به گزارش خبرنگار معارف ایرنا اخیرا کتاب اشعار ولایی حزین لاهیجی سومین جلد از مجموعه شکوه شعر شیعی توسط انتشارات کتاب نیستان وارد بازار کتاب شد. در مجموعه شکوه شعر شیعی به معرفی و ارائۀ اشعار ولایی، یعنی شعری که به مدح یکی از معصومین شیعه اختصاص دارد، به همراه شرح و توضیحات شاعران شیعی در دورههای مختلف پرداخته میشود.
موسسه ادب پژوهی شیعی و سلیس در کتاب اشعار ولایی حزین لاهیجی به سراغ شاعری رفته که با توجه به پیشینه پژوهشی چند دهه گذشته، بهویژه تکنگاری محمدرضا شفیعیکدکنی با عنوان شاعری در هجوم منتقدان، شخصیت و شعر او حداقل برای پژوهشگران و علاقمندان سبک هندی تا اندازهای آشناتر از برخی شاعران دیگر همدوره او است. با این وجود، بررسی حجم قابلتوجهی از اشعار آیینی این شاعر قرن دوازده فارسیزبان (۱۱۰۳-۱۱۸۰ق) به صورت یکجا و متمرکز تا به حال مورد توجه نبوده است.
ساختار این کتاب بهگونهای است که در مقدمه آن، نکات سودمند پژوهشهای پیشین محققان و صاحبنظران گذشته، پیرامون شخصیت، روزگار، اندیشه و آثار محمدعلی حزین لاهیجی به صورت یکجا و طبقهبندیشده گردآوری شده است. در بخش دوم کتاب که گزینش و شرح اشعار آغاز می شود، اشعاری با قالب های مختلف قصیده فارسی و عربی، مثنوی و ترکیببند از دیوان حزین لاهیجی براساس چاپ منقّح ذبیحاللّه صاحبکار که فعلاً پاکیزهترین طبع این کتاب محسوب میشود، گردآوری شده است. در توضیحات بعد از هر شعر، سعی شارح همواره بر این بوده است که این حواشی برای علاقمندان جوانتر اشعار آیینی حزین هم کارآمد و مفید باشد.
به همین منظور، واژههای دشوار و ترکیبات غریب، استعارات دیریابتر که از ویژگیهای عمومی شعر سبک هندی است و گاه نکات دستوری سودمند به همراه اعلام و اشارات ادبی ناآشنا با مراجعه به فرهنگهای معتبر و روزآمدشده، توضیح داده شده است. ترتیب اشعار هم به این گونه است که ابتدا از قصاید توحیدی آغاز شده و پس از آن، به پیامبر(ص) و سایر معصومین تخصیص داده شده است. در پایان نیز فهرستی از خلاصۀ مهمترین مقالات و کتابهای حزینپژوهی و سالشماری از زندگی و آثار او در اختیار علاقمندان قرار گرفته شده است.
به مناسبت انتشار کتاب اشعار ولایی حزین لاهیجی با حامد شکوفگی نویسنده و شارح ابیات حزین لاهیجی به گفت و گو نشستیم.
شکوفگی در پاسخ به ایرنا درباره دلایل مهجور ماندن اشعار این شاعر گفت: اشعار ولایی و مدحی لاهیجی مختص به حزین لاهیجی نیست. یک سکوت و گذشتن از اشعار همه شاعران را داریم. یکی از دلایل رویکرد ما در موسسه ادب پژوهی شیعی و سلیس این است که می خواهیم بر مهجوریت شعر شیعی به ویژه در مطالعات پژوهش های دانشگاهی غلبه کنیم و آن را به علاقه مندان و پژوهشگران دانشگاهی معرفی کنیم.
وی افزود: مورخین تاریخ ادبیات فارسی، چه غربی و چه ایرانی به شکلی حیرت انگیز از اشعار مذهبی شعرای ما کاملا گذر کرده اند. یعنی اگرچه اشعار حزین لاهیجی بررسی شده و کتاب هایی درباره اشعار وی نوشته شده اما آنچه بررسی نشده اشعار ولایی حزین لاهیجی و بسیاری از شعرایی است که شعر مذهبی و ولایی دارند.
شکوفگی ادامه داد: البته این مساله به روحیات و جهت گیری های کلی نویسندگان تاریخ ادبیات فارسی باید به صورت جدی تری بررسی شود و دلیل دیگر این که شاید به این جنبه شعری شاعران اقبال نمی شود. چون عموم افراد بیشتر به دنبال قصیده گویی یا غزل شنیدن هستند ولی ما سعی کرده ایم گمنامی اشعار ولایی را درباره همه شاعران بررسی کنیم و آن را در مجموعه کتاب های شعر شیعی نشان دهیم.
سوز و عطش قلبی در اشعار حزین لاهیجی
این پژوهشگر ادبیات فارسی درباره تفاوت های اشعار ولایی لاهیجی با سایر شاعران گفت: حزین لاهیجی شاعری است که سبک هندی دارد. یعنی ویژگی های کلی سبک هندی را می توان در غزل، قصیده و تک بیت های غزلیات او دید و حزین لاهیجی مضامین و نکته های جدید را آورده است و لذا برای پیدا کردن مقصود و مفهوم شاعر باید با تاملی بیش از آن چه در شعرهای سبک های دیگر وجود دارد، وقت گذاشت.
وی افزود: حزین لاهیجی یک محقق در مسائل مذهبی بوده و یکی از پیشگامان مطالعات بین الادیانی است. او کسی بوده که با علمای سایر ادیان جلسه می گذاشته و انجیل نیز می خوانده است و لذا علاقه مندی به پژوهش در مورد سایر ادیان در اشعارش دیده می شود. وی مذهب را عالمانه و آگاهانه بررسی می کند و یک شیعه موروثی نیست. بلکه محققانه و از سر تحقیق و دغدغه مندی این انتخاب را انجام داده است.
شکوفگی اضافه کرد: به همین دلیل یک سوز و عطش قلبی در اشعار مذهبی حزین لاهیجی دیده می شود که در شاعران دیگر نیست. گاهی شعر به صورت سفارشی گفته می شود ولی وقتی دغدغه اصلی کسی مذهب باشد، تاثیر صداقتی که در سخن و شعرش وجود دارد، بروز پیدا می کند. لذا شعر حزین لاهیجی از این منظر قابل بررسی است و چون اشعارش از دل برمی آید، لاجرم بر دل می نشیند.
وی افزود: شاید همین سوز و گداز و تحقیق پذیری وی که با عاطفه صادقانه همراه شده، شعر مذهبی حزین لاهیجی را متفاوت تر از سایر شاعرانی می کند که شعر مذهبی و شیعی دارند. شاعران در طول دوره ادبیات فارسی بعد از اسلام کم نبوده اند ولی از ویژگی های شعر او این است که می توانیم به صورت پژوهشگرانه شعر او را بفهمیم.
ضرورت حمایت دانشگاه ها و پژوهشگاه ها از اشعار دینی
شکوفگی برای ترویج اشعار لاهیجی پیشنهاد کرد: در گام اول اینگونه کتاب ها را مطالعه کنیم. البته لازم است، هم پژوهشگران و هم خوانندگان این اشعار را دنبال کرده و حامی آن باشند که بخشی از این موضوع به مخاطبان مربوط می شود. بخشی هم به ناشران و کسانی برمی گردد که به پژوهش های علمی کشور سمت و سو می دهند و آنان نیز باید حمایت کنند.
وی که کار تصحیح کتاب نیز انجام می دهد، تاکید کرد: در شعر ولایی نیز همیشه مشکل داشتیم. چون کسی از آن حمایت نمی کند و یکی از دلایلی که پژوهشگران و دانشگاهیان از آن استقبال نمی کنند، شاید به دلیل حمایت نکردن مراکز دانشگاهی و پژوهشی کشور از اینگونه اشعار باشد.
انتشار کتاب پس از پنج سال
این پژوهشگر ادبیات افزود: مقدمات انتشار کتاب اشعار ولایی حزین لاهیجی در سال ۹۶ فراهم شد ولی به دلیل اختلال در روند بررسی و جابجا شدن ناشر، انتشار آن به تعویق افتاد. این کتاب از مجموعه شکوه شعر شیعی و زیرمجموعه معرفی اشعار مذهبی و مدایحی است که در مدح ائمه معصومین سروده شده است و این بخش به عهده بنده گذاشته شد و توسط انتشارات نیستان منتشر شد.
ترکیببند در مرثیۀ حضرت سیدالشهدا(ع)
اینک که در ایام پس از عاشورا و روزهای اسارت خاندان اهل بیت (ع) به سر می بریم، ترکیب بندی از این شاعر را مرور می کنیم که در صفحات ۱۳۹ تا ۱۴۱ دیوان حزین لاهیجی آمده است:
طوفان خون ز چشم جهان جوش میزند بر چرخ نخلِ ماتمیان دوش میزند
یا رب، شب مصیبت آرامسوز کیست امشب که برق آه رَهِ هوش میزند؟
روشن نشد که روز سیاه عزای کیست صبحی که دم ز شام سیهپوش میزند
آیا غمِ که تنگ کشیده است در کنار چاک دلم که خندۀ آغوش میزند؟
بینوشداروی دل غمدیدگان بوَد آبی که اشک بر رخ مدهوش میزند
ساکن نمیشود نَفَس ناتوان من زین دشنهها که بر لب خاموش میزند
گویا به یاد تشنهلب کربلا، حسین طوفانِ شیونی ز لبم جوش میزند
تنها نه من، که بر لب جبریل نوحههاست
گویا عزای شاه شهیدان کربلاست
شاهی که نور دیدۀ خیرالأنام بود ماهی که بر سپهر معالی تمام بود
شد روزگار در نظرش تیره از غبار باد مخالف از همه سو، بس که عام بود
آب از حسین بُرّد و خنجر دهد به شمر انصاف روزگار ندانم کدام بود
آبی که خار و خس، همه سیراب از آن شدند آیا چرا بر آل پیمبر حرام بود؟
خون دیدهها چگونه نگرید بر آن شهید کز خون به پیکرش کفن لعلفام بود
دادی به تیر و نیزه تن پارهپاره را زان رخنهها چو صید مرادش به دام بود
آن خضرِ اهلبیت به صحرای کربلا نوشید آب تیغ، ز بس تشنهکام بود
تفتند ز آتشِ عطش آن لعل ناب را
سنگیندلان مضایقه کردند آب را
ای مرگ، زندگانی ازین پس وبال شد جایی که خون آل پیمبر حلال شد
مِهر جهانفروز امامت به کربلا از بار درد، بدرِ تمامش هلال شد
شاخ گلی ز باغ امامت به خاک ریخت زین غم، زبان بلبل گوینده لال شد
افتاده بین به خاک امامت ز تشنگی سروی کز آب دیدۀ زهرا نهال شد
تن زد درین شکنج بلا، تا نفس شکست بر اوج عرش، طایر فرخندهبال شد
شبنم به باغ نیست که از شرم تشنگان آبی که خورد گل، عرق انفعال شد
از خون اهلبیت که شادند کوفیان دلهای قدسیان، همه غرق ملال شد
آن ناکسان ز رویِ که دیگر حیا کنند
سبط رسول را، چو سر از تن جدا کنند؟
خونینلوای معرکۀ کارزار کو؟ میدان پر از غبار بود، شهسوار کو؟
واحسرتا که از نفس سرد روزگار افسرده شد ریاض امامت! بهار کو؟
زان موجها که خون شهیدان به خاک زد طوفان غم گرفته جهان را، غبار کو؟
اشکی که گرد کلفَت خاطر برد کجاست؟ آهی که پاک بِسترد از دل غبار کو؟
تا کی خراش دیده و دل خار و خس کند؟ آخر زبانۀ غضب کردگار کو؟
کو مصطفی که پرسد ازین امّت عنود کای جانیان! ودیعت پروردگار کو؟
کو مرتضی که پرسد ازین صَرصَر ستم بود آن گلی که از چمنم یادگار، کو؟
ای شور رستخیز قیامت، درنگ چیست؟
آگه مگر نیی که به عالم عزای کیست؟
ای دل، چه شد که از جگر افغان نمیکشی؟ آهی به یاد شاه شهیدان نمیکشی؟
سرها جدا فتاده، تن سَروَران جدا در کربلا سری به بیابان نمیکشی؟
در ماتمی که چشم رسول است خونفشان از اشکْ غازه بر رخ ایمان نمیکشی؟
کردند بر سنان، سرِ آن سروران تو لخت جگر به خنجر مژگان نمیکشی؟
دستت رسا به نعمت الوان عشق نیست تا آستین به دیدۀ گریان نمیکشی؟
هامون چرا نمیکنی از موج اشک پُر؟ این فوج را به عرصۀ میدان نمیکشی؟
شرمی چرا نمیکنی از خون اهلبیت؟ ای تیغ کین، سری به گریبان نمیکشی؟
داد از تو ای زمانۀ بیدادگر که باز
شرمنده نیستی ز ستمهای جانگداز!
نخل تری به تیشۀ عدوان فکندهای از پا ستون کعبۀ ایمان فکندهای
از تشنگی سفینۀ آل رسول را در خاک و خون به لجّۀ طوفان فکندهای
ای خیرهسر، ببین که سر انورِ کِه را در کربلا چو گوی به میدان فکندهای
از خنجر ستیزۀ هر زادۀ زیاد بس رخنهها به سینۀ مردان فکندهای
شرمت ز کرده باد که گیسوی اهلبیت در ماتم حسین پریشان فکندهای!
آتش به دودمان رسالت زدیّ و باز خصمی به خانوادۀ ویران فکندهای
دامان خاک تیره ز خون شد شفقنگار طرح خصومتی به چه سامان فکندهای؟
جانهای مستمند نگردند شادکام
قهر خدا اگر نکشد تیغ انتقام
خون از زبان خامه «حزین»! اینقدر مریز دستی به دل گذار درین شور رستخیز
خامش نشین دلا که به جایی نمیرسد با روزگار خصمی و با آسمان ستیز
آسودگی محال بود در بسیط خاک مرّیخ دشنه دارد و رامح سنانِ ستیز
تن زن درین شکنج تن و صبر پیشه کن گیرم که پای سعی بود، کو رَهِ گریز؟
عبرت تو را بس است ز احوال رفتگان زندانی حیات بوَد یوسف عزیز
یا رب، به جیب پاک جوانان پارسا یا رب، به نور سینۀ پاکان صبحخیز،
یا رب، به اشک چشم یتیمان خستهدل یا رب، به خون گرم جگرهای ریزریز،
کز قید جسم تیره چو جان را رها کنی
حشر مرا به زمرۀ آل عبا کنی!
شرح ترکیببند
بیت۱: دوش زدن: برابری و همچشمی کردن. نخل ماتمیان: قد عزاداران و ماتمزدگان.
بیت۲: ره هوش زدن: غارت کردن و تاراج نمودن هوش.
بیت۳: دم زدن: ابراز و اظهار کردن چیزی.
بیت۵: مدهوش: بیهوش.
بیت۹: خیرالأنام: بهترین مردم. مَعالی: جِ مَعلاة، بزرگیها.
بیت۱۲: حتی پدیدههای کمارزشی مثل خار و گیاهان بیارزش هم از آب بهره داشتند؛ اما آل پیامبرD از آن بینصیب بودند.
بیت۱۳: لعلفام: به رنگ لعل، سرخ.
بیت۱۴: تنت با اصابت تیر و نیزهها پارهپاره شد و به هدف والایت رسیدی؛ همانند کسی که شکارش را با زخمی کردن به دام انداخته و به مرادش رسیده باشد.
بیت۱۶: تفت: سوزاندن. لعل ناب: استعاره از لبان سرخ.
بیت۲۱: با ورود به عرصۀ پُرپیچوخم بلا، نفس خود را شکست و نادیده گرفت؛ تا اینکه به اوج عرش رسید و چون پرندهای خجستهبال گشت.
بیت۲۴: سبط: فرزندزاده، نواده. منظور از سبط رسول، امام حسینg، نوۀ پیامبرq بود.
بیت۲۵: لوا: پرچم و بیرق.
بیت۲۸: کلفت: سختی و رنج، مشقت.
بیت۲۹: تا چه زمان افراد پست و بیمایه دیده و دل آدمی را میخراشند؟
بیت۳۰: عنود: برگردنده از راه، ستیزهکننده و گمراه. جانی: جنایتکار و قاتل. ودیعت: امانتی.
بیت۳۱: صرصر: باد سرد و سخت.
بیت۳۵: غازه: گلگونه، بزک.
بیت۳۸: هامون: دشت و صحرا. فوج: دسته و گروه.
بیت۴۲: سفینه: کَشتی. لجّه: عمق و ژرفای دریا.
بیت۴۷: شفقنگار: به رنگ شفق، سرخرنگ.
بیت۵۰: خصمی: دشمنی کردن.
بیت۵۱: مریخ در اعتقاد قدما جنگجوی فلک است و رامح نام یکی از ستارگان و بهمعنی صاحب نیزه است. سنان: سرنیزه.
بیت۵۲: سعی: دویدن.
بیت۵۶: حشر: برانگیختن در قیامت. زمره: گروه و طبقه. مصراع دوم: مرا با آلعبا محشور کنی.
نظر شما