سلامت اجتماعی زنان، یکی از پایههای اساسی سلامت جامعه است و البته به معادلات پیچیده بیولوژی فردی، رفتار بهداشتی، زمینه تاریخی، اجتماعی، امنیتی و سیاسی آنان بستگی دارد. زنانی که از سلامت اجتماعی برخوردارند، با موفقیت بیشتری میتوانند با چالشهای ناشی از ایفای نقشهای اصلی خود در جامعه کنار آیند و احتمالا میتوانند مشارکت بیشتری در فعالیتهای جمعی داشته باشند. همچنان که اشاره شد، متغیرهای گوناگونی بر سلامت اجتماعی زنان تاثیرگذار است که یکی از متغیرهای مهم در افزایش سلامت اجتماعی، توانمندسازی اقتصادی است.
توانمندسازی اقتصادی بر کیفیت زندگی مادی بهتر از طریق حفظ زندگی خود و مدیریت این زندگی به دست زن دلالت دارد. مشارکت اقتصادی زنان، نقش آنان را در تصمیمگیری در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی افزایش میدهد. مهمترین مزیت این نوع توانمندسازی، بهبود وضعیت اقتصادی خانواده و رهایی از فقر است.
نظریههای زنانگی فقر مدعی است بیسوادی و کمسوادی از عواملی است که موجب عدم دسترسی زنان به مشاغل دارای منزلت میشود. به عبارت دیگر زنان سرپرست خانوار اغلب بیکارند یا مشاغل حاشیهای نیمهوقت، غیررسمی و کمدرآمد دارند
در این زمینه «حسینعلی قجری» و «فاطمه حق پرست» در پژوهشی با عنوان «مطالعه تاثیر توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار بر سلامت اجتماعی آنان» (۱)، به منظور تحلیل رابطه توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار و سلامت اجتماعی از روش پیمایش با نمونه آماری ۲۰۰ نفر از زنان سرپرست خانوار عضو گروههای خودیار (۲) و غیرخودیار تحت پوشش سازمان بهزیستی استان تهران، استفاده کردهاند. همچنین در پژوهش حاضر جهت اندازهگیری سلامت اجتماعی و مولفههای آن، مقیاس ۳۳ مادهای سلامت اجتماعی کییز با مولفههای اصلی چون انسجام، پذیرش، مشارکت، انطباق و شکوفایی اجتماعی به کار رفته است.
سه نظریه کاربردی درباره سلامت اجتماعی و توانمندسازی اقتصای زنان
با توجه به بینرشتهای بودن موضوع توانمندسازی اقتصادی و سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار (رشته اقتصاد و جامعهشناسی)، چارچوب نظری پژوهش تلفیقی از نظریههای مختلف جامعهشناسی و اقتصادی در زمینه توانمندسازی اقتصادی و سلامت اجتماعی و شامل نظریههایی چون سلامت اجتماعی کییز، سارا لانگه و نظریههای زنانه شدن فقر است که در ذیل به اختصار به آنها پرداخته میشود.
الف) نظریه سلامت اجتماعی کییز: طبق نظریه کییز، حلقه مفقوده در تاریخچه مطالعات مربوط به سلامت، پاسخ به این سوال است که آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیارهای اجتماعی ارزیابی کرد؟
بر اساس این نظریه عملکرد خوب در زندگی چیزی بیش از سلامت جسمی و روانی است و تکالیف و چالشهای اجتماعی را نیز در بر میگیرد. از این منظر سلامت اجتماعی عبارت است از چگونگی ارزیابی فرد از عملکرد خود در برابر اجتماع.
فرد سالم از نظر اجتماعی، اجتماع را به صورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم برای رشد و شکوفایی دانسته و احساس میکند که به جامعه تعلق دارد.
ب) نظریه سارا لانگه: از نظر سارا لانگه که از متخصصان سرشناس مسائل زنان به شمار میآید، برآورده ساختن نیازهای اساسی از حقوق اولیه تمام زنان است و هر فردی باید این امکان را داشته باشد که از تمام تواناییها و خلاقیتهای خود استفاده کند. بنابراین، زنان باید بیاموزند که با خودباوری و اعتماد به نفس در پذیرش و توزیع مسئولیتها چه در خانواده و چه در جامعه شرکت کنند. برای نظریه لانگه، ۵ مرحله وجود دارد:
رفاه: در این مرحله به امکانات رفاهی اولیه و کمبودهایی که در این زمینه وجود دارد، توجه میشود مانند تامین آموزش.
دسترسی: منظور دسترسی به منابع و تسهیلاتی برای بهبود وضعیت زندگی است مانند دسترسی به اعتبارات.
آگاهیسازی: مرحلهای است که زنان به مشکلات و دلایل بروز آن حساس میشوند.
مشارکت: مرحلهای است که زمینه حضور فعال برای زنان فراهم شده و آمادگی برای مشارکت داوطلبانه وجود دارد.
کنترل: مرحلهای که زنان، قدرت تصمیمگیری پیدا میکنند و علاوه بر اینکه در مورد مشکل فکر میکنند، بهترین راه حل را پیشنهاد میکنند و بر اجرای راه حل تسلط مییابند.
ج) نظریههای زنانه شدن فقر: تحولات بینشی و تجربی در دهه اخیر سبب طرح پارادایم جدیدی در بحث فقر شده که فقر زنان را معادل فقر زنان سرپرست خانوار میشمارد به گونهای که در اکثر نوشتههای توسعه، اعلام زنان سرپرست خانوار به عنوان فقیرترین فقرا به چشم میخورد. مطابق نظر برخی صاحبنظران، پیش فرض اینکه زنان سرپرست خانوار با خطر فقر درآمدی مواجه هستند، به دلیل جنسیت و در پی آن محرومیت از منابع است. در چنین شرایطی نقش بازتولیدی زنان آنها را مجبور به کار پاره وقت، انعطاف پذیر یا اشتغال خانگی میکند. این شرایط در عین حال که زنان سرپرست خانوار را از آموزش و کسب مهارت باز میدارد، موجب دریافت دستمزد کمتر نیز میشود.
بیسوادی و کمسوادی از عوامل دیگری است که موجب عدم دسترسی این زنان به مشاغل دارای منزلت میشود. به عبارت دیگر زنان سرپرست خانوار اغلب بیکارند و یا مشاغل حاشیهای نیمهوقت، غیررسمی و کمدرآمد دارند.
دستگاههای اجرایی از جمله سازمان بهزیستی باید زمینههای لازم را برای آموزشهای شغلی در گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار فراهم سازند
یافتههای پژوهش
در این مطالعه هر یک از ابعاد توانمندسازی اقتصادی بر ابعاد سلامت اجتماعی بین دو گروه خودیار زنان سرپرست خانوار و غیرخودیار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج و یافتههای تحقیق نشان میدهد که از مجموع ۲۰ گویه سلامت اجتماعی ۱.۵ درصد کم، ۷۴.۵ درصد متوسط و ۲۴ درصد زیاد به ثبت رسیده است. با توجه به پرسشنامه کییز با توجه به میانگین ۵۵.۹۳ درصدی میتوان ادعا کرد سلامت اجتماعی زنان سرپست خانوار عضو گروه خودیار و غیر خودیار بین ۴۷ تا ۷۴ قرار گرفته است.
همچنین از مجموع ۲۶ گویه توانمندسازی اقتصادی ۲۷ درصد کم، ۲۸ درصد متوسط و ۴۵ درصد زیاد بوده است. از مجموع ۴ بعد شاخص توانمندسازی اقتصادی، بیشترین میانگین به بعد توانایی بازپرداخت وام با ۵۹.۴۱ درصد، بعد از آن با قدرت پس انداز با ۵۵.۰۵ درصد، زنان سرپرست خانوار گروه خودیار و غیر خودیار مربوط میشود در حالی که مجموع نمرات شاخص توانمندسازی اقتصادی ۵۳.۵۵ درصد است.
همچنین به دلیل اینکه زنان سرپرست خانوار عضو گروههای خودیار از دسترسی لازم به مهارتهای شغلی، تسهیلات، مشارکت در فرایند پس انداز و داشتن کنترل در توانایی بازپرداخت وام برخوردارند، در ۴ بعد توانمندسازی اقتصادی بهتر از زنان سرپرست خانوار غیر عضو گروههای خودیار بودهاند. همچنین زنان سرپرست خانوار عضو گروههای خودیار مشارکت اجتماعی بیشتری نسبت به زنان سرپرست خانوار غیر عضو گروه های خودیار داشتهاند.
نتایج این مطالعه نشان میدهد که زنان سرپرست خانوار عضو گروههای خودیار از مهارتهای شغلی بیشتری نسبت به زنان سرپرست خانوار غیر عضو گروههای خودیار برخوردار بوده و توانمندسازی اقتصادی بیشتری نشان میدهند.
بنابراین نتایج این مقاله با نظریه زنانه شدن فقر یا آسیبپذیری زنان سرپرست خانوار که بر اساس آن زنان سرپرست خانوار از مهارتهای شغلی باز میمانند و به مشاغل حاشیهای و غیر رسمی روی میآورند مطابقت ندارد.
طبق نتایج این مقاله، عضویت در گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار منجر به توانمندسازی اقتصادی و سلامت اجتماعی آنان شده است.
پینشهاداتی در راستای توسعه خودیاری زنان
نویسندگان این پژوهش پیشنهاد میکنند که به منظور تقویت برنامه گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار، ارزیابی فرایند این برنامه از سوی سیاستگذاران و برنامهریزان حوزه توانمندسازی زنان سرپرست خانوار صورت پذیرد.
از سوی دیگر، پایینتر بودن میانگین متغیر مهارتهای شغلی نسبت به سایر متغیرهای توانمندسازی اقتصادی در گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار میگوید دستگاههای اجرایی از جمله سازمان بهزیستی که این برنامه را هدایت میکنند، باید زمینههای لازم را برای آموزشهای شغلی در گروههای خودیار زنان سرپرست خانوار فراهم سازند.
پینوشت
۱- حسینعلی قجری و فاطمه حق پرست، «مطالعه تاثیر توانمندسازی اقتصادی زنان سرپرست خانوار بر سلامت اجتماعی آنان»، مطالعات میان رشتهای در علوم انسانی سال ۱۴ (۱۴۰۱)، شماره ۲
۲- اعضای گروههای خودیار با مشکلات شبیه به هم مواجهند و برای حل مشکلاتشان به یکدیگر کمک میکنند
نظر شما