جامجهانی فوتبال که دههها است همچون رقابتهای المپیک هر چهار سال یک بار نگاه میلیونها نفر را به خود خیره میکند، هر چند رخدادی ورزشی است اما از تحولات زمانه خود برکنار نبوده و نیست. برگزاری بیستودومین دوره جام جهانی بهانهای است برای اینکه این رویداد را از زاویهای که کمتر مورد توجه قرار گرفته و با توجه به مهمترین وقایع سیاسی، اجتماعی و تاریخی مرتبط با آن روایت کنیم.
قصه پُر غصه میزبان
اگرچه بُعد مسافت، پشهها، مالاریا، تب زرد و حتی جرم و جنایت ریو دوژانیرو برگزارکنندگان و شرکتکنندگان در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل را با مشکل مواجه میکرد اما فیفا رضایت داد تا پرافتخارترین تیم این بار میزبان جام باشد؛ جامی که زردپوشان نمیخواستند اجازه دهند از خانهشان بیرون برود اما غولهایی همچون آلمان آمده بودند تا هر جور شده خود را به عنوان یک قهرمان واقعی نشان دهند. آنها جادوگران برزیلی را سکه یک پول کردند و یاران فوق ستاره آرژانتینی را هم به سختی شکست دادند تا جام را به خانه خود ببرند؛ ژرمنهای قهرمانی که همیشه قهرمان نماندند.
عطش حریصانه ژرمنها در مصاف با جادوگران برزیل
یواخیم لوو تیمی ساخته بود که هیچ ضعف و ناپایداری برای قهرمانی در تیمش دیده نمیشد، آنها حریص جام در برزیل بودند، پس میبایست در نیمه نهایی به مصاف میزبان بروند. ورزشگاه مینیرو شهر بلو هوریزونته شاهد دیداری تاریخی بود، دو قهرمان در مستطیل سبز میخواستند به جنگ یکدیگر بروند.
اتفاق عجیب در حال رخ دادن بود، جادوگران طلاییپوش بدترین روز خود را میگذراندند، بسیار بد شروع کرده بودند و طالع بختشان تیرهگون شده بود. ژرمنها تا دقیقه ۳۰ پنج گل وارد دروازه برزیل کردند اما عطش حریصانه ژرمنها تمامی نداشت و در ادامه ۲ گل هم در نیمه دوم زدند تا تنها گل طلایی پوشان نتواند اندک مرهمی بر زخم آنها باشد. روزِ بدِ جادوگران بود، انگار زمین و زمان دست به یکی کرده بودند تا تحقیر تاریخی برای برزیل رقم بزنند و اینگونه شد که برزیلیها هیچگاه چنین خاطره جمعی ناخوشایندی را از یاد نخواهد بُرد.
قهرمانی درشب بدون ابر ماه جولای
مصاف قهرمانی در فینال جام جهانی میان آلمان و آرژانتین در شب بدون ابر ماه جولای در ورزشگاه ماراکانا اتفاق افتاد؛ بازی که ریتزولی از ایتالیا قضاوت آن را برعهده دشت.
هر دو تیم پنج بازی از شش دیدار خود را با پیروزی پشت سر گذاشته بودند و حالا برای مقام اولی به مصاف هم میرفتند. البته کفه ترازو کمی به سمت آلمان سنگینی میکرد چرا که در مرحله قبل توانست برزیل میزبان را در ۹۰ دقیقه با نتیجه هفت بر یک از پا در بیاورد. این درحالی است که آرژانتین پس از ۱۲۰ دقیقه بازی برابر هلند به تساوی بدون گل رسید اما در ضربات پنالتی موفق شد این تیم را شکست دهد و به فینال برسد.
علاوه بر این، شاگردان یوآخیم لوو یک روز هم بیشتر از تیم آرژانتین استراحت کرده بودند. با همه اینها دیدار آلمان و آرژانتین یک فینال کلاسیک و به عبارتی جدالی پُرگره و دشوار شد. توپ در ۶۴ درصد بازی در اختیار آلمانها بود و آنها ۵ شوت در چارچوب داشتند در حالی که آرژانتین نتوانسته بود حتی یک شوت در چارچوب داشته باشد. در پایان بازی آلمان توانست با یک گل حریف قدرتمند خود را شکست دهد و مسی در دوران اوج خود نتوانست کاپ قهرمانی را بالای سر ببرد.
با این قهرمانی، بازیکنان آلمان احساس میکردند زندگی را کامل بردهاند اما اتفاقاتی که در آینده افتاد خلاف آن را نشان داد. اصلیترین نمود ناکامی تیم قهرمان ۲۰۱۴، حذف در مرحله گروهی جامهای جهانی بعدی با شکست برابر کره جنوبی و سپس ژاپن بود.
سرخورده از فوتبال
اگرچه ژرمنها قهرمانی را برای کشورشان به ارمغان آوردند اما برخی از آنها آن گونه که تصور میکردند و لایقش بودند فرجام نیافتند. در دیدار فینال بازیکنان جوانی بودند که میتوانستند سالها برای آلمان بدرخشند. هفت نفر از ۱۱ بازیکن حاضر در میدان ۲۵ ساله یا جوانتر بودند اما همه آنان نتوانستند در آینده بدرخشند.
کریستوف کرامر هافبک تازه کاری که در اوایل بازی فینال دچار مصدومیت شد، دیگر بازیکن قبلی نشد و تنها ۷ بازی ملی دیگر انجام داد.
گوتزه که تنها ۲۸ سال داشت از سال ۲۰۱۷ دیگر برای تیم ملی آلمان به میدان نرفت و مسوت اوزیل مشعلدار خلاق و نمادین تیم، با عصبانیت از حضور در تیم ملی انصراف داد و فدراسیون آلمان را به نژادپرستی سازمانییافته متهم کرد.
ندیکت هوودس مدافعی که ضربه سرش در فینال به تیر دروازه برخورد کرد، در سن ۳۲ سالگی بازنشستگی خود را اعلام کرد و به اشپیگل گفت احساس میکند فوتبال دیگر برایش اهمیتی ندارد و مدعی شد که «به عنوان یک مرد خانواده آسیب زیادی دیده» چون مدتهای طولانی از همسر و پسرش دور بوده است.
آندره شورله که پاس گل پیروزی بخش گوتزه در فینال را ارسال کرده بود در ۲۹ سالگی به این نتیجه رسیده بود که از فوتبال آسیب دیده است. او گفت: «پستیها بیشتر و بلندیها کمتر و کمتر میشدند» و اضافه کرد که از زندگی در دنیایی که «آسیبپذیری و ضعف هرگز در آن جایی ندارند» خسته شده است. شورله گفت که فوتبال باعث شده او «ثروتمند اما تنها» باشد.
پر مرتساکر خود را بازنشسته و فاش کرد که به دلیل فشار «غیر انسانی» فوتبال حرفهای به حالت تهوع، اسهال و حملههای عصبی دچار شده است و بواتنگ، مولر و هومس هم از طرف فدراسیون فوتبال آلمان کنار گذاشته شدند.
در «جام جهانی ۱۹۳۸؛ در منگنه نازیسم، به کام فاشیسم» گفتیم چگونه نخستین ادوار جام جهانی زیر سایه جنگطلبی رهبران اروپا قرار گرفت اما سقوط آنان سبب نشد بلافاصله شرایط به زمان پیش از جولان هیتلر، موسولینی و ژنرال فرانکو برگردد.
فوتبال و جام جهانی همچنان تحت شعاع آثار جنگ و کشمکشهای سیاسی قرار گرفت و آنچنان که در «جام جهانی ۱۹۵۰؛ فرودستان هندی و رویای بربادرفته» و «جام جهانی ۱۹۵۴؛ ظهور و سقوط قدرتها» روایت شد، با مباحث مربوط به «شمال _ جنوب» در معادلات روابط بینالملل و تقابل اغنیا و فقرا گره خورد.
در ادامه، «ژوست فونتین» فرانسوی با ۱۳ گل در «جام جهانی۱۹۵۸؛ آقای گل پَرپَر شده» لقب گرفت و در «جام جهانی ۱۹۶۲؛ بیرحمانهترین بازی فوتبال» در سانتیاگو پایتخت شیلی به نمایش گذاشته شد و اما در «جام جهانی۱۹۶۶؛ توفانی زرد که از اردوگاه کار اجباری سر در آورد»، همان بازیکنان تیم ملی کره شمالی بودند که بعد شگفتیساز شدن در یک چهارم نهایی ناکام ماندند و پس از بازگشت به کشورشان به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شدند.
با رنگی شدن فوتبال روی صفحه میلیونها تلویزیون، «جام جهانی ۱۹۷۰؛ خداحافظی شادترین اسطوره فوتبال» هنرمندی پله اسطوره فوتبال جهان را واضحتر به تصویر کشید. چهار سال بعد از آن یعنی «جام جهانی ۱۹۷۴؛ دو آلمان در یک مستطیل سبز» ظاهر شدند و به دنبال آن «جام جهانی ۱۹۷۸؛ قهرمانی که شکنجهگر و زندانی را لحظهای همبسته کرد» ماجرای قهرمانی آرژانتینیها در فضای پرالتهاب سیاسی بود.
«جام جهانی ۱۹۸۲؛ هنرنمایی چگوارای فوتبال» دکتر سوکراتس چشم میلیونها نفر را خیره کرد تا پس از آن نوبت به مارادونا دیگر نابغه فوتبال برسد و این فریاد پرطنین شود؛ «جام جهانی ۱۹۸۶؛ دیهگو تو بهترینی».
صحنه ماندگار دوره بعدی «جامجهانی ۱۹۹۰؛ ظهور استعدادی تازه اما شکننده/اشکهایی که مردم را عاشق فوتبال کرد» بود. سیزدهمین زاویه کمتر دیده شده هم به «جامجهانی ۱۹۹۴؛ پاسخ گل به خودی با گلوله» اختصاص یافت.
«جام جهانی ۱۹۹۸؛ سیاسیترین بازی در پایان قرن» برای میلیونها ایرانی یادآور بازگشت ایران به جام پس از دههها دوری از بزرگترین رقابت فوتبالی جهان بود.
اولین جام جهانی هزاره جدید میلادی هم با این پرسش همراه بود؛ «جام جهانی ۲۰۰۲؛ آیا بزرگترین تبانی تاریخ فوتبال اتفاق افتاد؟» و ادوار بعدی یعنی «جام جهانی ۲۰۰۶؛ تلخترین پایان برای زیدان» و «جام جهانی ۲۰۱۰؛ عبور ماتادورها از خارزار لالههای نارنجی» رقم خورد.
نظر شما