جریان نفاق، کومله و دموکرات بیشترین مداخله را در آشوب‌ها داشتند/بدنه اصلی اغتشاش تمام شده است

تهران - ایرنا - انتشار بیانیه‌ از سوی وزارت اطلاعات مبنی بر دستگیری عناصر جریان‌های نشاندار ضدانقلاب در اغتشاشات اخیر به بهانه درگذشت مهسا امینی از یکسو و تصریح رهبر انقلاب بر سازمان یافته بودن آشوب‌های خیابانی از سوی دیگر؛ حقایقی بود که در کنار سایر واقعیات میدانی از سوی ناظران سیاسی مورد توجه قرار گرفت.

به گزارش گروه سیاسی ایرنا از روزنامه ایران، اگرچه آشوب‌های اخیر به لحاظ بدنه اجتماعی به واقع دست خالی بود اما حمایت‌های سیاسی، رسانه‌ای، اطلاعاتی و نظامی بیگانگان به میزان قابل توجهی نسبت به اغتشاشات مشابه در سال‌های پیشین ارتقا یافته بود. همین امر نشانگر جدی بودن تهدید امنیتی علیه یکپارچگی ملی ایرانیان داشت.  در گفت‌وگویی که از نظر خواهید گذراند به سراغ یکی از مقامات ارشد امنیتی کشورمان رفته‌ایم تا از ابعاد جدید پروژه ضدامنیتی دشمنان ایران زمین در حوادث شهریور و مهر ۱۴۰۱ سخن گفته شود. پروژه جدیدی که  با رصد و برنامه‌ریزی در اتاق طراحی سعی داشت با تکیه بر اتاق عملیات خود،  تهدیدات بالقوه علیه ایران را به تهدیدات  بالفعل تبدیل نماید اما ناکام ماند و دست آخر بدون آنکه درصدی از بدنه اجتماعی آنها را همراهی نمایند، صرفاً به ناامنی کور دست زد و بیش از پیش ماهیت تروریستی خود را نمایان کرد.

بیانیه اخیر وزارت اطلاعات و نیز فرمایشات رهبر انقلاب، نشان دهنده وجود یک طراحی و عقبه طولانی مدت برای اغتشاشات اخیر است، تا جایی که برخی تحلیل‌ها حاکی از آن است که اگر این اغتشاشات، این بار به بهانه فوت مرحومه مهسا امینی رخ نمی‌داد، به بهانه‌های دیگر بروز می‌کرد و نیروهای میدانی ضد انقلاب با آن بهانه وارد میدان می‌شدند. به عنوان نقطه آغاز بحث بفرمایید شما ریشه و عقبه این اغتشاشات را در چه می‌دانید؟

تقریباً در طول یک سال اخیر، یعنی از زمان آغاز فعالیت دولت سیزدهم، ما شاهد تلاش جدی دولت برای افزایش سرمایه اجتماعی هستیم، یعنی همان هدفگذاری که رهبر انقلاب در جلسه تنفیذ حکم ریاست جمهوری برآن تأکید کردند. بر آن اساس هم آیت‌الله رئیسی به عنوان رئیس دولت و هم بدنه اجرایی کشور استراتژی افزایش سرمایه اجتماعی نظام را  در دستور کار خود قرار دادند. در این راستا کارها و اقدامات بسیاری هم صورت گرفت که از جمله موارد بارز آن، تغییر مدیران بود تا با حضور مدیران پاکدست و حذف چهره‌های بعضاً فاسد، این مسیر تاحدی طی شد. در این مدت هم دیدید که ما مواردی از فساد مدیران اجرایی نداشتیم و یکی دو مورد هم که پیدا شد، به سرعت و با شدت با این مسأله برخورد شد. به این ترتیب، با روی کارآمدن دولت جدید شرایطی رقم خورد که طی آن، مردم باور کردند طیفی از مدیران و نیروهای اجرایی روی کار آمده‌اند که به صورت تمام وقت و حتی ۲۴ ساعته در حال کار و تلاش هستند تا مسائل را حل و گره‌های زندگی مردم را باز کنند. حالا شاید نتوانستند همه مشکلات را حل کنند، اما دیگر از فسادها و ناکارآمدی‌ها و خستگی‌های دولت گذشته خبری نیست، دست‌کم اینکه فساد اقتصادی به حداقل رسیده است. از سوی دیگر، دولت با همه مضیقه‌هایی که داشت، توانست بدهی‌ها را پرداخت کند و در ادامه هم دیدیم که مردم هم به دولت اعتماد کردند. یک نشانه بارز و جدی اعتماد مردم به دولت، در مسأله ساماندهی ارز ترجیحی یا جراحی اقتصادی رقم خورد. چه بسا برخی از نیروهای امنیتی‌ احتمال می‌دادند که جراحی اقتصادی حداقل‌هایی از حاشیه‌های امنیتی را به دنبال خواهد داشت، اما در نهایت دیدیم که حتی این احتمال‌های حداقلی هم محقق نشد.

بنابراین سرمایه‌گذاری‌های آنها از مدت‌ها قبل، انجام شده بود؟

این طور می‌توان گفت که به طور قطع، آنان از ابتدای سال دنبال نقطه‌ای می‌گشتند که این نقطه، به عنوان نقطه افتراق مطرح شده تا از این طریق دوگانه‌ای در جامعه ایجاد شود، یعنی نقطه‌ای که مجموعه نیروهای انقلاب و نظام نتوانند از آن بگذرند و به عبارتی، نیروهای داخل را در یک تنگنا قرار بدهند. یک دوقطبی که این بار به دنبال شکل دادن به آن بودند و تقریباً از ابتدای سال هم دنبال آن بودند، دوقطبی معیشت پایه بود. به این معنی که می‌خواستند بخشی از تجمعات اعتراضی در تهران که معیشت پایه بود را به نقطه افتراق در جامعه تبدیل کنند.

تحلیل‌ها این نبود که همه مردم به طور کلی معترض هستند، بلکه بخشی محدود در حوزه‌های معیشتی معترض بودند و مطالباتی داشتند و همین بخش هم بر این باور بودند که این اعتراضات می‌تواند نتیجه دهد و دولت می‌تواند مسائل آن‌ها را حل کند، اما نیروهای بیرون، به دنبال آن بودند تا این تجمعات اعتراضی در نقاط مختلف تهران را به معضلی امنیتی تبدیل کنند که البته اتفاق نیفتاد و تجمعات به حوزه امنیتی منتقل نشد و صنفی باقی ماند، لذا هر کاری کردند نتوانستند موضوع اقتصادی را به عنوان نقطه شروع اغتشاشات قرار دهند و حتی آن را به عنوان نقطه دوگانه قطبی‌سازی در جامعه قرار دهند.

بر همین اساس، از ابتدای سال، رویکرد دیگری را انتخاب کردند. به عبارت دیگر، وقتی دیدند دولت در این حوزه موفق بوده و مردم هم به دولت برای حل مسائل‌شان اعتماد کرده‌اند، مسأله دیگری را دنبال کردند و اینجا بود که موضوع حجاب را باهدف ایجاد نقطه افتراق در دستور کار خود قرار دادند.

چرا روی حجاب و عفاف به عنوان نقطه آغاز افتراق، به تعبیر شما، تمرکز کردند؟

به این دلیل تا وقتی که موضوع ما دشمنی‌های امریکا است، حتی آن بی حجاب‌ها یا به قول مقام معظم رهبری بدحجاب‌ها هم به میدان می‌آیند و نشان می‌دهند که اکثریت و قاطبه ملت ایران، یکپارچه مقابل این دشمنی‌ها می‌ایستند. به همین دلیل می‌بینیم در تشییع حاج قاسم، در راهپیمایی ۲۲ بهمن یا حتی در مسأله انرژی هسته‌ای و انتخابات، طیف‌های مختلف مردم در کنار هم و با هم قرار دارند و ما در این موضوعات و رویدادها، نه تنها نقطه افتراقی نمی‌بینیم، بلکه اساساً نمودها و نمادهای وحدت را مشاهده می‌کنیم.

به همین دلیل، جریان‌های معاند خارج از کشور، روی موضوعی تمرکز کردند که اگر مطرح یا برجسته شود، این احتمال را می‌دادند که آن بخش‌ها، دیگر همراهی نشان ندهند. به همین دلیل روی مسأله پوشش تمرکز کردند. به عبارت دقیق تر، انتخاب موضوع حجاب به عنوان یک موضوع دوقطبی و رمز آشوب اخیر، بر این اساس بود تا آن بدنه کم حجاب یا بدحجاب که نظام را دوست دارد، به خاطر این مسأله، یعنی پوشش نتواند میان خودش و آدم‌های متفاوت با خود، همدلی و همرنگی ببیند و ناچار شود دست به انتخاب بزند؛ طبیعی است که در این صورت چنین فردی، اغلب خودش، یعنی افرادی را که پوششی مانند خودش دارند  انتخاب می‌کند و دیگر آن همراهی گذشته را که در سایر موارد و رویدادها دیده می‌شد نشان نمی‌دهد.

بنابراین از نظر شما به‌عنوان یک مقام امنیتی، مسأله حجاب به عنوان جرقه اغتشاش‌ها، یک مسأله طراحی شده است؟

به باور ما، انتخاب حجاب به‌عنوان نقطه دوقطبی‌سازی کاملاً طراحی شده است و بر اساس یک طراحی این موضوع را انتخاب کرده‌اند، زیرا هیچ موضوع دیگری نمی‌توانست اینها را به اینجا برساند. ما موضوعات اقتصادی و سیاسی نداشتیم، اما این مسائل به موضوعات امنیتی تبدیل نشد، اما این شکست‌ها و حتی موضوعی همچون سلام فرمانده و حمایت گسترده نوجوانان که شاهد آن بودیم، آنها را به این تصمیم رساند که یک موضوعی را برای ایجاد افتراق و دوقطبی انتخاب کنند که دقیقاً نقطه مقابل این همبستگی‌های ملی و عمومی در کشور باشد.

نشانه‌های این طراحی چه بود؟

گزاره‌هایی که در ابتدای سال انتخاب کردند، دو محور داشت. یکی از آنها بحث اشاعه فحشا بود، یعنی نوعی تلاش برای قبح‌زدایی از تجاوز یا روابط نامشروع. در این معنا، ما ناگهان با طیفی از بازیگران مواجه شدیم که ادعا کردند فلانی با ما رابطه نامشروع برقرار کرده یا فلانی به ما تجاوز کرده است، حالا عنوانی که هرکدام برای آن انتخاب کردند، متفاوت بود.

منظور شما احتمالاً جنبش «می‌تو» است؟

بله، اما با وجود همه ادعاهایی که در این باره مطرح کردند، گفتند قوه قضائیه حق دخالت ندارد. درصورتی که درستش این بود که اگر ادعایی مبنی بر تجاوز مطرح شده، باید در قوه قضائیه رسیدگی و بررسی شود، ولو اینکه ۳۰ سال هم از آن گذشته باشد، باید در دادگاه بررسی شود تا ابعاد آن مشخص شده و متجاوز محاکمه شود یا مواردی از این دست؛ اما این مدعیان گفتند نه، نیازی به بررسی قضایی نیست و ما فقط می‌خواهم این را مطرح کنیم. این دقیقاً براساس و مصداق آیه قرآن به معنای اشاعه فحشا است، یعنی این مسأله را مطرح کنید صرفاً برای اینکه در جامعه پخش شود و آن را با این نیت و هدف مطرح نمی‌کنید که رسیدگی شود. این مسأله، حدی از بی‌حرمتی و بی‌حیایی را در جامعه مطرح کرد، به این معنی که افراد فقط بیایند بگویند به آنان تجاوز شده تا آبروی کس دیگری را ببرند، زیرا اینها مسائلی است که از فرد خاطی شکایت می‌شود تا اثبات شود و اگر شکایت نشود، یعنی صرفاً می‌خواهید آبرو ببرید. به این ترتیب حرکتی در این راستا آغاز شد و بعداً موضوع گشت ارشاد هم تا حدی به مسأله تبدیل شد. دیدیم که برخی از خانم‌های محجبه علیه گشت ارشاد کمپین تشکیل دادند و موضوعاتی از این دست، آرام آرام به این سمت سوق داده شد که موضوع عفاف و حجاب به مسأله تبدیل شود، یعنی عفاف و حجاب نقطه‌ای شود که بتوان از آن ماجرایی همچون اغتشاش‌ها را آغاز کرد.

بنابراین چنین مسیرهایی طی شد تا رسیدیم به مرحله‌ای که در آن ماجرای تلخ فوت خانم مهسا امینی اتفاق افتاد.

اکنون و البته براساس گزارشی که به تازگی پزشکی قانونی منتشر کرده، به ضرس قاطع می‌توان گفت  خانم مهسا امینی نه ضربه‌ای خورده و نه از آن طرف، مسأله‌ای داشته است؛ زیرا برخی گمانه‌هایی مطرح کردند که شاید ایشان دارو یا سم خورده باشد که براساس بررسی‌هایم  از پزشکی قانونی، این موضوع صحت ندارد و اصلاً در بدن ایشان هیچ نشانی از وجود سم نبود. بنابراین مسأله فوت ایشان از هیچ طرفی طراحی نشده بود، یعنی نه ناشی از نحوه هدایت ایشان به مقر پلیس امنیت اخلاقی بود، نه ناشی از اینکه دارو یا سمی مصرف کرده باشد.

شما به‌عنوان یک مقام امنیتی که سال‌ها کار کردید، چه برداشتی از رویداد فوت خانم مهسا امینی دارید؟

به نظر من این از مقدرات جمهوری اسلامی بود، یعنی اتفاقی که برای ایشان افتاد، می‌توانست در جای دیگری هم رخ بدهد. یعنی احتمال این وجود داشت که خانم مهسا امینی در هر جای دیگری دچار استرس و اضطراب شود، مثلاً از اضطراب یک تصادف برای ایشان چنین اتفاقی بیفتد یا در هر محیط دیگری که می‌تواند به انسانی که آن  را نمی‌شناسد و تازه وارد آن شده است، اضطراب ایجاد کند، آن‌هم با این بیماری که ایشان داشت، اما قسمت شد و آمد و در این مسأله برایشان این اتفاق افتاد.

اما اولین مسأله‌ای که بعد از فوت ایشان مطرح شد و هنوز هم محل بحث و مناقشه است، نحوه اطلاع‌رسانی درباره این اتفاق است. اطلاع‌رسانی به این نحو که جریان‌های برانداز و معاند نتوانند روی موج خبری این رویداد تأسفبار، سوار شوند.

خب ما در بحث اطلاع‌رسانی مشکلاتی داریم که اغلب به دلیل فرایند بوروکراتیکی است که در این حوزه وجود دارد؛ به این صورت که برای اطلاع‌رسانی که امری فوری، لحظه‌ای و با دقت بالا است، اغلب در داخل دچار این امر هستیم که باید بین افراد مختلف به صورت یک فرایند اداری، مراحلی را طی کند تا در نهایت بتوانیم اطلاع‌رسانی داشته باشیم؛ درصورتی که اگر فکری برای این فرایند بوروکراتیک می‌کردیم، چه بسا از روز اول خیلی راحت می‌توانستیم این مسأله را سریع اطلاع‌رسانی کنیم.

حالا اینجا این مسأله مطرح می‌شود که ما در اطلاع‌رسانی فوری و اولیه، قرار بود روی چه موضوعاتی تمرکز کنیم؟

ببینید! ما فیلم‌های لحظه خروج ایشان از مترو را داریم، در ون پلیس امنیت اخلاقی هم گرچه فیلمی در اختیار نیست، اما به طور دقیق می‌دانیم که دو خانم قبل از ایشان سوار شدند و بعد از سوار شدن خانم مهسا امینی هم ۴ نفر دیگر سوار ون شدند. بنابراین ما اینجا ۶ نفر را در اختیار داریم، اما این را به شما بگویم که تا همین اواخر، دوستان دلسوز ما در بیرون از مجموعه‌های امنیتی، هماهنگی‌هایی با برخی شبکه‌ها برای بررسی فیلم‌ها و شواهد انجام دادند تا در نهایت یک بسته خبری یا مستند در این باره آماده شود، مثلاً اینکه آن ۶ خانم دیگر بیایند جلوی دوربین و بگویند واقعاً چه اتفاقی افتاده است، اما متأسفانه ما زمان را از دست دادیم، به این معنی که پس از بروز اغتشاش‌ها، آن خانم‌ها اعلام کردند حاضر هستیم پشت دوربین توضیح بدهیم، اما با فضای ایجاد شده می‌ترسیم جلوی دوربین بیاییم و مصاحبه کنیم، چون ممکن است برخی جریان‌های ضدانقلاب مشکلاتی برای ما ایجاد کنند، ضمن اینکه امروز دیگر چنین مستنداتی موضوعیت و فایده‌مندی گذشته را ندارد. مجموعه این شرایط که به آن اشاره کردم باعث شد نتوانیم روایت اول از ماجرا را ارائه دهیم، درحالی که همه مستندات عینی و دقیق آن را در اختیار داشتیم، یعنی فیلم دوربین بیرون آمدن از مترو، وجود شاهد عینی هنگام سوار شدن به ون و بعد هم دوربین پیاده شدن از ون در حیاط پلیس امنیت اخلاقی.

بعضی‌ها درباره جلسات توجیهی که در پلیس امنیت اخلاقی برای خانم‌ها برگزار می‌شود مسائلی را مطرح می‌کنند، مثلاً گفته می‌شود این محیط استرس‌زا است.

این هم شبهه‌ای بود که مطرح شد. اما واقعیت این است آن تصویری که از تلویزیون پخش شد، کادر بسته از آن سالن است، اما در کادر باز، مشخص است که ۶-۷ نفر از خانم‌های حاضر در آن سالن و آن جلسه، کشف حجاب کرده‌اند، یعنی اینقدر جلسه برایشان آسان و بدون فشار بوده که بدون روسری بودند. چون همان‌طور که اشاره کردید، بعضی‌ها مدعی هستند در این محل به خانم امینی استرس وارد شد، اما استدلال ما این است که فضای این جلسه هم استرس‌زا نیست، زیرا ۶-۷ نفر در همان جلسه، جلوی پلیس و در آن سالنی که قرار است توجیه شوند، روسری ندارند. این یعنی حتی آن سالن و آن جلسه استرس‌زا نیست، اما از آنجا که هر آدمی ممکن است وقتی وارد جایی می‌شود که بار اول است به آن وارد می‌شود دچار استرس و اضطراب شود، ایشان هم چون اولین بار بود وارد این سالن شد و در این فضا قرار گرفت، دچار استرس شد، اما این به آن معنی نیست که آن فضای خاص استرس داشته باشد. البته درباره خانم امینی، این اتفاق افتاد و ایشان دچار مشکل شد و بعد هم به فاصله یک دقیقه پزشک‌یار به بالین ایشان آمد و در مرحله بعد، به فاصله ۶ تا ۷ دقیقه هم اورژانس آمد و به فاصله ۵-۶ دقیقه به بیمارستان کسری رسیدند که متأسفانه آن داستان تلخ فوت ایشان اتفاق می‌افتد.

به این ترتیب سوژه برای ضدانقلاب ساخته شد.

در اینجا، برای جریانی که می‌خواهد موضوع عفاف و حجاب را محل دوگانه‌سازی و قطبی‌سازی در جامعه قرار دهد، این بهترین سوژه برای او است. این سوژه، درست یا غلط، به هر دلیلی، می‌تواند محور رسانه‌ای خوبی برای این جریان قرار بگیرد. به عنوان مثال، از جمله اینکه ایشان دختر است، به لحاظ خود جنسیت، یعنی زن بودن، نفس زن بودن حس مظلومیت ایجاد می‌کند، ضمن اینکه ایشان دختر جوانی است، دختر وجیهه‌ای است، در کنار این‌ها، اهل سنت است و در نهایت اینکه از اقلیت کرد است. به عبارت دیگر، ایشان دو تا اقلیت را دارد و این یعنی، مسأله‌ای که برای ایشان ایجاد شد، ویژگی‌های لازم برای شکل‌گیری یک هجمه رسانه‌ای و تبلیغاتی را دارد. در این شرایط، آن جریان معاند که مترصد است تا از هر فرصتی علیه نظام و مردم استفاده کند، از آن بهره‌برداری می‌کند، به عبارت دقیق‌تر، این حادثه و حواشی مترتب بر آن را می‌قاپد و می‌فهمد این همان است که دنبالش بوده است. لذا می‌بینیم که توانستند روی این رویداد تلخ، یک موج‌سواری سیاسی و رسانه‌ای کرده و به سود خودشان جریان‌سازی کنند. در این میان برخی فضاسازی‌ها هم بی‌تأثیر نبوده است؛ مثلاً بیانه‌ای که یکی از مقامات سابق در روز اول داد به نوعی رسانه‌ها را به خط کرد. البته منظور ما این است که ایشان جزو این جریان است، اما به نظر می‌رسد به عنوان بخشی از یک پازل کلی‌تر عمل کرده است.

برای شما روشن خواهم کرد که جای این آدم‌ها در این پازل طراحی شده تبلیغاتی و سیاسی کجا است. جریان طراحی‌کننده این ماجرا متفاوت هستند و اساساً عقل این آدم‌هایی که به برخی از آنها اشاره کردید، به چنین طراحی‌هایی نمی‌رسد. یعنی هیچ گاه این آدم‌ها طراح نبودند، عقل‌شان به طراحی نمی‌رسد و فضای آنها فضایی نیست که بتوانند طراحی کنند. به طور کلی، توانایی و جریان طراحی، برای کسی است که ما را به صورت ۲۴ساعته رصد می‌کند، یعنی در حال رصدکردن تمام فضای اجتماعی ما است. این آدم‌هایی که اشاره کردید، رصدگر نیستند، قدرت تحلیلی ندارند، ضمن اینکه قدرت طراحی اطلاعاتی هم ندارند، بلکه اینها صرفاً قطعه‌ای از پازل طراحی شده می‌شوند. همیشه هم همینطوری بودند، به این دلیل که قالب آنان با این جورچین متناسب است و به اصطلاح با اجزای آن جور در می‌آید. دیده‌اید که وقتی تکه‌ای از یک جورچین غایب باشد، در نهایت می‌دانید که این قطعه به کدام بخش از این جورچین می‌خورد. آدم‌های مورد اشاره شما، قالبی دارند که به آن جورچین می‌خورد، اما فارغ از این، هیچ کدام آنان جریان‌ساز یا طراح نیستند.

بنابراین نقش این چهره‌های داخلی را چطور باید ارزیابی کرد؟

کسی که طراحی کلان را انجام می‌دهد، هم او است که نقطه‌یابی می‌کند و برای این افراد در داخل هم نقطه‌یابی می‌کند. همان‌طور که اشاره کردم، چه بسا نقاط بسیار یا مسائل دیگری هم بود که آنان بتوانند طراحی‌های خود را بر آن سوار کنند. کما اینکه برخی تحلیل‌ها حاکی از آن بود که مشکلات اقتصادی نقطه محوری طراحی جریان‌های معاند خواهد بود. وقتی هنگام اجرای طرح مردمی‌سازی یارانه‌ها، آیت‌الله رئیسی گفت من آبروی خودم را برای این کار می‌گذارم، برخی می‌گفتند احتمالاً تصمیم دولت به انجام این جراحی اقتصادی تبعات امنیتی هم با خود خواهد داشت، زیرا زمینه اعتراضات اقتصادی بود، اما دیدیم که اتفاقی نیفتاد و دلیلش هم این بود که مردم به دولت و آیت‌الله رئیسی اعتماد کردند.

ارزیابی شخص من این است که مردم به شخص آقای رئیسی اعتماد کرده بودند، ولو اینکه به برخی از زوایای دولت انتقادی داشته باشند، اما به شخص آقای رئیسی اعتماد کرده بودند که می‌تواند مسأله را حل کند. بنابراین، جریان‌هایی که از ابتدای سال تا امروز اتفاق افتاد، مانند سرخه حصار یا مادری که جلوی ون گشت عفاف و حجاب ایستاد، همه اینها مقدمه بود که بسیاری آنها را ندیدند، اما طرف مقابل دقیقاً می‌دانست که دارد روی چه چیزی سرمایه‌گذاری، طراحی و حتی جریان‌سازی می‌کند.

چون در جریان برخی از مواردی که اشاره کردید هستم، بگذارید به آنها اشاره بکنم. فارغ از آنچه در سد لتیان اتفاق افتاد، یا موضوع پردیسان، چیزی که براساس تحلیل و ارزیابی، من یک نقطه طراحی شده دیدم و به باور من موضوع اصلی بود، این بود که یک دست نفوذی موضوع بازی تیم فوتبال ملی را در مشهد برگزار کرد. قبل از این، ما بازی تیم ملی فوتبال را در تهران برگزار کردیم، اتفاقاً خانم‌ها هم در ورزشگاه آزادی حاضر شدند و هیچ اتفاقی هم نیفتاد. حدود ۲ هزار نفر از خانم‌ها در آن مقطع به ورزشگاه آزادی رفتند و بازی را تماشا کردند. ناگهان برخی گفتند که بازی بعدی نباید تهران باشد. من اینجا به عنوان مسئول امنیتی می‌گفتم ما این بازی را در تهران برگزار کردیم و مشکلی هم نبود، چرا باید بازی بعدی در مشهد برگزار شود؟ به چه دلیلی باید به مشهد برود؟ این تصمیم، از بدنه‌ای در سیستم ورزشی کشور بود که اصرار داشت بازی باید در مشهد برگزار شود؛ یعنی نه در اصفهان و نه در تبریز، بلکه فقط باید در مشهد برگزار شود.

چرا شما دست نفوذ را در این مسأله قوی می‌بینید؟

ببینید! با وجود شاخص‌ها و مؤلفه‌های آدم‌ها و فضای اجتماعی که در مشهد وجود دارد که متفاوت از سایر شهرهای ما است، چرا باید بازی را در مشهد برگزار کنید؟ که چه بشود؟ به باور من، این دست کاملاً نفوذ بود که این تصمیم را گرفت و آن اتفاق افتاد. یعنی یک جریانی می‌دانست که آنجا اتفاقاتی خواهد افتاد که حتماً حاشیه خواهد داشت. به نظر من نقطه کلیدی اصلی‌شان اینجا بود که تیم ملی را محروم کنند و بعد براساس آن مردم را به خیابان بکشانند. ما در نهایت از آن عبور کردیم، اما فشار بسیار سنگینی آوردند تا به خاطر محرومیت تیم ملی، مردم به خیابان بیایند، جوانان به خیابان بیایند و بگویند چه شد که زنان را به ورزشگاه راه ندادید؟ به نظر من این اتفاق کاملاً ناشی از نفوذ بود. اما درباره سایر موارد که اشاره کردید، از قبل هم مواردی از این دست‌ کم و بیش رخ می‌داد، مثلاً ماجرای سد لتیان که در آن یک خانم مست کرد و با ماشین به جاده سد لتیان رفت و بعد پلیس به او ایست می‌دهد و او نمی‌ایستد.

باتوجه به همه این شرایط، بفرمایید جریان‌های معاند و برانداز بعد از فوت مرحوم مهسا امینی، چطور روی این موج خبری و رسانه‌ای و عاطفی سوار شدند؟

بنابراین تا اینجا مشخص شد که این جریان‌ها دنبال نقطه شروعی می‌گشتند و این نقطه شروع هم با موضوع زن اتفاق افتاد. لذا دو روز اول بعد از فوت خانم امینی، دیدیم که خانم‌ها میداندار حضور در خیابان‌ها بودند، یعنی زنان وسط ماجرا بودند یا به عبارتی، لیدر بودند. اما بعد از دو روز اول، یعنی تقریباً از سه‌شنبه به بعد، دیگر زنان کمتر وسط خیابان بودند یا اقلیت بودند.

پس چه کسانی یا جریانی در خیابان بودند؟

من از ۷۸ تا امروز در بطن موضوع بودم. از این‌رو می‌توانم بگویم که در کشور داستان اغتشاشات همیشه یک داستان تکراری دارد که برای شما شرح می‌دهم. به طور کلی، ابتدا یک هسته‌ای دارد، این هسته شکل می‌گیرد و از خیابان بیرون می‌آید، بعد در خیابان یک جماعت و جریانی به‌عنوان لیدر اصلی قرار می‌گیرند، سپس اراذل و اوباش پیشران می‌شوند و این جریان ادامه پیدا می‌کند و به یک نقطه اوجی می‌رسد، بعد افراد خسته یا ناراحت می‌شوند و در مرحله بعد، جریان متدین وارد می‌شود و بعد از ورود جریان متدین، آرام آرام اغتشاش‌ها فروکش می‌کند. این فرایند، داستان یا نرم افزار اغتشاشات در کشور ما، تقریباً چنین روندی است. هیچ گاه افراد شروع کننده نیستند، بلکه همیشه لیدرها اغتشاش‌ها را آغاز می‌کنند، مثلاً اینکه سطل آشغال را آتش می‌زنند. مثلاً در یکی از صحنه‌هایی که از اتاق مونیتورینگ می‌دیدم، در خیابان اشرفی، دیدم که فردی ۱۰ عدد لاستیک باخود دارد و یکی یکی این لاستیک‌ها را به وسط خیابان می‌آورد و آتش می‌زند و کسی هم نیست، یعنی افراد هم در صحنه حضور ندارند،اما مدام لاستیک‌ها را به وسط خیابان می‌آورد و آتش می‌زند تا افراد را جمع کند. به عبارت دیگر، یک فرد عادی معترض نمی‌آید که وسط خیابان لاستیک آتش بزند، یا برود بچرخد لاستیک پیدا کند و بیاورد، به فکرش نمی‌رسد که از قبل لاستیک آماده کند، بلکه این کار لیدرها است.

اگر بخواهید پازل یا روند مرحله به مرحله اغتشاش‌ها را برای ما مطرح کنید، چه تصویری می‌توانید به ما ارائه دهید؟

در همه اغتشاش‌هایی که اتفاق می‌افتد، ما این روند را مشاهده می‌کنیم که الان برای شما شرح می‌دهم. ابتدا اینکه ما یک اتاق طراحی داریم، که این اتاق طراحی، مدام و به‌صورت ۲۴ ساعته ما را رصد می‌کند، این اتاق طراحی، نقطه افتراق را تشخیص می‌دهد و سپس این نقطه افتراق را برجسته می‌کند. بعد که ماجرا شروع می‌شود، این اتاق طراحی، یک لیدر کف خیابانی دارد که معمولاً در همه این سال‌ها از جریان‌های گروهک‌های ضدانقلاب استفاده می‌شود. گاهی برای دوستان شبهه ایجاد می‌شود، مثلاً رهبر انقلاب می‌فرمایند این کار، کار اسرائیلی‌ها بود، اما طرف مقابل تصور می‌کند که یک آدم اسرائیلی و با تابعیت رژیم صهیونیستی می‌آید کف خیابان تهران و اغتشاش می‌کند، درحالی که این‌طوری نیست، بلکه رهبر انقلاب یک تحلیل کلان ارائه می‌دهند.

اگر بخواهیم براساس مستندات اطلاعی این مسأله را تشریح کنیم، روند کار این‌طوری است که آنها اتاق فرمان تشکیل می‌دهند که در این اتاق فرمان، یک اتاق طراحی هم دارند که اغتشاشات را طراحی می‌کنند و بعد، یک اتاق عملیات دارند. در اصطلاح امنیتی، به آن می‌گوییم بخش اطلاعاتی و بخش عملیاتی. بخش طراحی کاملاً در اتاق اطلاعاتی سرویس‌ها تشکیل می‌شود، یعنی سرویس‌هایی که ما را مدام رصد و بررسی می‌کنند و تحلیل این سرویس‌ها این است که از فلان نقطه کار را شروع کنند. اما در اتاق عملیات، سرویس‌های اطلاعاتی از ظرفیت‌های موجود استفاده می‌کنند و اگر ظرفیت‌های موجود جواب ندهد، وارد مرحله ظرفیت‌سازی می‌شود.

به‌عنوان یک مثال، در مثل که مناقشه نیست، اگر من به‌عنوان یک سرویس اطلاعاتی بخواهم در مؤسسه یا سازمانی نفوذ کنم، ابتدا می‌بینم ظرفیتی موجود دارم یا خیر، اگر ظرفیت موجود داشته باشم به آن ظرفیت موجود متصل می‌شوم و اگر چنین ظرفیتی نباشد، من با بعضی از کارمندان ارتباط می‌گیرم. در فضای اغتشاشات، این اتاق‌های طراحی و عملیات سرویس‌ها، یک ظرفیت کاملاً موجود و بالفعل مناسب در اختیار دارند و آن هم گروهک‌های ضدانقلابی است که حضور دارند. لذا اتاق عملیات، تأکید کنم که وقتی از اتاق عملیات صحبت می‌کنم، آن را از اتاق طراحی جدا می‌دانم. به این معنی که یعنی هیچ وقت فرض نکنید رئیس حزب کومله یا دموکرات در اتاق طراحی عملیاتی می‌نشیند. اصلاً عقل او به این طراحی‌ها نمی‌رسد، این آدم‌ها، حتی آدم‌هایی که شما پیشتر اسم بردید، اصلاً عقل طراحی اطلاعاتی برای نظام ندارند.

پس اینها کجا می‌نشینند؟

 اینها حتی در اتاق عملیات نمی‌نشینند. اینها ابزار دست بخش عملیاتی سرویس‌های اطلاعاتی هستند. اینها مثال همان‌ها که شیطان می‌گفت، به این معنی که شیطان می‌گفت برای همراه کردن برخی، به زنجیر نیازی نیست، چون شما خودتان همراه من خواهید آمد. به این معنی، این آدم‌ها، تکه پازلی هستند که ناخودآگاه در این جورچین قرار می‌گیرند، لذا آن طراحی‌های کف خیابان با چی ساپورت می‌شود؟ با جریان نفاق و با جریان کومله و دموکرات، بویژه این چیزی بود که در این اغتشاشات دیده شد.

دفعات قبل جریان‌های دموکرات و کومله چندان وسط میدان نبود، هرچند همیشه جریان نفاق را در میدان داشتیم. زیرا منافقین بدنه‌ای دارند که یا این بدنه را یا از قبل وارد می‌کنند، یا آماده نگه می‌دارند. ما در تمام پرونده‌ها و تحلیل‌های اطلاعاتی منافقین، می‌بینیم که اینها به عناصری می‌گویند به حالت آماده‌باش قرار بگیرید و در این حالت باشید تا بعداً ما به شما بگوییم که چکار بکنید. به اینها می‌گویند زندگی روزمره خود را بکنید و هیچ اقدامی انجام ندهید تا زمانی که به شما گفته شود یا اعلانی داده شود.

بنابراین می‌توان گفت بخشی از اینها، جزو جذب شده‌های جدید سازمان منافقین محسوب می‌شوند.

اینها کسانی هستند که به آنان گفته می‌شود شما فعلاً کاری نکن و صرفاً آماده باش تا زمانی که به شما گفته شود کجا بروید و چه کار کنید. گاهی هم ممکن است کاری به این فرد سپرده شود. مثلاً اینکه یک بلندگوی کوچک را در گوشه میدان تجریش بگذارد و مثلاً صدا پخش کند. یا تصویرپردازها بگذارد و در یک خیابان حاشیه‌ای در تهران، تصویری را پخش کند.

در اغتشاشات اخیر، بازداشتی‌های شما مؤید چیست و کدام جریان و گروهک مداخله و حضور بیشتری داشتند؟

جریان نفاق و این بار جریان کومله و دموکرات. یعنی ما در استان تهران، البته از استان‌های دیگر آماری در اختیار ندارم، اما از استان تهران که نسبت به آن اشراف دارم، جریان‌های نفاق و جریان کومله و دموکرات لیدر بودند، یعنی رفتارها، کاملاً رفتارهای گروهکی بود، به این معنا که آدم‌هایی که جسارت کار را داشتند و برای این مواقع آموزش دیده بودند و می‌دانستند که باید چکار کنند. منافقین معمولاً این‌طوری هستند، یعنی قدرت اینکه آدم‌ها را دور خود جمع کنند، آتش بزنند، سنگ پرتاب کنند را دارند و میزانی از کشته‌سازی که کومله و دموکرات می‌تواند انجام دهد.

چرا این بار استفاده از عوامل کومله و دموکرات اینقدر زیاد بود؟

همانطور که اشاره کردم، این بار موضوع حضور عناصر کومله و دموکرات متفاوت از اغتشاش‌های گذشته بود. بخشی از این مسأله به تلاش آنها برای برجسته کردن کُرد بودن خانم مهسا امینی برمی گشت و طرح این ادعا که این خانم برای استان کردستان است. ببینید! ما از روز دوم به بعد، دو جور اغتشاش داریم، یکی در استان کردستان و دیگری بقیه استان‌های کشور. در استان کردستان، بعد از تماس مسعود بارزانی موضوع اغتشاشات موضوع کاملاً تجزیه‌طلبی شد. بعد از تماس آیت‌الله رئیسی با خانواده مرحومه مهسا امینی، مسعود بارزانی هم با خانواده ایشان تماس گرفت. معنا و مفهوم این اقدام این بود که این خانم از ما است و ما وکیل مدافع او هستیم. بنابراین موضوع اغتشاشات استان کردستان تجزیه‌طلبی است. البته ما نحوه جمع کردن اغتشاشات در این استان را می‌دانیم. یعنی ابتدا سرکرده‌های دموکرات و کومله که از قبل شناسایی شده بودند بازداشت شدند، مراکز کومله و دموکرات در اقلیم را مورد هدف قرار می‌دهیم و به این ترتیب استان کردستان ما آرام می‌شود. لذا از آن چهارشنبه به بعد، مقرهای کومله و دموکرات را هدف قرار دادیم و این جریان در کردستان آرام شد. به این دلیل بود که از میان استان‌هایی که درگیر اغتشاشات بودند، استان کردستان زودتر از همه آرام شد.

اما دلیل عناصر کومله و دموکرات در استان تهران چه بود؟

از اواخر سال ۹۹ و به روایتی، بعد از شهادت حاج قاسم، ما با موضوع اقلیم کردستان عراق وارد یک جنگ سرد تمام عیار شدیم. دلیلش این است که اسرائیلی‌ها از اقلیم کردستان عراق برای ضربه زدن به امنیت ما استفاده می‌کنند. در جریان شهادت شهید فخری‌زاده، برخی عوامل از اقلیم کردستان عراق بیرون رفتند، یا در ترور شهید صیاد خدایی هم از اقلیم استفاده کردند، محموله‌هایی که وارد می‌شود هم از اقلیم کردستان عراق است. اخیراً هم موضوعی که وزارت اطلاعات در اصفهان برخورد کرد و ابعاد آن هنوز هم پنهان است، زیرا مسأله بسیار بزرگی بود، یعنی اسرائیلی‌ها ابعاد تروریستی بسیار وسیعی طراحی کرده بودند، اما ابزار اسرائیلی‌ها برای انجام این عملیات تروریستی، نیروی بالفعل کومله و دموکرات بود. یعنی عناصری که بازداشت شدند، عضو کومله و دموکرات بودند که باز اینها هم در اتاق عملیات بودند، نه در اتاق طراحی اطلاعاتی، در اتاق عملیات هم جریان کومله و دموکرات آدم‌هایی را برای عملیات تحویل اسرائیلی‌ها داده بود.

در گزارشی که ارائه شد، گفته شد که براساس اعتراف این بازداشت شده‌ها، اسرائیلی‌ها وارد اردوگاه کومله و دموکرات شده و بعد از بررسی‌های زیاد، شخصاً چند عنصر از این گروهک‌ها را برای انجام این عملیات تروریستی در اصفهان انتخاب کردند.

دقیقاً. این هماهنگی سرویس‌ها با جریان کومله و دموکرات در اتاق عملیات صورت می‌گیرد. ما این کیس را در اصفهان زدیم. بعد مراکز این گروهک‌ها در اقلیم کردستان را بمباران کردیم، بعد از اینکه این کیس اتفاق افتاد، اینها دنبال این بودند که بازداشتی‌ها را پس بگیرند که ما ندادیم، یعنی حتی تا این حد پیش رفتند که تبادلی انجام شود که ما قبول نکردیم. به طور کلی، نسبت به اقلیم کردستان، موضع ما کاملاً تهاجمی است. موضوعی که اقلیم کومله و دموکرات تا وسط خیابان‌ها و شهرستان‌های تهران آمدند، تسویه حسابی بود که سر این موضوعات با ما دارند. بنابراین، مسأله این‌طور صورت‌بندی می‌شود: لیدرهایی که توانایی ساماندهی دارند، یا از جریان نفاق هستند یا عناصری از کومله و دموکراتی که از آنان استفاده شد. مثلاً سرکرده و یکی از عناصر اصلی جنبش یا نهضت آزادی بخش کردستان که در اطلاعیه وزارت هم به آن اشاره شده بود. در مسأله جریان نفاق خود من در بازجویی دیدم که مثلاً خانمی که وابسته به جریان نفاق بود، از کرمانشاه آمده بود، او گفت ۵ میلیون تومان به او پول داده بودند تا فقط شعار بدهد، یعنی لیدر شعاردهنده‌ها باشد. معمولاً نقطه آغاز اغتشاش‌ها در همه این سال‌ها با گروهک‌ها بود، امسال کومله و دموکرات انگیزه بیشتری داشتند که دخالت کنند. اما پیشران اغتشاش‌ها می‌شود اراذل و اوباش، یعنی اراذل و اوباشی که منتظر این ماجرا هستند.

دلیلش چیست که اراذل و اوباش وارد ماجرا شدند؟

دلیلش این است که وقتی اغتشاشی می‌شود، جریان اراذل و اوباش احساس امنیت می‌کند.

یک تفکیکی بگذارید به این معنی که از چه زمانی می‌توانیم بگوییم که دیگر افراد در میدان نبودند.

باور من بر این است که از روز سه‌شنبه به بعد دیگر افراد در میدان نبودند. براساس مرور تاریخ‌ها، یکشنبه اربعین بود دوشنبه هم بودند، از روز سه‌شنبه به بعد، در این ماجرا دیگر بدنه افراد حامی نداشت، یعنی افرادی که معترض به موضوع گشت ارشاد باشند دیگر در صحنه نبودند و روز چهارشنبه که به اوج خودش رسید، در شهرستان‌های استان تهران که اتفاقاتی افتاد، در این مناطق آدم‌هایی را داریم که از بیرون شهرها به آنجا رفتند. من پاکدشت و ورامین و قرچک را بررسی کردم، همه آنانی که در صحنه اغتشاش‌ها بودند، بومی نبودند. حتی در برخی شهرستان‌ها، دوستانی که از نزدیک بررسی کردند، گفتند اینها آمدند و گفتند ما نمی‌دانیم که اسم این میدان کجا است؟ یا گفتند ما رسیدیم ورامین و شما کجا هستید؟ زیرا مکالمه‌ها را شنیدند. به عبارت دیگر، عده‌ای سازماندهی شده، شهرهای مختلف را درگیر می‌کنند. بنابراین، پیشران می‌شود اراذل و اوباش، دلیلش این است که در فضای اغتشاشات احساس امنیت می‌کنند.

به چه معنا؟

یکی برای دزدی و سرقت، یعنی پلیس همه توان خود را برای اغتشاشات می‌آورد و آنان آزاد می‌شوند، در این شرایط، مشروبات الکلی هم ساخته و توزیع می‌شود، یا در حوزه مواد مخدر بیشتر فعال می‌شوند، زیرا پلیس کمتر فرصت می‌کند به مسأله مواد مخدر بپردازد. لذا اراذل و اوباش همیشه پایه این ماجراها خواهند بود، یعنی به گسترش اغتشاش‌ها کمک می‌کنند. اینجا دیگر لزوماً کومله و دموکرات دخیل نیست. موردی بود که بازداشت شدند، ۱۵۰ موتورسوار بودند که با هم راه افتادند و اینها یک گروه از اراذل و اوباش بودند که باهم فعال شدند. یا موارد زیادی داریم که ۸ تا ۱۰ موتورسوار، در نطقه‌ای از شهر، سطل آشغال را آتش می‌زدند و بعد به جای دیگری می‌روند و سطل دیگری را آتش می‌زدند و به این ترتیب مدام در حال گردش هستند. در این مرحله ممکن است یک عده آدم معمولی که یا ناراحت هستند، یا معترض یا هیجان دارند، وارد شوند. در موارد دیگر مانند اغتشاش‌های سال ۹۸ و غیره مردم معترض می‌آمدند و وارد جریان می‌شدند، چون موضوع اقتصادی بود، اما این بار کسانی به میدان آمدند که هیجان داشتند. دقیقاً اکثریت بازداشتی‌های ما زیر ۳۰ سال بودند، یعنی کسانی که براساس هیجانات وارد این فضا شده بودند. بنابراین، ما در اغتشاشات یک لیدر را می‌بینیم، یک پیشران داریم و یک بدنه که این بدنه، در این دوره، اغلب زیر ۳۰ساله‌ها بودند که کاملاً نشان می‌دهد براساس هیجانات وارد فضا شدند.

بازداشت‌ها چه چیز را نشان می‌دهد؟

ما دو جور بازداشت داریم، یکی بازداشت هدفمند که در آن لیدرها بازداشت می‌شوند. این کاری است که دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی انجام می‌دهند. ریز به ریز لیدرها شناسایی و به‌صورت هدفمند بازداشت می‌شوند که در بیانیه وزارت اطلاعات هم مشهود است. یک بدنه دیگری هم که ممکن است به این اغتشاش‌ها دامن بزنند، بدنه ناراحت آماده هستند که عمدتاً در شهر تهران وجود دارند. اینها جریان سلطنت طلب هستند. بالاخره این یک واقعیت است که بخشی از ساکنان قبل از انقلاب در تهران سلطنت طلب بودند. اگر به فیلم‌های قبل از انقلاب، مثلاً حرکت شاه از سعدآباد به مراسم تاجگذاری نگاه کنید، عده‌ای را کنار خیابان می‌بینید که دارند شاه را همراهی می‌کنند. اینها سال ۵۷ که ناگهان متحول نشدند، بالاخره عده‌ای علاقه‌مند به جریان سلطنت طلب هم هنوز هستند، بویژه با پولی که در این سال‌ها خرج کردند.

امروز پیش‌بینی شما از ادامه ماجرا چیست و به نظر شما اغتشاش‌ها به کجا می‌رسد؟

بدنه اصلی اغتشاش تمام شده است. البته ما در موارد بسیار محدودی شاهد حضور مقطعی نوجوانان زیر ۲۰ ساله هم بودیم که همان‌طور که اشاره کردم، بسیار محدود بود و خیلی زود هم به پایان رسید. از نظر ما این اوج رذالت و خباثت سرویس‌ها و دشمنان بود که روی این قشر دست گذاشتند که با هوشیاری خانواده‌ها این ترفند هم ناکام ماند.

غیر از این مورد که به گفته شما محدود هم هست، شما فرایند و فرجام اغتشاش‌ها را چطور می‌بینید؟

این اغتشاش‌ها همین امروز هم تمام شده است. سرویس‌ها و گروهک‌ها، این اغتشاش‌ها را به تقویم امنیتی ما منتقل خواهند کرد. می‌خواهند این را به این روزها بکشند. حتماً این اتفاقات را می‌خواهند رقم بزنند و تلاش می‌کنند تا اغتشاشات را پیوسته بکنند، اما باورم این است و همان‌طور که در گذشته هم دیدیم، دستاوردی برای آنان نخواهد داشت.

با اقلیم کردستان چه خواهید کرد؟

ما حتماً روش و مسیری که سپاه پاسداران نسبت به اقلیم کردستان انجام داده را ادامه خواهیم داد. حتماً رفتار ما نسبت به اقلیم کردستان تشدید خواهد شد. زیرا آنان باید هزینه در اختیارقراردادن اقلیم برای دشمنی با جمهوری اسلامی ایران را بدهند. آنان خودشان هم می‌دانند ما سر موضوع داعش بسیار به آنان کمک کردیم. درست است که می‌گویند این کمک آن‌طور که ایرانی‌ها می‌گویند نبود، اما نمک نشناسی اینها و فضادادن به دشمنی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران، حتماً اقدامات و برخوردهایی که سپاه پاسداران با این گروهک‌ها کرد را ادامه خواهیم داد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha