«علیه پسماندهای انسداد اخلاقی»؛ چه باید کرد؟

تهران- ایرنا- تضعیف ارزش‌های اخلاقی در جامعه به یکی از حوزه‌های تهدیدزا علیه امنیت ملی کشور بدل شده است. در نگاه موسع به مقوله امنیت، ارزش‌های اخلاقی هم‌پا با تهدیدات نظامی و اقتصادی، ثبات و آرامش جامعه را در معرض خطر قرار می‌دهد.

«امنیت» از دیرباز به عنوان یکی از مهمترین نیازهای جوامع، در کانون توجه مطالعات سیاسی قرار داشته است. این مقوله مانند دیگر مفاهیم علوم سیاسی طی گذر زمان و پیشرفت جوامع با ابعاد تازه‌ای مواجه شده است. امروز دیگر نگاه محدود به امنیت و مولفه‌های آن کارآمدی ندارد و این مفهوم را باید با رویکردی موسع بازخوانی کرد.

بر این مبنا، جامعه ایران نیز از تحولات مقوله امنیت فارغ نیست و به نظر می‌رسد که علاوه بر تهدیدهای نظامی، با  تهدیدات بالقوه دیگری نیز مواجه باشد.

«مختار نوری» دکترای علوم سیاسی و مدیر گروه روندهای فکری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه در پژوهشی با عنوان «جامعه اخلاقی و جامعه امن»* در ماه‌نگار راهبردی دیده‌بان امنیت ملی به بررسی چالش‌های اخلاقی که این روزها جامعه ایران را با تهدیداتی مواجه کرده می‌پردازد. نگارنده چنین بحثی را  ذیل رابطه اخلاق و امنیت صورت‌بندی کرده است.

اگر اجزای سازنده جامعه را مجموعه‌ای از نظام‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بدانیم، در جامعه ایران در هیچ یک از این حوزه‌ها نمی‌توان وضعیت مطلوبی به جهت اخلاقی مشاهده کرد

در نگاه موسع به امنیت، اخلاق کجا قرار می‌گیرد؟

تفکر سنتی درباره امنیت در چارچوب رهیافت واقع‌گرایی قرار داشت. در نتیجه سلطه چنین رهیافتی تعریف امنیت به شدت مضیق بود. متفکران برجسته مکتب کپنهاگ بودند که بیش از هر جریان فکری دیگری رویکرد رئالیستی به امنیت را در دهه ۱۹۸۰ آماج انتقادات جدی خود قرار دادند و با انتقاد از رئالیسم‌ها رهیافت نوینی از امنیت ارائه دادند که از آن با عنوان امنیت موسع یاد می‌شود.

در این دیدگاه عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیست محیطی به اندازه عوامل نظامی در تعیین امنیت اهمیت دارند. پیشنهادات «باری بوزان» برای گسترده کردن موضوع امنیت نقطه عزیمت جدیدی بود. فراخ‌سازی مفهوم امنیت برای درک واقعیت‌های جهان امروز حیاتی است. بنابراین در نتیجه چنین تغییر و تحولاتی امروز مفهوم امنیت نه تنها در جهان سیاست بلکه در سایر حوزه‌ها مانند اقتصاد، فرهنگ و اجتماع به مفهومی پرقدرت تبدیل شده است.

اگر این نگاه موسع بوزان و همکارانش به امنیت را بپذیریم آنگاه می‌توانیم از رابطه اخلاق و امنیت و تهدیدات امنیتی برآمده از بی اخلاقی‌های گسترش‌یافته در هر جامعه‌ای از جمله جامعه ایرانی نیز صحبت به میان آوریم. فضیلت‌مند بودن یا رذیلت‌مند بودن افراد می‌تواند تاثیرات مهمی بر نیک‌زیستی و به تبع آن شکل دهی به یک جامعه سالم و امن داشته باشد.

 اگر همسو با کارکردگرایان اجزای سازنده جامعه را مجموعه‌ای از نظام‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بدانیم، در جامعه ایران در هیچ یک از این حوزه‌ها نمی‌توان وضعیت مطلوبی به جهت اخلاقی مشاهده کرد. در چنین بستری بحث حاضر تلاش دارد تا ضمن تشریح چالش‌ها و آسیب‌های اخلاقی موجود در جامعه ایران، اثرات امنیتی و معضلات ناشی از آن را به بحث و بررسی بگذارد.

بحران اخلاقی در جامعه امروز ایران

از دید مصطفی ملکیان در چند سال اخیر در ایران نه تنها فقر اقتصادی، بلکه فقر اخلاقی نیز ایجاد شده است. به زعم او، آنچه از همه فوری‌تر است، این است که سیاست را تابع اخلاق سازیم نه اخلاق را تابع سیاست

امروزه بحران اخلاق، علاوه بر سطح کلان زندگی بشری در سطح جامعه ایرانی نیز به امری بغرنج تبدیل شده است. «زیگمونت باومن» در آخرین اثر خود یعنی «رترو توپیا» از ۴ دیو یا شر نام می‌برد که بشر امروز در چالش و مبارزه با آنها است؛ اول خشونت و متعلقات آن، دوم ناسیونالیزم، بیگانه‌هراسی و نژادپرستی، سوم نابرابری که شکاف عمیق طبقاتی، فقر و درماندگی را بر بشریت تحمیل می‌کند و چهارم اتمیزه شدن جامعه انسانی، فردیت به ابتذال کشیده شده و خودخواهی انسانی.

از این منظر، چالش‌های اخلاقی رایج در جهان معاصر به حوزه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران نیز رخنه کرده است. چالش‌های اخلاقی گریبانگیر انسان‌ها و شهروندان ایرانی نیز شده است به گونه‌ای که می‌توان در جامعه امروز ایران از زوال اخلاقی و چالش‌های برآمده از آن صحبت به میان آورد.

 این موضوع مورد توجه برخی از روشنفکران ایرانی مانند «مصطفی ملکیان»، «مقصود فراستخواه»، «حسن قاضی مرادی» و دیگران نیز قرار گرفته است. این روشنفکران در آثار و گفت‌وگوهای خود دلایل نابهنجاری‌های گوناگون سیاسی و اجتماعی را که جامعه ایران با آنها دست به گریبان است مساله اخلاق معرفی می‌کنند. باور روشنفکران مذکور این است که ریشه مشکلات جامعه را عمدتا باید در حوزه های فرهنگ و اخلاق جستجو کرد. صرف توجه به سیاست برای حل مشکلات و ایجاد جامعه امن نوعی سطحی‌نگری است.

به نظر ملکیان در چند سال اخیر در ایران نه تنها فقر اقتصادی، بلکه فقر اخلاقی نیز ایجاد شده است. به زعم او، آنچه از همه فوری‌تر است، این است که سیاست را تابع اخلاق سازیم نه اخلاق را تابع سیاست. به تعبیر دقیق‌تر بایدکاری کنیم که اهداف و آرمان‌های اخلاقی و معنوی بر اعمال سیاسی حاکم شوند.

فراستخواه از ایده شکست اخلاقی در جامعه ایرانی و تهدیدات و معضلات ناشی از آن صحبت به میان می‌آورد . این وضعیت شکست‌گونه، هنگامی عارض می‌شود که شهروندان و گروه‌های اجتماعی به این نتیجه برسند که اخلاق خوب است ، اما به درد نمی‌خورد و کارایی ندارد.

همان طور که از حیث عملی نیز تجربه می‌کنیم بیش از چهار دهه است که با تاکید بر شعائر دینی و اخلاقی، بر طبل اخلاقی شدن انسان و جامعه ایرانی می‌کوبیم، اما در عرصه عمل و با نگاهی آسیب‌شناسانه شواهد بسیاری برای غیر اخلاقی بودن جامعه پیش روی ما قرار دارد.

 در آسیب شناسی از وضعیت موجود در جامعه ایرانی، عمدتا بر ابعاد سیاسی، ایدئولوژیک، حقوقی و به طور کلی ساختار سیاسی به عنوان علت اصلی مشکلات توجه شده است. پژوهش حاضر به هیچ وجه در پی انکار نقش راهبردها و الگوهای سیاسی اتخاذ شده از سوی گفتمان سیاسی حاکم در طول دهه‌های اخیر در نابسامانی های موجود در جامعه ایرانی نیست، برعکس می‌کوشد تا به جای دولت و مسائل سیاسی بر جامعه و مسائل اجتماعی تمرکز کند و از منظری متفاوت به ارزیابی معضلات از منظری اخلاقی بپردازد.

مقصود فراستخواه می‌گوید وضعیت شکست‌گونه در عرصه اخلاقی هنگامی عارض می‌شود که شهروندان و گروه‌های اجتماعی به این نتیجه برسند اخلاق خوب است اما به درد نمی‌خورد و کارایی ندارد

این فقط اهالی علوم اجتماعی و سیاسی نیستند که از بحرانی بودن اوضاع اخلاقی جامعه ایرانی صحبت به میان می آورند، بلکه نگرانی درباره معضلات اخلاقی توسط اهالی فرهنگ هنر و سینما نیز همواره مطرح شده است. بسیاری از کارگردانان مطرح بر این باورند که بزرگترین اتفاق سال‌های اخیر در جامعه ایران رخت بر بستن اخلاق از زندگی و کنش‌های روزمره ما است.

اهمیت فضایل و مهارت‌ها

به راستی در برابر این بحران اخلاقی در جامعه ایرانی چه باید کرد؟ از میان بایدهای موجود، بحث حاضر تمایل دارد از خود گفتمان اخلاق و رویکردهای اخلاقی اصلی موجود در آن برای بحران‌زدایی اخلاقی مایه بگذارد.

برای بحران‌زدایی اخلاقی از جامعه ایرانی باید به اخلاق فضیلت به عنوان یکی از گونه‌های اخلاقی کهن بازگردیم و هرچه بیشتر آن را در حوزه‌های مختلف گسترش دهیم، زیرا برخلاف اخلاق نتیجه‌گرا که همه کنش‌های فردی را با معیارهای سودمندی مورد ارزیابی قرار می دهد، اخلاق فضیلت به جای سودمندی بر منش فردی و ارتقای آن به واسطه فضایل اخلاقی و مهارت‌ها تاکید دارد.

 شاخص‌ها و مهارت‌های نهفته در این نوع اخلاق جهت کاربرد راهبری اخلاقی و نهایتا نیل به جامعه امن و مطلوب به لحاظ اخلاقی را می‌توان در مواردی چون قابل اعتماد بودن و قابل اتکا بودن، مسئولیت‌پذیری، راستگویی ،شجاعت، تدبیر، مهارت، خیرخواهی، همکاری‌جویی، صداقت، دیگردوستی و ... جستجو کرد.

 بنابراین در پرتو گسترش این نوع اخلاق و شاخص‌های آن در سطوح مختلف جامعه، می‌توان به انسانی شدن کنش‌های فردی و اجتماعی ایرانیان امیدوار بود. هنگامی که از منظر فلسفه اخلاق فضیلت‌گرا به بررسی امور جامعه ایرانی می‌پردازیم، متوجه ضعف‌ها و نواقص اخلاقی موجود در سطوح فردی و اجتماعی خواهیم شد. بررسی وضعیت جامعه و سنجش آن با گونه‌شناسی‌های اخلاقی و از جمله اخلاق فضیلت‌محور، نشانگر وضعیت و چشم‌انداز مثبتی نیست.

 در چنین چشم‌اندازی به نظر می‌رسد فضایل و مهارت‌های اخلاقی برای ما ایرانیان در وضعیت بحرانی امروز اهمیتی مضاعف یافته‌اند. فضایل برای زندگی خوب اما لازم است. بدون فضایل ممکن است زندگی ما بی‌مایه باشد در این صورت دلیل خوبی داریم برای اینکه بکوشیم فضیلت‌مند باشیم.

همانطور که «رابرت آدامز» می‌گوید فضایل ما را به ارزشمندی و رفتن به سوی امور خوب و نیک سوق می دهد. از نظر این متفکر حوزه اخلاق، فضیلت عبارت از تداوم ارزشمندی در بودن در جهت امور خوب است. فضیلت در این نگاه دارای دو مولفه یعنی خوب ها و بودن در جهت خوب ها است به این شرط که از صفت ارزشمندی برخوردار باشند.

برای بحران‌زدایی اخلاقی از جامعه ایرانی باید به اخلاق فضیلت به عنوان یکی از گونه‌های اخلاقی کهن بازگردیم و هرچه بیشتر آن را در حوزه‌های مختلف گسترش دهیم

در  واقع در دیدگاهی که آدامز ارائه کرده، فضایل به عنوان ارزشی ابزاری برای نیل به سعادت و بهروزی اجتماعی مطرح شده‌اند. مطابق چنین دیدگاه‌ها و استدلال‌هایی است که بحث حاضر به این سمت سوق یافته تا بگوید فضایل یا خوبی‌های اخلاقی به خودی خود ارزشمندند و زندگی فردی و اجتماعی ما انسانها را در صورت برخورداری از آنها ارزشمندتر و یقینا امن‌تر می سازند.

چگونه باید فضایل اخلاقی را وارد الگوهای حیات فردی و مدنی کنیم؟

پرسش این است که چگونه باید فضایل اخلاقی را وارد الگوهایی از زندگی فردی روابط میان فردی و تعهدات و بهروزی اجتماعی کنیم؟ چگونه می‌توانیم به گونه‌ای زندگی کنیم که یکپارچگی عملی و اخلاقی را در پهنه جامعه میسر نماییم؟

برای پرداختن به چنین پرسش‌هایی باید یاد بگیریم چگونه امیدهای فردی‌مان را با هدفمندی‌های اجتماعی یا به تعبیر «پائولو فریره» ضرورت اجتماعی آکنده کنیم. او استدلال می‌کند مفهوم آرمانشهر برای شروع این کار ابزار مفهومی مفیدی است، زیرا آرمانشهرگرایی این قابلیت را دارد که تجربه شخصی امیدواری را قادر سازد که به هدفمندی اجتماعی و نه صرفاً فردی تفسیر شود.

 آرمانشهرگرایی محتوای بین شخصی نهادی و اجتماعی را به دست می دهد. تفکر آرمانشهری ما را قادر می سازد که علیه ساختارهای مسلط و پسماندهایی که انسداد اخلاقی را موجب می‌شوند بیاندیشیم. بدیهی است این نوع آرمانشهرگرایی به معنای انتزاعی اندیشی نیست، بلکه با اتخاذ رهیافتی هنجاری، ترسیم وضعیتی مطلوب و حرکت به سمت عینیت بخشیدن به آن تصویر در جوامع بحران زده امروز را ممکن می‌سازد.

 بنابراین برای نیل به جامعه اخلاقی و امن، این نوع اندیشیدن می‌تواند ما را به لحاظ ذهنی در مسیر رسیدن به هدف غنی تر و امیدوارتر سازد. خلاصه این‌که نابسامانی‌های اخلاقی موجود در جامعه ایرانی و اعلام هشدار همزمان به شهروندان و همچنین متولیان سیاسی امنیتی و فرهنگی اداره جامعه، انگیزه‌ای خالص برای اندیشیدن و تحقیق در این حوزه فراهم می‌سازد.

*مختار نوری، «جامعه اخلاقی و جامعه امن»، ماه‌نگار دیده‌بان امنیت ملی، پژوهشکده مطالعات راهبردی، شماره ۱۲۴، مرداد ۱۴۰۱

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha