حس تعلق شامل معناها و دلبستگیهایی است که مکانها برای فرد ایجاد میکنند. احساس تعلق به شهر، میل به ماندن در آن را برای فرد تقویت میکند و عدم احساس تعلق به شهر میتواند نوعی بیمسئولیتی و بیتفاوتی نسبت به شهر را رقم بزند.
پژوهشگر ایرنا در گفتوگو با «سحر دانشور» پژوهشگر مطالعات زنان و مشاور مدیر شبکه دو سیما درباره چند و چونِ تقویت حس تعلق به شهر در زنان پرسیده است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
شهر از بُعد جنسیتی با زن رابطه متقابل ندارد
شهر دوستدار زنان به نوعی انسان را به یاد اصطلاح «تهران شهری برای همه» میاندازد. آیا این شهر زنان را واقعا دوست ندارد و شهر مطلوب نیست که چنین شعاری مطرح شده است؟ در اینجا به این نقطه میرسیم که چه باید کرد تا شهر ما را دوست بدارد. باید بدانیم شهر پیش و بیش از آنکه به جنسیت نگاه کند شهروندش را فارغ از همین جنسیت دوست دارد یا نه؟ و این همان نقطه مهم و قابل توجه است.
برخلاف همه که تصور میکنند زنان مصرفکننده هستند، باید گفت که این شهر است که زن را مصرف میکند
برخلاف همه که تصور میکنند زنان مصرفکننده هستند، باید گفت که این شهر است که زن را مصرف میکند. در حال حاضر شهر با شهروندش از بُعد جنسیتی یعنی زن رابطه متقابلی ندارد. به طور مشخص در حوزه زنان آن چیزی که در حال اتفاق افتادن است مصرف زن از سوی شهر است که به خودش هویت میدهد و در مقابل آن برای زنان چیز خاصی ندارد.
شهری که برای زنان خاطرهساز نیست
ساخت شهر دوستدار زنان، ایجاد کردن فضا و امکاناتی در شهر و ابعاد مختلف زندگی شهری است که فعالیت زنان در شهر را تسهیل کرده و زندگیشان را درون فضای شهری آسانتر کنـد.
به طور عمومی برنامهریزیهای شهری و تدارک امکانات فضـایی از منظـری همگانی صورت گرفته و تصور میشود همه شهروندان فارغ از شرایط سنی و جنسی بـه یـک میزان از این برنامهها منتفع میشوند.
هر زن نقشهای متفاوتی مانند مادرانه، دخترانه و همسری دارد و فارغ از جنسیت تصوراتی داریم که شهر در نسبت با هر کدام از اینها چگونه خودش را نشان میدهد و چه دستاوردی از اینها دارد. در واقع این موضوعات یعنی دیده نشدن احساس تعلق زنان به شهر، زیرا این شهر قادر نیست برای زنان حافظه و خاطره ایجاد کند. همه ما در شرایط یکسان و یکدست زندگی می کنیم. همه تعلقات شهری شبیه به هم و برای همه به یک اندازه است. چه بسا زنان به دلیل داشـتن تفـاوتهای اجتماعی از برخی فضاها به طور خود به خودی حذف می شوند.
به بیان دیگر زندگی شهری زمینهساز بروز تبعیضهـای متنوعی است که به طور عموم به زیان زنان است. لازمه تحقق یک جامعه عدالت محور نیـز رفـع نیاز همه شهروندان در سطحی برابر است.
زندگی شهری زمینهساز بروز تبعیضهـای متنوعی است که به طور عموم به زیان زنان است
شهر دوستدار شهروند مقدمهای برای تدارک برنامههای شهر دوستدار زن است
برای رسیدن به شهر دوستدار زن نیاز است که نهاد مدیریت شهری، شیوه ساماندهی و سازماندهی مدیریت شهری را موضوع اصلی تحولات و سیاستگذاریهای خود قرار دهد.
زنان در شهر جدید نسبت به گذشته، حضور گستردهای در خیابانها، میدانها، بازارها و فضاهای شغلی و تفریحی پیدا کردهاند. زنان در ساختار شهر نفوذ کردهاند، به این معنی که جنسیتی شدن و عدم بیطرفی شهر برملا شده شده است.
سیاستگذاران، در صورتی میتوانند برنامه مدونی برای طراحی و اجرای پروژههای دوستدار زن تدارک ببینند که اعتقاد به حقوق شهروندان را در ذهن و عمل خود عملیاتی کنند. در واقع، شهر دوستدار شهروند مقدمهای برای تدارک برنامههای شهر دوستدار زن است. بنابراین مسائل و دغدغههای متنوع زنان در زندگی شهری نادیده انگاشته میشود.
آن چیزی که برای زنان خاطره میسازد تضاد و تکثر است؛ یعنی کدام تضاد را در ساحت شهری مبتنی بر هویت آدم های مختلف میبینند. یک کلیتی به اسم شهر وجود دارد که برای تمام مردم نقشها و جایگاههای مختلف و ساحت زیستی تعریف کردهاست. در واقع ما با بیان شهر دوستدار زنان آنان را به یک فضای یکسان میکشانیم و بعد برای آنها برنامه ریزی می کنیم.
هویت در تقاطع اجتماع ساخته میشود و وقتی در حلقههای زنانه قرار میگیریم، بخش اعظمی از تنشهای روانی تخلیه میشود
فضاهای امن خارج از خانه، هویتی فراتر از خانهداری به زنان میدهند که به خودی خود پتانسیل شکلگیری یک عرصه عمومی برابر را افزایش میدهد.
شهر دوستدار زن، چه شهری است؟
با معماریهای یکدستی که در شهر وجود دارد هیچ وجه تنوعی نیست. شهر دوستدار زن در مفهومی وسیع اشاره به شهری مطلوب و مناسب زندگی اجتماعی زن در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی و سایر امور زندگی اجتماعی شهری دارد. شهری دوستدار زن است که در آن یک زن با تعلق به شهر خودش بتواند رویاهایش را تحقق ببخشد که وجوه عینی آن تفریح، امنیت در خیابانها و حفظ هویت است. باید بدانیم که آیا شهر توانسته سرمایه های فرهنگی را بازتولید کند؟ بنابراین شهر دوستدار زن شهری است که بتواند رویا و هویت یک زن را در همان شهر شکل بدهد. نگرشها و ایدههای زنان نسبت به چیستی و چگونگی یک شهر مطلوب، تـا حـد زیادی متـاثر از ارزشهـا، اعتقادات و باورهای کلی آنان در زندگی شخصی و اجتماعیشان است.
ظرفیتهای فرهنگی زنده هستند اما در کدام نطقه شهری برای زنان در نظر گرفته شدهاند تا به وسیله پتانسیلهای موجود بتوان به آنها هویت بدهند. عناصر ملموس را ببینند و عناصر ناملموس را مبتنی بر آن بسازند. بنابراین ما نمیتوانیم از یک زن متعلق به یک شهر حرف بزنیم. از این رو این فضا باید بشکند و هویت زنانه مشخص شود.
شهر امروز باید بازآفرینی شود
فضای مجازی خلاء دورهمنشینیهای زنان را مانند گذشتهها پوشش میدهد و این همان نیاز جمعخواهی زنان است
امروزه زبان یک زن تهرانی و یک زن شهرستانی تفاوتهایی با هم دارد. قصهها و اسطورهها از میان رفتهاند، یعنی اقلیمی که بخشی از هویت ما را شکل می دهد از دست رفتهاست.
هویت در تقاطع اجتماع ساخته میشود و وقتی در حلقههای زنانه قرار میگیریم، بخش اعظمی از تنشهای روانی تخلیه میشود
جامعه و شهر هویت ما را تشکیل میدهند. شهر در معنای کلانش هویت را پررنگ میکند. اکنون این فضا وجود ندارد. شهر امروز باید بازآفرینی شود. باید حلقههای هویتبخش را متناسب با هویت امروز بازتولید کنیم تا ساختارهای ناملموسی که تاثیر منفی در شهر و زن دارند بازآفرینی شوند.
اینکه محیطهای ما پر از حضور زنان است میشود گفت این شهر زنانه است. البته حضور کمّی در این فضا ملاک نیست. نسبت مادری با جمعیت هم در همین نقطه تعریف میشود.
در بحث تفریح شهری چه در مقام دختر، زن، مادر یا همسر در جامعه هیچ تعریفی نشده است. از سویی دیگر بافت شهری با معماریهای امروزی چه جایگاهی برای افزایش جمعیت دارد. فرزندآوری کجا باید اتفاق بیافتد. بحث اقتصادی، تحولات فرهنگی، امنیت و هویتبخشی مهمترین کارکردهای شهر دوستدار زنان است. باید بدانیم آیا اصلا زنان دوست دارند فرزندآوری کنند یا نه؟ فرزندآوری یک تصمیم است و در لحظه شکل نمیگیرد بلکه در زیست فرد است که شکل میگیرد. جریان حلقه زایش در فضای اجتماعی وجود دارد اما باید بدانیم این فضا برای زنان در کجا وجود دارد. در حالی که ما در فضای چندپاره ای زندگی می کنیم.
در گذشته چیزی به اسم جمع و اجتماع وجود داشت که فضا را به سمت جلو میبرد. در نسبت جامعه، خانواده رها است. کجا باید فضای ذهنی امن شکل بگیرد که فرزندآوری یا نخواستن فرزند شکل بگیرد.
امروز فضای مجازی زمینه عرصه ظهور و بروز زنان را در عرصههای مختلف اجتماعی را فراهم آورده است. به عنوان مثال اینستاگرام نیازها و قابلیت های زنان را به خوبی نشان میدهد.
نکته این است که در اجتماع هویت جمعی نداریم اما فضای مجازی به شناسایی زنان کمک میکند. در واقع فضای مجازی خلاء دورهمنشینیهای زنان را مانند گذشتهها پوشش میدهد و این همان نیاز جمعخواهی زنان است.
نظر شما