به گزارش خبرنگار حوزه دولت ایرنا، معاون علمی، فناوری و اقتصاد دانشبنیان رئیسجمهور، دوازدهمین مهمان مرکز ارتباطات مردمی ریاست جمهوری، در یک روز آلوده و شلوغ زمستان ۱۴۰۱ بود و گرچه چندان ذهنیت واضح و دقیقی از معاونت علمی نداشتم اما مشتاق بودم، بدانم اصلاً منظور مسئولان از این واژه دانشبنیان چیست؟ ساعت نشست دو بار تغییر کرد و گرچه اعتراضات ذهنم شروع شد اما فرصت خوبی بود تا پاسخ سوالاتم را در گوگل جستجو کنم و بدانم دانشبنیان دقیقا به چه اشاره دارد.
هم وظایف و مسئولیتهای معاونت علمی بسیار است و هم موضوعات مرتبط با دانشبنیان اما خلاصه و لُب کلام این است که اگر ثروت و توسعهای از راه علم و دانش به دست آید، دانشبنیان است. یا به زبان دیگر، هدف هرآنچه به دانشبنیان مربوط است، تبدیل دانش آکادمیک به تولید صنعتی در کارخانه است. با خودم فکر میکنم اگر دانشِ آموخته شده در دانشگاههای متعدد و متنوع کشور به کمک تولید و صنعت آید، چه توسعه بزرگی در انتظار ایران خواهد بود. فکر کردن که ادامه یابد، پرسشها هم یکی یکی حاضر میشوند. مثلا نگاه دولت سیزدهم به این علم و دانشی که میتواند بنیان توسعه شود چیست؟چه تفاوتی با ادوار گذشته دارد؟ برای این توسعه چه تدبیری نیاز است و چه موانعی پیشپایش؟
با این پرسشها وارد ساختمان نهاد ریاست جمهوری میشوم. حضور مهمان بازهم به تأخیر افتاده و باز هم اعتراضات ذهنم آغاز شده است. خوشبختانه کتابی همراهم است که درباره ایدههای کهن برای زندگی در جهانی نو، طرحهایی دارد.
نویسنده از جهانی که در آن ابزارها همهکارهاند و بیمعنایی برآن حاکم، سخن گفته و از ضرورت یافتن معنا برای زیستن در این زمین فسونزده! معنایی که فراتر از توسعه و پیشرفت باشد، معنایی که غایت هدفی نباشد و خود غایت باشد. کتاب درگیرم میکند و بار دیگر سیر پرسشها روانه میشود که معنای حضورم در این مکان و در این زمان چیست؟ اگر قرار است دانشبنیان ابزار توسعه فراهم کند؛ آیا این توسعه معنایی خواهد داشت؟
مغزم آرام آرام درد میگیرد از تعداد پرسشها! و خوشبختانه در همین حین سکوت اتاق با صدای مسئول روابط عمومی مرکز ارتباطات شکسته میشود و مژده حضور مهمان میآید و آغاز میزبانی.
تأخیر در برگزاری نشست طولانی بود و دلیلش نامعلوم. با این همه عذرخواهی میزبان از باب ادب، اعتراضات ذهنم را آرام میکند و نشست آغاز میشود.
حجتالاسلام و المسلمین «احمد صالحی» پیش از آنکه تماسی برقرار شود، توضیحاتی درباره جزئیات نشستها به دهقانی فیروزآبادی میدهد که در هر نشست تماسی که موضوع آن بیشترین فراوانی را در تماسهای مردمی داشته، برقرار میشود و مسئول حاضر ضمن شنیدن جزئیات آن از زبان تماسگیرنده، دستورات لازم را برای رفع مشکل میدهد.
دهقانی هم پس از این توضیحات، توضیح داد که از صبح یکشنبه تا زمانی که در این نشست حاضر شود، ۹ دیدار مردمی با جوانان نخبه و صاحبان دانش داشته و اساسا کل کار معاونت با مردم است.
تصورم این است که بیشترین تماسها از سوی دانشگاهیان باشد و نسل جوان که تماس نخست از تبریز و از سوی دانشجوی دکتری، این تصور را پررنگتر میکند. معاون رئیسجمهور با او احوالپرسی گرمی به زبان آذری میکند و از پیشنهادش به وجد میآید. اینکه چرا دهقانی فیروزآبادی از فیروزآباد یزد بدون هیچگونه لهجه و تُپقی آذری حرف میزند! برای همه حاضران علامت سوال است و او باخنده جواب میدهد که من تُرک یزدی هستم!
داستان تماس اما از این قرار است که عموم مراکزی که در حوزه پدافند فعالیت دارند، در مرکز کشور مستقر هستند و این امکان دسترسی به این مراکز را برای دانشجویان دیگر استانها سخت میکند. حالا این دانشجوی نخبهای که جز مولفان نخستین کتاب در زمینه پدافند هم هست، به معاون علمی رئیسجمهور پیشنهاد داد که انجمنهای پدافند در سراسر کشور فعال شوند تا از ظرفیتهای موجود در مراکز استانها برای راهنمایی دانشجویان استفاده بهینه شده و دانستههای فعالان این عرصه به آنها منتقل شود و دانش فعالان هم بهروزتر. دهقانی از این پیشنهادش استقبال میکند و هم شماره تلفن او را برای بررسی جزئیات میگیرد و هم تأکید میکند که دانشجویان باید با محیطهای عملیاتی هم آشنا شوند.
داستان تماس بعدی برای حاضران ملموستر بود و نزدیکتر به حال و هوای این روزهای کشور. تماس گیرنده شرکتی معتبر با قدمتی ۶۰ ساله داشت که در حوزه نفت و گاز و انرژی فعالیت میکرد، میگفت صاحب چندین اختراع در این حوزه بوده، و از بنیانگذاران CNG در ایران. توضیحات فنی و کاملی درباره تولید گازهای پرکننده اسپری آرایشی و بهداشتی داد و گفت که با تلاشها و اختراعات شرکتش، ۶۰ کارخانه اسپریسازی در کشور فعال شده که ۲۰ هزار نفر را مستقیم و غیرمستقیم مشغول به کار کرده است.
توضیحاتش تحسین حاضران را در پی داشت اما پیشنهادی که در زمینه تولید SNG به معاون علمی رئیسجمهور داد، میتوانست در صورت اجرای موفق، بخشی از مشکلات تأمین گاز کارخانجات صنعتی را برطرف کند، معضلی که این روزها موجب دردسرهایی در کشور شده است. دهقانی تأکید کرد که در صورت قابل اجرا و به صرفه بودن طرح او، حتما بستر مورد نیاز برای اجرایی شدن آن را فراهم خواهد کرد.
این سرمایهگذار در بخشی از تماس خود از نحوه تعیین و تشخیص دانشبنیان شدن شرکتها گلایه کرد و شاید باور کردنش سخت باشد ولی مدعی شد که برای ارزیابی یک فرایند کاملا تخصصی در زمینه نفت و گاز، کارشناس ارزیاب تخصص لازم را نداشت، اساسا شرایط فرایند را درست تشخیص نداده و آن را رد کرده است! دهقانی هم ضمن پذیرش کاستیها در زمینه تعیین شرکتهای دانشبنیان از تغییراتی در این روند برای بهبود آن خبر و به تماسگیرنده قول داد که مدیر مرکز دانشبنیان معاونت علمی، شخصا بر روند دانشبنیان شدن شرکتش نظارت کند.
تماس بعدی هم مربوط به دانشجوی دوره دکتری دیگری بود؛ از مازنداران زنگ میزد و در زمینه تولیدات نوین کشاورزی شرکتی ثبت کرده بود و با شوق درباره جزئیات کارها و برنامههای خود برای دهقانی توضیح داد که در یک پارک علم و فناوری حضور دارد و این حضور با مشکلاتی روبروست. توضیحاتش که تمام شد، دهقانی نتوانست شادی خود را از همکلامی با این جوان پرتلاش پنهان کند و گفت از اینکه چنین جوانانی برای آینده ایران در حال تکاپو هستند، بسیار خوشحال است. مشکل جوان مازنی به زیر مجموعه وزارت علوم ربط داشت اما معاون علمی رئیسجمهور قول داد آن را در جلسه هیأت دولت مطرح کند و نتیجه را هم پیگیری.
از حساسیت دهقانی مشخص بود که موضوع دانشبنیان برای او تا چه اندازه مهم است و به همین دلیل هم قاطعانه تأکید کرد که همه دولتمردان در کابینه تلاش میکنند تا بهترین امکانات را در پارک های علم و فناوری در سراسر ایران برای نخبگان کشور فراهم کنند. این حساسیت وقتی بیشتر شد که جوان دانشجو از سنگهای کوچک و بزرگی که در مسیر کاری و تحصیلی خود داشت، سخن گفت. مشخص شد که مسیر جذب و حمایت از نخبگان و اساسا تعریف این قشر چنان در آشفتگی ادارات و بروکراسی گرفتار شده که گاهی نخبگان عطای عضویت در این نهادها را به لقای آن میبخشند و راه دیگر میروند. معاون علمی رئیسجمهور اما وعده داد که این مسیر و معیارهای آن تغییر خواهد کرد و گفت که آن کارشناسی که هنوز نمیداند ما برای ثروتآفرینی نخبگان در حال تلاش هستیم «کارنشناس» است و بنیاد نخبگان را باید نخبگان اداره کنند.
تولیدکننده دانشبنیان دیگری پشتخط آمد و از حمایتهایی که از او و شرکتش «نشد«، گلایهها کرد. شرکتش در حوزه دارویی فعال بود و برخلاف تأکیدات رئیسجمهور برای قطع واردات کالاهای دارای مشابه داخلی، نمونه خارجی دستگاهی که در حوزه درمانی ساخته بود، بر تولید داخلی ترجیح یافته بود.
دهقانی به نمایندگی از تمام آنهایی که مسبب تأخیر و مشکل در مسیر ثبت اختراع و تولید آن شده بودند، عذرخواهی کرد و گفت که این موضو ع را در جلسه هیأت وزیران با وزیر علوم در میان خواهم گذاشت و ابراز اطمینان کرد که با توجه به نگاه مثبت زلفیگل، اتفاقات خوبی در این زمینه خواهد افتاد.
جوان نخبه دیگری بُردهای الکترونیکی طراحی میکرد با حداقل قیمت و هزینه، حمایت میخواست و چون مدرک تحصیلی نداشت از حضور در بنیاد نخبگان محروم بود. دهقانی در پاسخ به این جوان بار دیگر از معطل ماندن نخبگان در مسیرهای پرپیچ و خم نظام اداری ابراز تأسف کرد و گفت نیاز داریم که در همه حوزهها نخبگان واقعی، و نه صاحبان مدرک را به کار گیریم. مشخص بود که معاون علمی رئیسجمهور تحت تاثیر نبوغ تماس گیرنده قرار گرفته و برای همین هم گفت که از نظرش کارهایی که او کرده دانشبنیان است، از صبوریاش قدردانی کرد و وعده داد که به زودی در دفتر خود میزبان این جوان نخبه خواهد بود تا کارش را ازنزدیک دیده و دستورات لازم برای اقدامات حمایتی را به مسئولان مربوطه بدهد.
تماس بعدی یکی از جذابترین مکالمات جلسه را رقم زد. کارگری از کرمان که میخواست باری از دوش کارگران دیگر بردارد، کارگری که نخبه بود و وقتی درباره اختراعش و آنچه در مسیر این اختراع بر او گذشته، برای دهقانی توضیح داد، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور، کارهایش را نه دانشبنیان که «عاشقبنیان» توصیف کرد و الحق توصیف دقیقی بود. تصور کنید با حقوق کارگری در دورهای چنین سخت و دشوار، به فکر کاستن از سختیهای کارگران شهرداری باشی و با حداقلها دستگاه مکندهای تولید کنی که توان رقابت با نمونه مشابه را دارد اما «بخت بلند» آن نمونه خارجی را نه! راست میگفت دهقانی، باید عاشق باشی که از وقت و انرژی نداشتهات، از جسم و جان خستهات و هرچه داری سرمایهگذاری کنی و ماحصل آن را چون کارگر هستی به رسمیت نشناسند!
امیدش را بسیار ناامید کرده بودند اما هنوز ایمان داشت که میتواند از تاریکیهای راهش بگذرد و این ایمان با توضیحات دهقانی تقویت هم شد. معاون علمی و فناوری رئیسجمهور گفت که اگر شهردار ماهان، دستگاهش را بخواهد، مرکز رشد هم کیفیت آن را تایید کند، معاونت اعتبار لازم برای ساخت را تقبل میکند.
در نهایت وقتی از دهقانی پرسیدم دولت برای این همه امید و تلاش و ایمان چه کرده و چه خواهد کرد؟ گفت که دولت امسال اتفاقی را رقم زده که آثار آن را مردم چند سال بعد خواهند دید، اتفاقی که بزرگترین حمایت از علم و فناوری در چهاردهه پس از انقلاب است و آن تصویب قانون جهش تولید دانشبنیان است.
به گفته معاون علمی رئیسجمهور حتی اگر نصف این قانون هم اجرایی شود، اقتصاد دانشبنیان کشور تغییر خواهد کرد و ما مصمم ایستادیم که اجرا شود. این همان کاشتن دانه گردوست، برای ثمردهی این باغ هم هیأت امنای صندوق نوآوری و شکوفایی به ریاست رئیسجمهور، سرمایه این صندوق را از۳هزار میلیارد تومان به ۱۰۰ هزار میلیارد تومان ارتقا دادند که باید در مدت ۵ سال تامین شود وبا توجه به ملی بودن این گفتمان همه دستگاهها پای کار آمدند و لایحه بودجه امثال هم نگرش دانشبنیانتری دارد.
نشست که تمام شد پاسخ برخی سؤالات ابتدایی را یافتم و برخی را نه! مثلاً دانستم که در معاونت علمی مسئولی پایِ کار است که دستکم نخبه را فقط رتبه نخست آزمونها نمیداند و معتقد است چرا نباید ۱۰۰ نخبهی تاجر یا جوشکار داشته باشیم؟ دانستم که نخبگان کشورم سر پر سودا و دغدغه آینده و هیجان برای کار و تلاش دارند و باید مسیر سینوسی آنها را برای تبلور نبوغ و توانمندیشان در ساخت فردایی بهتر هموار کرد. این نگاه میتواند برای آنهایی که نخبه واقعی هستند گرهگشا باشد. فهمیدم که دولت با همه محدودیتهای خود، به دانشبنیانها نگاه ویژه دارد. متوجه شدم که هموطن مردمانی هستم که برای آبادی و آبادانی ایران از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. و در نهایت اما معنای حضورم در این نشست؟ شاید نوشتن این حکایت و روایتی تازه از عاشقان ایران زمین بود.
نظر شما