در جهان صدها تنگه و آبراهه وجود دارد که بیشتر ارزش های محلی و منطقه ای دارند؛ اما برخی از تنگه ها که در حمل و نقل بین المللی نقش مهم و حساسی دارند، ارزش راهبردی یافته اند.
وجود تنگه های راهبردی همواره به رقابت بین قدرت های جهانی برای کنترل آنها دامن زده و برخی اوقات زمینه ایجاد بحران و گاه گاهی بروز منازعات بین کشورها بوده است. از این رو این تنگه ها در سرنوشت ملل، همچنین سیاست خارجه کشورهای ساحلی و موازنه قدرت جهانی نقش تعیین کننده ای داشته اند.
این تنگه های راهبردی به عنوان یک عامل جغرافیایی به خاطر ارزش های اجتماعی، اقتصادی و ژئوپولتیکی در موازنه قدرت منطقه ای و جهانی نقش موثری دارند و قدرت های حاکم بر این تنگه ها از آن به عنوان ابزاری در سیاست خارجی خود استفاده می کنند.
تنگه های استراتژیک، نقش تعیین کننده ای در سرنوشت مردم جهان دارند و در روند رقابت های جهانی، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص می دهند.
افزون بر اهمیت راهبردی، نقش حیاتی این تنگه ها بر اقتصاد جهانی نیز محرز است. امروزه حمل و نقل دریایی انرژی و کالاهای تجاری بر اقتصاد به سختی جهانی شده جهان، بسیار مهم است. بدیهی است آبراهه های بین المللی به عنوان کوتاهترین مسیر، که عبور از آنها نیز محدود است و جایگزین مناسب دیگری برایشان متصور نیست، بخش قابل توجهی از تجارت جهانی را پوشش می دهند.
در این میان تنگه هرمز به دلیل اینکه تنها معتبر برای دسترسی به میدان های نفتی خلیج فارس است، یکی از مهمترین گذرگاه های راهبردی در جهان به شمار می آید که اگر مسئله ای در این منطقه اتفاق بیافتد، هیچ مسیر تامین جایگزینی برای آن وجود نخواهد داشت.
بحث در مورد تنگه هرمز بدون توجه به خلیج فارس کامل نیست و مسایل تنگه هرمز با وقایع خلیج فارس، آمیختگی و پیوند نزدیکی دارد و این خلیج از شمال به ایران از غرب با کویت و عراق، از جنوب به عربستان، بحرین و امارات متحده عربی همسایه است.
رابطه ای که بین تنگه هرمز و مسایل جهانی و منطقه ای وجود دارد، در افزایش آگاهی و درک دولت های منطقه در خصوص سیاست های جهانی با خود و نیز تاثیری که وضعیت تنگه هرمز در سرنوشت سیاسی، اقتصادی و امنیتی آنها دارد، کمک می کند.
سیاست گذاران این کشورها به ویژه ایران می توانند از نتایج آنها در زمینه های مختلف امنیت، سیاست خارجی، اقتصاد نفت، برنامه ریزی فضایی، آمایش سرزمین و سرمایه گذاری های کلان ملی در جزایر و سواحل جنوب کشور، استفاده کنند.
بررسی های انجام شده حاکی از آن است که تنگه هرمز به عنوان یک عامل جغرافیایی دارای نقش راهبردی است و در صادرات و واردات نفت و کالاهای کشورهای منطقه، نقش عمده ای داشته و امنیت آن برای هر یک از کشورهای منطقه حیاتی است.
در حال حاضر کشور ایران وابستگی شدیدی از حیث واردات و صادرات نفت و کالا به تنگه هرمز دارد و همچنین این تنگه بر مسایل اقتصادی، ارتباطی و نظامی جهان تاثیر می گذارد.
تنگه هرمز آبراهه ای هلالی شکل است که طولی حدود ۱۰۴ مایل، عرضی بین ۲۱ تا ۵۲.۵ مایل و عمقی بین ۳۶ تا ۱۴۴ متر دارد. این تنگه آب های آزاد اقیانوس هند و دریای عمان را به منطقه انحصاری اقتصادی خلیج فارس متصل و سرزمین ۲ کشور جمهوری اسلامی ایران و عمان را از یکدیگر جدا می کند. بر این اساس در این تنگه خط مرزی ۱۲ هزار و ۴۱۸ مایلی بین ایران و عمان با در نظر گرفتن خط جزری کرانه های ۲ کشور به صورت خط منصف مشخص شده است.
درجه اهمیت این تنگه برای تجارت دریایی بین المللی عنصر قطعی است که آن را جز تنگه های بین المللی قرار می دهد. زیرا تنگه هرمز به میزان زیاد مورد استفاده کشتیرانی بین المللی به ویژه تانکرهای نفت کش متعلق به کشورهای غیر از ایران و عمان قرار دارد از این لحاظ یکی از گذرگاه های تجاری مهم جهان به شمار می آید.
چون در وضعیت حقوقی کشتیرانی در تنگه هرمز، هیچ گونه مقررات معاهده ای خاصی وجود ندارد. در نتیجه با استنباط از مفهوم ماده ۳۵ عهدنامه ۱۹۸۲ میلادی حقوق دریاها، این تنگه تابع مقررات عهدنامه یادشده است.
طبق مقررات یادشده، در زمان صلح، تمامی کشتی ها اعم از جنگی، دولتی و تجاری به هنگام عبور از تنگه هرمز، از حق عبور ترانزیت برخوردارند و کشورهای تنگه ای حق هیچ گونه تعلیق را برای آنها نخواهند داشت. ضمن اینکه عبور هواپیماها بر فراز تنگه هرمز آزاد است و زیر دریایی ها برای عبور از آن اجباری به بالا آمدن بر روی آب ندارند.
در طی قرن گذشته نفت موضوع کشمکش های ژئوپولیتیکی برای دسترسی، کنترل و توزیع آن بوده است. از نظر راهبردی، مهمترین چرخه منابع در اقتصاد جهان، حمل و نقل انرژی است. از این رو جغرافیای منحصر به فرد توزیع مواد نفتی جهان منجمله تنگه ها مستحق بازبینی و نگرش است. در واقع موضوع اصلی این است که پیامدهای توزیع، بر تولید، مصرف و قیمت گذاری نفت اثر مستقیم می گذارد، زیرا توزیع، سیاهه ای مهم در تضمینی دسترسی به این منبع راهبردی است.
اگرچه امروز حجم انرژی جهانی رو به کاهش است، اما گسترش مصرف نفت تاکیدی بر رشد وابستگی جهانی به این کالای راهبردی است. بنابر این توزیع مواد نفتی از میدان های نفتی به سوی پالایشگاه ها و مصرف کنندگان، تحت هیچ وضعیتی به در هیچ جایی نمی تواند قطع شود.
زیرا نتیجه آن آشفتگی سیاسی و اقتصادی جهانی است؛ چون این مسئله اقتصاد جهان آسیب پذیر و وابسته به مواد نفتی را با رکود روبرو می سازد. از آنجایی که حدود دو سوم از تولید نفت جهان به وسیله دریا حمل می شود، ذاتا" محدودیت های دریایی نیز پدید می آید؛ زیرا این حمل و نقل نیازمند کشتیرانی از طریق تنگه ها و گذرگاه یعنی گلوگاه های مسیرهای دریایی است.
در حقیقت تنگه ها نقاط راهبردی اند که ارزش آنها مطابق با درجه استفاده از آنها متفاوت است و وابستگی رو به رشد ملل توسعه یافته به نفت وارداتی، این ملاحظات راهبردی را تقویت می کند که تنگه های کلیدی در امور دریایی برای اقتصاد جهان به عنوان منابع با ارزش با اهمیت بیشتر ثابت در نظر گرفته شوند.
در این میان تنگه هرمز، ارتباطی راهبردی بین میدان های نفتی خلیج فارس، خلیج عمان و اقیانوس هند را تشکیل می دهد. این تنگه متشکل از کانال های ۲ مایلی برای ترافیک تانکری در قلمرو داخلی و قلمرو خارجی و همچنین منطقه واسطه ۲ مایلی است.
ترافیک در داخل و خارج از خلیج فارس به سختی محدود است، چون تعداد قابل ملاحظه ای از تانکرها به سختی در طول کانال های باریک کشتیرانی می کنند. علاوه بر این جزیره هایی که کنترل تنگه را تضمین می کنند به وسیله ایران و امارات متحده عربی مورد بحث و اختلاف اند. از طرف دیگر این تنگه مرکز کشمکش های نظامی مداوم بین ایران و غرب از زمان انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ میلادی به بعد بوده است.
کم و بیش ۸۸ درصد از کل مواد نفتی صادر شده از خلیج فارس از طریق تنگه هرمز به سوی آسیا، اروپای غربی و ایالات متحده عبور می کند. از این رو اهمیت آن در چرخه نفت جهانی بسیار مهم است. برای مثال ۸۰ درصد از تمام واردات ژاپن از طریق این تنگه می گذرد. این در حالی است که مجراهای جایگزین بسیار ناچیز برای صادرات نفت از خلیج فارس موجود است.
نقش مهم تنگه هرمز در چرخه انرژی تا حدی است که قدرت های بزرگ سیاست های خود را بر اساس تامین امنیت دسترسی به این مهم استوار ساخته اند. در چنین وضعیتی کنترل عرضه نفت، میزان تعیین کنندگی قدرت ها در نظام بینالمللی را مشخص می کند.
در حالی که قانون کنوانسیون سوم دریاها تا حدودی به دولت های ساحلی اجازه می دهد تا کشتیرانی را در آبهای نزدیکی نزدیک به سواحل خود، (آب های سرزمینی، آب های منطقه مجاور و حق منطقه انحصاری اقتصادی) در مسایل زیست محیطی و امنیتی کنترل و تحت مقررات قرار دهند؛ اما این قانون در حوزه تنگه ها ناتوانی واقعی را برای کشورهای ساحلی، در دفاع از اساسی ترین حقوق امنیتی سرزمین خود، ارایه می دهد.
به عبارت دیگر، قانون معاصر بین الملل دریاها، تنگه های مهم جهان را با کاهش کنترل ترافیک دریایی به وسیله کشورهای ساحل مواجه ساخته و آنها را بین المللی کرده است. در واقع قانون بین المللی دریا، به طور موثر، استفاده کشورهای ثالث برای عبور از تنگه ها را قانونمند کرده است.
بی شک، اگر رژیم محدودتری در تنگه ها اعمال می شد، دولت های تنگه ای می توانستند قدرتمند شده و باعث ایجاد محدودیت برای عبور قدرت های دریایی شوند. در نتیجه، در طی کنوانسیون سوم دریاها، در تغییر قانون دریاها در مورد عبور تنگه های بین المللی، بیش از اشکال امنیتی، بر آوردن منافع قدرتهای دریایی توجهات را به خود جلب کرد و در پایان کنوانسیون اصل عبور ترانزیتی برای تنگه های بین المللی به تصویب رسید و از آن پس این قانون برای بیشتر تنگه های مهم جهان از جمله تنگه هرمز اجرا شده است.
تنگه هرمز به جهت اینکه دروازه خروجی نفت خلیج فارس است. از مهمترین گذرگاه راهبردی جهان می باشد که از دیدگاه جغرافیایی، در دست داشتن آن کنترل جهانی و منطقه ای را فراهم می سازد. از این نظر در طول تاریخ این تنگه همواره در کانون توجه قدرت ها قرار داشته، به نحوی که رقابت برای کنترل آن است که قدرت های جهانی، منطقهای و فرامنطقهای همیشه و همواره جریان داشته است.
کشورهای که در کنار یک معبر بسیار مهم و یا تنگه بین المللی قرار دارند، از اهمیت راهبردی برخوردارند. تنگه های مهم همچون هرمز، بسفر، داردانل، باب المندب، جبل الطارق، مالاکا، سنگاپور و کانال های سوئز و پاناما معبرهایی هستند که از نظر سیاسی و راهبردی اهمیت زیادی دارند.
تنگه هرمز از نظر عبور و مرور کشتی بعد از تنگه جبل الطارق در مقام دوم قرار دارد، همچنین از نظر طول بعد از کانال سوئز قرار دارد، از نظر عمق بعد از تنگه جبل الطارق، بیشترین عمق را در بین تنگه ها دارد.
نظر شما