اما چیزی که «در آغوش درخت» را از یک فیلم قابل قبول به یک فیلم زیر متوسط تبدیل کرده، ناتوانی در شخصیتپردازی است.
فیلم، ماجرای زن و شوهری است که به دلیل فوبیای خاصی که زن دارد، زندگیشان در حال فروپاشی است و قرار است دو پسرشان را بین خودشان تقسیم کنند. فیلم تمرکز اصلیاش را روی نمایش سختی جدایی برای پسرها گذاشته و تا حدودی با توجه به بازی خوب بچهها، موفق است.
فیلم صحنهای دارد که در آن پسر بزرگتر با پدرش به گردش میرود و پسر کوچکتر جا میماند. دوربین پشت پسرک میایستد و مکث میکند و صحنه درخشانی را رقم میزند. پرداخت خوب دیگر در توضیح سختی جدایی، بازی قایمباشک است که در آن پسر کوچکتر در حالی که مادر در حال تماشای بازی آنهاست، از پیدا نکردن برادرش بغض میکند.
البته کات به بسته مادر در این صحنه میتوانست بعد از بغض پسربچه داده شود که تأثیر واقعه را روی او به تصویر بکشد. فیلم تلاش میکند نسبتی هم میان ماهیها با پسر کوچکتر برقرار کند. پسربچه معتقد است که یک بار که در حال غرق شدن بوده، ماهیها کمکش میکنند. نمایی که پیش از پیدا شدن بچهها، انگار از pov یک ماهی در استخر گرفته میشود هم میخواهد همین را جا بیاندازد که البته ناموفق است.
«در آغوش درخت» ضربه اساسی را از شخصیتپردازی خورده است. زن و مرد فیلم آنقدر در ظاهر و جهان شخصیشان متفاوتند که تماشاگر زن و شوهریشان را باور نمیکند. شخصیت مرد هم بسیار آنتیپاتیک است، طلاق نگرفته به فکر خواستگاری از کارگرش است و از بین صحبتهای زن برمیآید که هیچوقت همسر مناسبی برای او نبوده. عشق پیش از بحران زن و مرد ساخته نمیشود که حالا بازگشت آن تبدیل به مسئله شود.
شکل نگرفتن رابطه مرد و زن، باعث میشود که اهمیت ترمیم رابطه نزد تماشاگر از بین برود و آن صحنه نهایی که خانواده دوباره دور هم جمع میشوند، بیاثر شود. شخصیت زن هم پرداخت خوبی ندارد. ماجرای «فوبیای فاصله»اش کارشده نیست و تماشاگر نسبتی با آن برقرار نمیکند.
در ضمن، او مادر مسئولیتپذیری نیست و پس از این که یک بار پسر کوچکترش از غرق شدن نجات پیدا میکند، باز هم مراقب او نیست و یک بار دیگر بچههایش این بار در معرض غرق شدن در رودخانه قرار میگیرند. تنها شخصیت خوب فیلم، عموی بچهها با بازی روحالله زمانی است که هم رابطهاش با بچهها ساخته شده و هم خودش به اندازه کافی به تماشاگر معرفی میشود.
ایده پایانبندی فیلم خوب است. زن و مرد در عذاب جستوجو به دنبال بچههایشان که احتمال میرود غرق شده باشند، قرار است قدر زندگی مشترکشان کنار فرزندانشان را بفهمند و در این جستوجو ماجرای فوبیا هم حل میشود؛ اما مسئله ناتوانی در شخصیتپردازی، ایده خوب فینال فیلم را هم کماثر میکند.
در پایان بگویم که این فیلم برای فیلم اول بد نیست و میخواهم به فیلم بعدی فیلمساز امیدوار باشم.
نظر شما