاسخ به چه مسئله و پرسشی است؟
کتاب خانههای اعیانی درواقع برگردان ترویجی برخی از کتابهای بنده در حوزه زن و خانواده است که با توجه به ابتکار عملی که موسسه مهرستان انجام داد و براساس هدفگذاری که کرده بودند منتشر شد. هدف این بود که صد کتاب ترویجی ناظر به حوزههای سبک زندگی که دیدگاههای خوب و اصیلی را تبیین میکند، ارئه شود و این کتاب هم در همین راستا نگارش شد. من درواقع در این کتاب میخواهم بگویم که اگر ما خواستیم یک زندگی نرمال در روابط خانوادگی را ایجاد کنیم و تداوم ببخشیم باید به چه مسائلی توجه کنیم و لذا در واقع این کتاب یک متن روان ترویجی است برای آگاهی از یک خانواده مطلوب و چگونگی محققکردن این خانواده. البته من درباره محتوای کتاب اغراق نمیکنم و این اثر به اندازه خودش مسئولیت دارد.
سختافزار زندگی خوشبختی نمیآورد
در این کتاب به موضوع ازدواج و روابط درون خانوادهای تأکید بسیار زیادی شده است و تقریبا تمام کتاب حول این مسئله است. شما نقش روابط درون خانوادهای را در بازتولید یک خانوادۀ تراز چقدر مهم میدانید؟
در این کتاب در وهله اول، پیشدرآمدی را درباره بحث خوشبختی مطرح کردم زیرا به نظرم این موضوع پایه بحث است. ما وقتی می خواهیم خانوادهای را تشکیل دهیم و آن را تداوم ببخشیم باید ذهنیتمان را درباره خوشبختی و زندگی معمولی و هنجاری و خوب تعدیل کنیم و این که ما خانواده را با چه سختافزاری شروع میکنیم. یعنی مثلا در چه خانهای میخواهیم شروع کنیم یا چه ماشینی داریم و... که در سالهای اخیر در ایران بسیار اهمیت پیدا کرده درحالیکه قبلا این طور نبود و یا حداقل قالب مردم اینطور فکر نمیکردند و تصور ساده و زیبایی از خوشبختی داشتند؛ مهم این است که این تصویر را بسازیم.
سختافزار نیست که خوشبختی را میآورد، میشود در خانهای کوچک و با وسایلی ساده بود اما خوشبخت بود و میشود همه اینها را داشت اما خوشبخت نبودسختافزار نیست که خوشبختی را میآورد، میشود در خانهای کوچک و با وسایلی ساده بود اما خوشبخت بود و میشود همۀ اینها را داشت اما خوشبخت نبود. مردم هم اینها را در عمق وجودشان میدانند اما باز هم متاسفانه بنا به دلایلی روی مسائل مادی تاکید دارند. اما مسئله بنده این است که در این کتاب میخواهم توضیح دهم که اولین پایه این است که تصویر درست، صحیح و متعادلی از خوشبختی داشته باشیم و بعد ببینیم خانوادۀ موفق را چگونه میشود تشکیل داد. لذا در این کتاب من از بحث شیوه همسرگزینی شروع کردم، اینکه بعد از انتخاب همسر و ازدواج، باید به سمت غنیسازی رابطه برویم. یعنی باید هرچه از ازدواج میگذرد، این رابطه مستحکمتر شود و افراد یکدیگر را عمیقتر و پیچیدهتر دوست بدارند.
در فصلی دیگر به کارکردهای خانواده پرداختم و این توجه به کارکردهای چندوجهی خانواده یکی از بحثهای بسیار مهم است که میتواند تار و پود خانواده را بسیار محکم کند. یعنی وقتی کسانی برای دهها دلیل ازدواج میکنند و آرامآرام سعی میکنند این کارکردها را در زندگیشان محقق کنند، طبیعتا این خانواده به پایداری بیشتری میرسد. در بخش کارکردهای تربیتی و جامعهپذیری هم سلسله مطالبی را مطرح کردم که به نظرم میرسد با این شکل و شمایل در کتابهای دیگر طرح نشده باشد. البته این کتاب، کتاب مکملی هم به نام خط سفید ممتد دارد که در آن کتاب به مهارتهای زندگی با نگاه دینی برای تشکیل یک خانواده متدین هم پرداختم که فکر میکنم آن کتاب هم به عنوان مکمل این بحث باید دیده شود.
بسیاری از مجردها دوست دارند تشکیل خانواده دهند و بچهدار شوند
با توجه به شناختی که شما دارید، وضعیت روابط درون خانوادهای در کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر میرسد وضعیت درون خانوادههای ایرانی، با یک سوال و پاسخ کوتاهی که من میدهم خیلی قابل تبیین نباشد، به خصوص که در این زمینه تحقیقات مفصل و مستندی انجام شده و باید به آنها مراجعه کرد که همه آن مباحث هم در حوزه تخصص من نیست، اما فکر میکنم ما در ایران با خانوادههایی مواجه هستیم که تنوع و گوناگونی را برای خودشان حفظ کردهاند. مثلا خانواده در قومیتها و شهرهای کوچکتر به رغم بازنمایی که میشود خانواده پایداری است. درست است که طلاق وجود دارد و یا با مقوله سردی روابط مواجه هستیم و مشکلات معیشتی سختیهایی را ایجاد کرده است ولی به نظر من در ایران در قومیتها و در شهرهای کوچک با توجه به یکسری موضوعات و امتیازات فرهنگی که وجود دارد، به شدت و با چنگ و دندان خودش را حفظ میکند، باوجود اینکه ما برای پایداری این خانوادهها، کار زیادی انجام نمیدهیم و اطلاعات زیادی به صورت فراوان و متکثر در اختیارشان قرار نمیدهیم.
خانواده در جامعه ایرانی وضعیت نامطلوبی ندارد، اما باید با افزایش آگاهی در این پنجره امید کار کرد قطعا آموزشها میتواند نقش جدی داشته باشدعمدتا جامعه ما جامعهای با خانوادههای پایدار است. طلاق، کمش هم بد است و ما این مسئله را دوست نداریم اما موضوع این است که فهم بالینی باید داشته باشیم. ما که اطرافمان را که نگاه میکنیم شاید افرادی هم باشند که جدا شدند، اما بسیاری از آنها دوباره تشکیل خانواده میدهند و یا دوست دارند که تشکیل خانواده بدهند. بسیاری از مجردها هستند که دوست دارند که تشکیل خانواده بدهند و بچهدار شوند که متاسفانه مسئولان، به این مسئله کمتر توجه میکنند.
الان وضعیت کمی در حال بهتر شدن است ولی این مسئله مورد غفلت قرار گرفته که سرمایهگذاری روی این طیف جوانانی که (ولو در سن ۳۵ تا۴۵ سالگی) هستند و دوست دارند ازدواج کنند، میتواند کشور را در جهت تشکیل خانوادههای مستحکم بیمه کند. به همین جهت خانواده ایرانی گرچه مشکلات دارد و با ازهمگسیختگی نیز مواجه است اما به نظر میرسد خانواده در جامعه ایرانی وضعیت نامطلوبی ندارد اما میبایست با افزایش آگاهی در این پنجره امید کار کرد و بتوانیم شرایط بهتری را برای خانوادهها ایجاد کنیم. قطعا آموزشها میتواند نقش جدی داشته باشد.
کتاب «خانههای اعیانی» و «خط سفید ممتد» مکمل یکدیگرند
به نظر شما خانوادهها برای دست پیدا کردن به یک خانواده بانشاط و متعالی چه مهارتهایی را باید بیاموزند؟
اینکه خانواده برای دست پیدا کردن به یک وضعیت بانشاط و متعالی چه کاری باید بکند، بستههای مختلفی دارد. یکی از بحثها ارتقای آگاهی است که کتاب خانههای اعیانی»که نوشتم و به خانوادههای ایرانی تقدیم کردم، مقداری در این مباحث کمک میکند. من در این کتاب به بحث شیوههای همسرگزینی، روشهای غنیسازی ارتباط در مسائل مربوط به دوران عقد و پس از ازدواج، عشق در زندگی، تفاوتهای بین دو جنس، ماهیت ازدواج، کارکردهای خانواده، جامعهپذیری و تربیتی، پایهریزی ساختمان تربیت، خویشتنداری و اعتمادبهنفس، شخصیت مستقل و مقتدر و عامل، آموزش مفاهیم پایه دینی و... پرداختم.
خانواده نباید پر از انباشتگی خشم و احساس استیصال باشد بلکه باید دارای امید و فعال و کاری برای انجام دادن باشدمثلا در ابتدای فصل دوم که به بحث کارکردهای خانواده در الگوی موفق میپردازد، سوالاتی را طرح کردم که مخاطب مقداری به فکر بیافتد. به عنوان مثال سوالاتی که فصل دوم مطرح شده مثل اینمورد که کارکرد یعنی چه؟ شما فکر کردید خانواده چه منافعی برای شخص شما و سایر اعضا دارد؟ آیا شما بعد از ازدواج پولدارتر و هدفمندتر شدید؟ بعد از ازدواج آرامش بیشتری را تجربه میکنید؟ زندگی مجردی با زحمت کمتر را دوست دارید یا زندگی خانوادگی که آرامشش بیشتر است؟ تجربۀ بچهدار شدن را دلپذیر میدانید یا پر از زحمت و نگرانی؟ خودتون با تربیت فرزندتان به چه تحولی رسیدید؟
منظور من این است که افزایش آگاهیها و تلنگرهایی که به ما میخورد تا به سمت وضعیتهای بهتری در خانوادههایمان برویم بسیار میتواند کمککننده باشد. لذا بخشی از کتاب خانههای اعیانی و کتاب مهارتهای زندگی با عنوان خط سفید ممتد که توسط انتشارات مهرستان به چاپ رسیده است، بخش مکمل این بحث است.
اینکه یک خانواده چگونه یک خانواده همدل و همراه میشود، به نظرم بحث بسیار مهمی است که من در این زمینه هم مباحثی دارم که اصولا ما خانواده همیار و همدل را چه تعریف میکنیم و باید دارای چه خصوصیاتی باشد و دارای چه خصوصیاتی نباشد. مثلا نباید پر از انباشتگی خشم و احساس استیصال باشد و باید خانواده دارای امید و فعال باشد و دارای کاری برای انجام دادن باشد. این خانواده دائما درصدد مواسات و همدلی باشد. اینها مواردی است که به نظرم میتواند خانواده را یک خانواده بانشاط، متعالی و متعادل می کند. اول باید این آگاهیها بیاید. البته از نظر بهتر است مقداری از این آگاهیها مطالعه شود و مقدار دیگری از آگاهیها بهصورت کارگاهی آموزش داده شده و تمرین شود. ما نیاز داریم در زندگی خودمان این آگاهیها را تمرین کنیم. امیدواریم روزی، خانوادههای ایرانی بیش از پیش از روابط خودشان در خانواده و روابطشان با جامعه و خویشاوندان لذت ببرند.
نظر شما