سهم‌خواهی آمریکا چطور نهضت ملی را زمین زد؟

تهران- ایرنا - حادثه شکست نهضت ملی از نگاه عضو هیات علمی دانشگاه پیام‌نور از سه مطالبه‌گری متعارض یعنی سیاست سهم‌خواهی آمریکا، حفظ سلطه انگلستان و استقلال‌خواهی ایران متاثر است.

دومین جلسه از سلسله نشست‌های انجمن علمی تاریخ دانشگاه پیام‌نور با موضوع «ارزیابی مولفه‌های داخلی و خارجی نهضت ملی در کودتای ۲۸ مرداد» برگزار شد. علیرضا علی‌صوفی عضو هیات علمی این دانشگاه یکی از سخنران این نشست بود که متن گفته‌هایش را در ادامه می‌خوانیم؛

علی‌صوفی در ابتدای سخنرانی خود از کودتای ۲۸ مرداد به عنوان به عنوان واقعه بسیار مهم و تاثیرگذار در تاریخ معاصر ایران یاد می‌کند و می‌گوید: نتایج و پیامدهای این حادثه را نمی‌توان در تاریخ معاصر ایران نادیده گرفت چرا که آثار آن باقی مانده است به همین دلیل این حادثه مهم باید از منظر آسیب‌شناسانه بازخوانی و از زوایای مختلف مورد مداقه و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. دخالت خارجی همیشه به اعتبار زمینه‌های داخلی است؛ تا زمینه داخلی فراهم نشود قدرت‌های خارجی  نمی‌توانند مستقل از شرایط داخلی حادثه‌ای را خلق کنند

نقش عناصر خارجی در سقوط نهضت ملی؛ از سیاست سهم‌خواهی آمریکا تا حفظ سلطه انگلیس

عضو هیات علمی دانشگاه پیام‌نور به شکست نهضت ملی براساس کودتا اشاره می‌کند و معتقد است که در این حادثه از بُعد خارجی با سه مطالبه‌گری متعارض مواجه هستیم؛ سیاست آمریکا که در قبال صنعت ملی سهم‌خواهی بوده است، سیاست انگلستان که حفظ سلطه بوده است و سیاست استقلال خواهی ایران که هر سه تا مطالبه‌گری متعارضند.

وی می‌افزاید: بسیاری بر این باورند که آمریکا در مرحله نخست از حقانیت ایران در ملی شدن نفت حمایت کرده است و باید دکتر مصدق و سردمداران نهضت ملی آن را مغتنم می‌شمردند و از این شرایط استفاده می‌کردند که آمریکا با انگلیس برای سرنگونی نهضت ملی همگرا و همگام نمی‌شد. وی در ادامه از مرحله دوم با عنوان میانجی‌گیری منصفانه یاد می‌کند.

سهم‌خواهی آمریکا چطور نهضت ملی را زمین زد؟
علیرضا علی‌صوفی عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه پیام‌نور

به اعتقاد علی صوفی آمریکا اگر از ملی شدن نفت در وهله اول حمایت کرد برای این بود که از همان ابتدا قصدش مشارکت و سهم‌خواهی بوده است و هدفش این بوده که انگلستان خلع ید شود.  بنابراین اگر آمریکا در وهله اول از صنعت ملی حمایت می‌کند برای تحقق همین سیاست سهم خواهی است یعنی باید از انگلستان نفت گرفته شود. همچنین اگر آمریکا در مرحله دم میانجی‌گیری می‌زند به این معنا نیست که سیاست اصلیش تغییر کرده باشد و تنها با تاکتیک متفاوت هدف خود را دنبال می‌کند. برای اثبات این مدعا می‌توان به گفته ویلیام آوریل هریمن سفیر آمریکا  استناد کرد. وی اشاره می‌کند که ایرانیان تصور می‌کنند سیاست ما با انگلستان سیاست متضادی است. بنا به باور علی‌صوفی انگلیس و آمریکا با هم همراه بودند اما این ۲ رقابت پنهانی داشتند چون آمریکا می‌خواست در منابع نفتی ایران سهیم باشند بنابراین می‌خواستند انگلیس را متقاعد کنند که سهم آمریکا را بپذیرد و حتی به عنوان یک قدرت درجه دو راضی شود این مساله را با هم  حل و فصل کنند.در مرحله سوم آمریکا سیاست براندازی مصدق را دنبال کرد. در واقع مرحله سوم سیاست آمریکا در راستای مرحله اول و دوم قابل تببین است. آمریکا اگر از ملی شدن صنعت نفت در وهله اول حمایت کرد از همان ابتدا قصدش مشارکت و سهم‌خواهی بود و می‌خواست که انگلستان خلع ید شود

سرانجام سلطه‌گری انگلیس با سهم‌خواهی آمریکا علیه استقلال‌خواهی ایران همساز و باعث شد که انگلیسی‌ها نقش درجه دوم آمریکا را قبول کنند چون می‌دانستند بدون مساعدت آمریکا نمی‌توانند نهضت ملی را ساقط کنند در نتیجه شرکت‌های آمریکایی در کنسرسیوم نفتی سهم خود را گرفتند.

شوروی از طریق حزب توده سیاست خود را در شکست نهضت ملی پیش برد

عضو هیات علمی دانشگاه پیام‌نور در بحث مولفه‌های خارجی به نقش شوروی در قالب حزب توده و تاثیر آنها در شکست نهضت ملی شدن نفت اشاره می‌کند و می‌گوید: شوروی از طریق حزب توده سیاست خودش را به پیش می‌برد. حزب توده هم سیاست دوگانه‌ای در پیش گرفت. تا ۳۰ تیر جراید آن‌ها به مصدق عناوینی همچون دلال نفت، پیر مکار و... را دادند اما از ۳۱ تیر ۱۳۳۱ قشر جوان آنها سیاست جدیدی را در پیش گرفتند اما در کل حزب توده با این‌که جبهه ملی و ناسیونالیست‌ها قهرمان مبارزه با استعمار تعبیر شوند، مخالف بودند چون موجویت آنها زیر سوال می‌رفت.

علی‌صوفی معتقد است که در جریان ملی شدن صنعت نفت، شوروی ترجیح می‌داد که حزب توده در واقع با مصدق و نهضت ملی مواجه شود و به همین دلیل حتی اعتصاب و کارشکنی می‌کردند و دوست نداشنند که قهرمان مبارزه با امپریالیزم غرب یک گروه دیگری غیر از خودشان شود.

سهم‌خواهی آمریکا چطور نهضت ملی را زمین زد؟

نسبت استقلال‌خواهی ایران با مساله نفت

استقلال‌خواهی یک تبار تاریخی دارد. اگر قرار بود اهداف ملی شدن صنعت نفت تنها به منافع اقتصادی نفت معطوف باشد به یقین ایران با انگلیس در جریان مذاکرات به نتیجه می‌رسید اما چون ایدئولوژی مبارزه جبهه ملی و هویت و ماهیت اصلی نهضت ملی استقلال‌خواهی بود مذاکره تبدیل به مبارزه بر سر ملی شدن نفت شد. بنابراین هر وقت پای میز مذاکره می‌رفتند از منظر حاکمیت ملی و استقلال آن را بررسی می‌کردند و منافع اقتصادی در واقع فرع بر آن بود.

۲۸ مرداد و کودتایی واپساگرا 

عضو هیات علمی دانشگاه پیام‌نور می‌افزاید: تاریخ ایران بعد از پیروزی مشروطه با کلمات کودتا و انقلاب یا جنبش بیشتر شناخته می‌شود. وی بر این باور است که کودتاها ۲ دسته هستند، کودتاها پیشرو و کمک کننده به دموکراسی و کودتاهای واپسگرای ارتجاعی که برای سرکوب آزادی و نهادهای مرتبط با آن رخ می‌دهند. علی‌صوفی سپس به بررسی خصلت کودتاهای ایران از منظر دموکراسی پرداخت و تصریح داشت: کودتای ۲۸ مرداد یک کودتای واپساگرا از منظر سیاسی و دموکراسی بوده است. در مواجهه با نهضت ملی، استبداد و استعمار منافع مشترک داشتند

بخش عمده مشکلات دکتر مصدق ناشی از مولفه‌های داخلی بود

یک وجه نهضت ملی مساله ملی شدن صنعت نفت و یک وجه دیگر آن بحث مبارزه با استبداد بوده است؛ به خاطر همین است که در بحث نقش مولفه‌های داخلی در سرنگونی دولت دکتر مصدق باید به طبقات اجتماعی یعنی مخالفان مصدق و نهضت ملی از نظر پایگاه اجتماعی پرداخت. مخالفانی مانند برخی از زمینداران، درباریان، سنت‌گرایان و در جبهه ملی افرادی مانند مظفر بقایی و مکی و حائری‌زاده ابتدا از نهضت ملی حمایت می‌کردند و بعد در زمره مخالفان قرار گرفتند چرا که منافع طبقاتی خودشان را در خطر دیدند. این‌ها را باید از منظر پایگاه اجتماعی و اقتصادی بررسی کرد که اگر هم حمایت کردند پایگاهشان پایگاه ضددموکراسی بود یعنی حفظ وضع موجود برای آن‌ها مطرح بود. در واقع صرف نظر از انگیزه‌ها مختلف، آنها از نظر ماهیتی مخالف دموکراسی بودند و می ترسیدند موقعیتشان به خطر بیافتد. به همین دلیل طبقه پیوسته به استعمار را دکتر مصدق و نهضت ملی عقب زد اما آن‌ها واکنششان این بود که این طبقه پیوسته به استعمار که به طور عمده از استبداد  طرفداری کردند با همراهی استعمار، نهضت ملی را به عقب راندند.

بنا به گفته علی‌صوفی در نهضت ملی استبداد و استعمار منافع مشترک داشتند، یعنی استبداد و مخالفان مصدق با استعمار انگلیس و آمریکا که سیاست سهم‌خواهی را دنبال می‌کرد، منافع مشترکی داشتند. علت اینکه استبداد و استعمار به هم احتیاج دارند و با هم سازش می‌کنند سازش بر سر بقا و موجودیت است و به این نتیجه رسیدند که آنها بقای استبداد تضمین می‌کنند و استبداد هم منافع اقتصادی استعمار تضمین می‌کند و این همان استعمار استبدادی است.

بنابراین به تدریج گروه‌های مختلف از جبهه ملی جدا شدند و یاران قدیمی مصدق به دشمنان وی تبدیل شدند و زمانی مذاکرات ادامه پیدا کرد که پایگاه اجتماعی مصدق ضعیف شده بود و از طرف دیگر پایگاه مخالفان داخلیش قوی شده بود. این زمانی اهمیت می‌یابد که بدانیم پیشتر مصدق نماینده یک گروهی به نام جبهه ملی بود و یک پایگاه سیاسی- اجتماعی داشت که اگر در جریان نهضت ملی به نتیجه می‌رسید می‌توانست قرارداد ببندد اما چون تنها شد استعمارگران می‌توانستند مصدق را سرنگون کنند.

علی‌صوفی بر این باور است که دخالت خارجی همیشه به اعتبار زمینه‌های داخلی است تا زمینه داخلی فراهم نشود قدرت‌های خارجی در هر حادثه سیاسی نمی‌توانند مستقل از شرایط داخلی بتوانند حادثه‌ای را خلق کنند. شرایط دخیل باعث شد دکتر مصدق پایگاه سیاسی و اجتماعیش بسیار ضعیف شود. نتیجه اینکه متغیر مستقل در کودتای ۲۸ مرداد عناصر و مولفه‌های ملی بودند و متغیر وابسته خارجی‌ها یعنی آمریکا و انگلیس  بودند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha