ایران، چین و پی‌ریزی الگویی منحصر به فرد از «وابستگی متقابل»

۳۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۳:۰۰
کد خبر: 85032457
فرشته جهانی
ایران، چین و پی‌ریزی الگویی منحصر به فرد از «وابستگی متقابل»

تهران- ایرنا- مناسبات جمهوری اسلامی ایران با بازیگری مانند چین با همه اولویت‌ها، مزایا، ملاحظات و نیز پرهیزها و موانع پیش روی آن یکی از موضوعات مورد توجه پژوهشگران عرصه روابط خارجی و سیاست بین‌الملل بوده است.

یکی از مشخصه‌های بارز شرایط کنونی بین‌الملل، رشد مستمر چین در عرصه قدرت جهانی است اما رشد قدرت چین برای حفاظت از اهداف و منافع سیاسی-امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بین‌المللی آمریکا گره خورده است و می‌توان گفت مهمترین رقیب چین در تداوم موفقیت‌های اقتصادی و سیاسی، جایگاه آمریکا است که خود را به عنوان هژمون در سطح جهانی معرفی می‌کند.

هرچند شکل‌گیری زمین بازی تعریف شده در مناسبات ایالات متحده و چین بر سر منافع اقتصادی، رقابت ظاهرا مسالمت‌آمیزی را در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی بین دو کشور شکل داده، اما استمرار این نوع رقابت به این شرط است که هیچ کدام از طرفین بازی زیانی را به شکل مطلق احساس نکنند و تهدیدی را متوجه طرف مقابل نسازد. بر مبنای مختصات این وضعیت، منطق دولتمردان چینی حکم می‌کند که این کشور به خاطر طرف‌های سوم، درگیر موضوعات سیاسی و نظامی پرهزینه نشود و خود را به شکل مستقیم در مقابل قدرت‌های بزرگ و به ویژه قدرت هژمون قرار ندهد.

با این پیش‌فرض و با توجه به تمرکز بسیاری از رسانه‌ها و تحلیلگران بر مناسبات تهران و پکن در سفر اخیر رئیس‌جمهوری به چین و دیدار با رهبران این کشور، می‌توان گفت تعامل راهبردی چین با جمهوری اسلامی ایران بی‌تاثیر از ملاحظات و شاخص‌های سیاست‌گذاری اژدهای زرد در قبال بزرگترین رقیب جهانی‌اش نیست.

از دید طیفی از صاحب‌نظران و پژوهشگران روابط بین‌الملل، چین تلاش دارد که روابط خود را به گونه‌ای با ایران پیش ببرد که نه موجب رنجش تهران شود و نه خشم جهان غرب را برانگیزد

در این پیوند، پژوهشگر ایرنا به دنبال این است که با توجه به یافته‌های پژوهشی به این پرسش‌ها پاسخ دهد که الگوی رفتاری چین در قبال آمریکا به چه شکل است؟ ایران چگونه می‌تواند از تشدید اختلافات میان آمریکا و چین بهره‌برداری کند؟ و نگاه ایران و چـین بـه یکـدیگر در تعـاملات خـارجی چگونه اسـت؟

مناسباتی ریشه‌دار که در دوران معاصر زیر سایه معادلات جهانی قرار گرفت

روابط ایران و چین از منظر تاریخی سابقه‌ای طولانی دارد و بررسی‌های مورخان روابط تمدنی بیش از ۲ هزار و ۶۰۰ ساله با محوریت جاده ابریشم را میان دو کشور بیان می‌کند. ترویج زبان فارسی در ایالات چین، داشتن سفیر دائمی و ترویج آئین مانوی در غرب چین مهمترین دستاوردهای ایران در سرزمین چین پیش از میلاد بود. نفوذ فرهنگی ایران تا پیش از میلاد به حدی بود که تقریباً در همه ایالات چین از واژگان فارسی استفاده می‌شد. اما شروع روابط دو کشور در دوران جدید از سال ۱۲۹۹ش با قرارداد دوستی ایران و چین در رم است که دو کشور با تبادل سفیر موافقت کردند.

پیش از انقلاب اسلامی، بر مبنای سیاست خارجی ساختارگرای کشورها زمینه مساعدی برای توسعه مناسبات تهران و پکن فراهم نبود. ساختار دوقطبی نظام بین‌الملل و انعکاس آن در ساختارهای منطقه‌ای موجب شد ایران به عنوان عضوی از بلوک غرب در برابر بلوک شرق و اعضای آن از جمله چین به صف‌آرایی استراتژیک روی آورد. بنابراین ایران از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۷۱م جمهوری خلق چین را از منظر سیاسی به رسمیت نشناخت؛ سفر ریچارد میلهوس نیکسون (سی و هفتمین رئیس جمهور آمریکا) به چین در سال ۱۹۷۲ و همراهی چین با ایالات متحده علیه شوروی باعث آغاز مجدد روابط ایران و چین شد. با وقوع انقلاب اسلامی و خروج ایران از بلوک غرب، روابط اقتصادی دو کشور به تدریج توسعه یافت. در دو دهه اخیر، قراردادهای مهمی در زمینه انرژی، موجب توسعه همکاری بین دو کشور شد.

ایران و الگوی چینی مواجهه با آمریکا

در شرایط کنونی نظام بین‌الملل به نظر می‌رسد چین به ضرورت درهم تنیدگی قطبیت، عامل اقتصاد و درک تهدید به دنبال اهدافی از جمله دستیابی به کاهش شکاف قدرت با ایالات متحده (برای دستیابی به آستانه مطلق امنیتی)، خنثی کردن توانایی‌های واشنگتن (که مانعی برای ظهور چین است) و اجتناب از تحریک آشکارِ رقیب، بازیگر مسلط بوده است. تلاش برای دستیابی به این اهداف، به اتخاذ دو دستور کار در سیاست خارجی پکن در حوزه داخلی و جهانی منجر شد. سطح داخلی معطوف به تداوم قدرت‌یابی اقتصادی در کنار افزایش توانایی‌های نظامی است. در سطح دوم نمادها و رفتارهای موازنه‌گرایانه نرم چین در برابر برتری ایالات متحده مورد توجه است که بیشتر از طریق موازنه نرم نهادی در حوزه‌های مختلف سیاسی، دیپلمات و اقتصادی برای تاثیر بر اهداف، رفتار و قدرت آمریکا صورت می‌گیرد. به عنوان نمونه سازمان شانگهای، شورای امنیت ملل متحد - که محل موثری برای چین، یک عضو دائمی دارای حق وتو برای محدود کردن سیاست‌های ایالات متحده است. [۱]

شناخت الگوی حاکم بر سیاست خارجی چین کمک زیادی به چینش و نحوه تعاملات ایران در آینده نزدیک خواهد کرد. عبرت‌آموزی از تجارب رفتاری چین در عرصه بین‌المللی می‌تواند ما را در اتخاذ یک سیاست خارجی معقول در تعامل با دنیای بیرون یاری رساند. از این رو و از دید طیفی از پژوهشگران، جمهوری اسلامی ایران با بازتعریف اولویت‌های سیاست خارجی، اجماع بر سر تعریف آن و اتخاذ یک رویکرد متناسب با توانمندی خود و محیط بین‌المللی می‌تواند از تجربیات سیاست خارجی چین در صحنه عملی استفاده کند. [۲]

براساس نظریه وابستگی متقابل، گسترش تعاملات اقتصادی به صلح‌آمیزتر شدن روابط میان کشورها کمک می‌کند اما لزوما با همگرایی سیاسی یا حمایت سیاسی همراه نخواهد بود

نگاه متقابل تهران و پکن و الگویی نامتقارن از وابستگی متقابل

چین، به عنوان کشوری موفق و توسعه‌یافته توانست با تکیه بر جذب سرمایه‌گذاری خارجی و بهره‌گیری از مزیت‌های داخلی با حفظ ساختار سیاسی اقتدارگرایش، روند رشد بلندمدت را برای اقتصاد خود فراهم آورد. با این وجود، استمرار رشد اقتصادی پایدار برای چین مستلزم دسترسی پایدار این کشور به منابع انرژی، خطوط امن ترانزیتی و کاهش تنش فرقه‌ای در جغرافیای داخلی است. در مقابل، ایران با برخورداری از منابع فراوان انرژی، محوریت ژئوپلیتیک در ترازیت منطقه‌ای و بین‌المللی، قرار گرفتن در راه ابریشم جدید، نفوذ و اهمیت فراوان در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه به لحاظ سیاسی و امنیتی، می‌تواند پاسخگوی نیازهای راهبردی چین در سه حوزه ذکر شده باشد. همچنین نیاز ایران به شکل‌دهی زنجیره ارزش در صنایع پایین دستی انرژی، تکمیل زیرساخت‌های ترانزیتی و دسترسی به منابع مالی ارزان نیز در نقطه مقابل، نیازهای ایران برای شکل‌دهی فرایند توسعه اقتصادی است. [۳]

با این وجود روابط ایران با چین را نمی‌توان به وابستگی و نیاز یک طرف و فرصت‌طلبی طرف دیگر کاهش داد. میان این دو کشور الگویی نامتقارن از وابستگی متقابل حاکم است. بر اساس سیاست خارجی توسعه‌گرایانه چین، منافع اقتصادی بیش از هر چیز دیگری برای پکن اولویت دارد که باعث تلاش برای بهره‌برداری ژئواکونومیکی [۴] از موقعیت جغرافیایی شرکا شده است. بدین جهت چین تلاش دارد که روابط خود را به گونه‌ای با ایران پیش ببرد که نه موجب رنجش تهران شود و نه خشم جهان غرب را برانگیزد.

نظریه‌پردازانی مانند ریچارد روزکرانس و دیگران در تعریف وابستگی متقابل می‌گویند این وضعیت را می‌توان به عنوان پیوند مستقیم و مثبت منافع دولت‌ها در مواردی تعریف کرد که تغییر در موقعیت یک دولت، جایگاه سایرین را در همان جهت تغییر می‌دهد. در جایی دیگر بیان می‌شود: وابستگی متقابل به مفهوم نظامی است که در آن دولت‌ها معمولا در نردبان موقعیت بین‌المللی و توازن اقتصادی، قدرت، رفاه دسترسی به اطلاعات یا فناوری با هم بالا و پایین می‌روند.

از دید کوهن و نای دیگر نظریه‌پردازان بین‌المللی، وابستگی به معنای وضعیتی است که نیروهای خارجی آن را تعیین می کنند یا تا حد زیادی تحت تاثیر قرار می دهند. وابستگی متقابل در ساده‌ترین مفهوم وابستگی دوجانبه است. وابستگی متقابل در سیاست جهانی به وضعیت‌هایی اشاره دارد که وجه مشخصه آن‌ها آثار متقابل میان کشورها یا میان بازیگران در کشورهای مختلف است.

ریچارد کوپر بر بُعد اقتصادی تاکید می‌کند و آن را حساسیت تعاملات اقتصادی میان دو یا چند دولت به تحولات اقتصادی درون آن دولت‌ها می داند و تاکید می‌کند که لازمه وابستگی متقابل، ارتباطات و همکاری‌های دوجانبه بدون حساسیت است.

از این رو بررسی روابط چین و ایران بر مبنای انگیزه‌های سیاسی محض دور از واقعیت است. در عین حال تاکید صرف به انگیزه‌های اقتصادی نیز نمی‌تواند به واقعیت نزدیک باشد. براساس نظریه وابستگی متقابل گسترش تعاملات اقتصادی به صلح‌آمیزتر شدن روابط میان کشورها کمک می‌کند اما لزوماً با همگرایی سیاسی یا حمایت سیاسی همراه نخواهد بود. چین بدین وسیله فضایی مطلوب برای پیشبرد اهداف توسعه‌ای خود ایجاد کرده و روند رشد خود را در پرتو همکاری استراتژیک با آمریکا پیش می‌برد.

ارتقای مناسبات ایران و چین از سطوح عمودی به راهبردی و سرانجام ائتلاف و اتحاد، مستلزم متوازن‌سازی بین منافع مشترک و پرهیزهای مشترک است.

روابط چین با جمهوری اسلامی ایران دارای سقف و کف تعیین شده‌ای است. سقف روابط تهران- پکن تا جایی است که روابط چین با مجموعه غرب دچار نوسان نشود و کف این رابطه نیز تا جایی است که روابط اقتصادی چین با ایران و مزیت ژئوپلیتیکی تهران برای چین به طور کلی نابود نشود. از این رو جایگاه ایران برای چین در پرتو روابط استراتژیک پکن با غرب و آمریکا قابل تبیین است.

براساس پروژه‌های انجام شده می‌توان نتیجه گرفت که وابستگی متقابل چین با اقتصاد بین‌الملل و قطب‌های ثروت و قدرت جهانی به ویژه آمریکا سبب شده که حساسیت آسیب‌پذیری این کشور در قبال تصمیمات قدرت‌های بزرگ در قبال کشورهای سوم بالا برود و این همان اصل راهبردی است که ایران در مدیریت مناسباتش با چین باید مد نظر داشته باشد. [۵]

پژوهشگران درباره روابط با چین چه می‌گویند؟

مناسبات تهران و پکن با وجود منافع مشترک فراوان و بسترهای همگرایی مضاعف در حوزه‌های اقتصادی، نظامی- امنیتی، فناوری نظامی و هسته‌ای ... ، بر اساس آموزه‌های نظریه اتحاد و همکاری در روابط بین‌الملل هنوز برای رسیدن به سطح اتحاد و ائتلاف راه پرپیچ و خمی را پیش رو دارد. در واقع پرهیزهای مشترک ایران و چین در عرصه داخلی و تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی مانع از ارتقای مناسبات دو کشور از سطوح عادی و راهبردی به سطح ائتلاف و اتحاد شده است. این در حالی است که ارتقای مناسبات ایران و چین از سطوح عمودی به راهبردی و سرانجام ائتلاف و اتحاد، مستلزم متوازن‌سازی بین منافع مشترک و پرهیزهای مشترک است.

دو دولت چین و ایران با برخورداری از استقلال در تصمیم‌گیری با برقراری توازن و تعادل بین اشتراک منافع، ترجیحات یا پرهیزهای مشترک در هر یک از بخش‌های سیاسی، اقتصادی، نظامی- امنیتی، حقوقی و فرهنگی مقدمات همکاری و هماهنگی پایدار را در روابط فیمابین فراهم می‌آورند اما گاه ناکامی سیاستگذاران دو طرف در توانبخشی میان منافع و پرهیزهای مشترک به ناهماهنگی گسست و واگرایی دو کشور انجامیده است. ذکر این نکته ضروری است که توانبخشی مطلق در همه بخش‌ها دست یافتنی نیست و اصل نسبی بودن در چنین فرایندی نیز حاکم است. [۶]

برخی از تحلیلگران روابط بین‌الملل معتقدند روابط حسنه آمریکا و چین که از اوایل دهه ۱۹۷۰ م آغاز شده بود، اکنون در حال واگرایی (دوری) فزاینده است. واگرایی روابط آمریکا- چین پدیده‌ای پیچیده و چند علتی (سیاست‌های ملی‌گرایانه؛ تضاد روبه رشد منافع اقتصادی؛ دیده شدن چین در سیاست داخلی آمریکا به عنوان یک رقیب استراتژیک) است که شیوع جهانی ویروس کرونا به مثابه اثر پروانه‌ای، موجب آشکار شدن و تشدید رقابت‌های ژئوپلتیک میان آنها شده است.

از یک منظر، ایران باید مانند چین عمل کرده و خود را در حاشیه تعارضات این بازیگر با آمریکا قرار دهد. در مقابل، برخی می‌گویند افزایش اختلافات پکن و واشنگتن برای ایران فرصت است چون توجه آمریکا را از خاورمیانه به شرق دور معطوف می‌سازد و بر وزن ایران در سیاست خارجی چین می‌افزاید

و اما در قبال جمهوری اسلامی ایران که خود را در عرصه یک جنگ ترکیبی مقابل ایالات متحده آمریکا با محوریت تحریم‌های حداکثری می‌بیند، چین بر رویکردهای چندجانبه‌گرایی تاکید داشته و همواره سعی کرده است خود را در حاشیه این تقابل نگاه دارد. اگرچه ممکن است در آینده با بالاگرفتن اختلافات با آمریکا جایگاه ایران در سیاست خارجی چین از اولویت بیشتری برخوردار شود اما در حال حاضر آمریکا همچنان دست برتر را در منطقه غرب آسیا خواهد داشت و چین هنوز در جایگاهی قرار ندارد که بتواند با آمریکا وارد یک رقابت و بلوک‌بندی بین‌المللی شود. [۷]

با این حال، طیفی از صاحب‌نظران عرصه سیاست خارجی و روابط بین‌الملل بر این باورند جمهوری اسلامی ایران باید از تشدید اختلافات میان آمریکا و چین استقبال و از آن بهره‌برداری کند چرا که اختلافات بیشتر به معنای تمرکز هرچه بیشتر آمریکا بر چین و منطقه شرق آسیا خواهد بود و از فرصت و ابتکار عمل آمریکا در منطقه خاورمیانه می‌کاهد. این امر ضمن اینکه وزن بیشتری به ایران در سیاست خارجی چین خواهد داد تا حدودی نیز از وضعیت نامتقارن روابط فعلی می‌کاهد و امکان نقش‌آفرینی بیشتر را برای جمهوری اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه فراهم می‌سازد.

از منظری دیگری گروهی از ناظران می‌گویند ایران باید از ورود مستقیم به مشاجرات میان طرفین خودداری کرده و تا حد امکان بی‌طرفی کشور را حفظ کند و مانع از این شود که منافع ملی کشور دستخوش رقابت‌های ژئوپلتیکی چین و آمریکا شود. از سوی دیگر هم ضروری است تهران حساسیت‌های چین در حفظ تعادل در روابط با سایر کشورهای منطقه را در نظر بگیرد یا به عبارتی آن را درک کند. در این میان، تمرکز بر تنوع‌بخشی به مقاصد سیاست خارجی یا از منظری دیگر زنجیره تامین کشور می‌تواند به عنوان مقوم و متعادل‌کننده این روابط مورد توجه قرار گیرد. [۸]

پی‌نوشت

[۱] . حسین دلاور و همکاران، «تبیین الگوی چینی بازتعریف نظم بین‌المللی: ترکیب توانمندی‌های داخلی و موازنه نرم خارجی»، فصلنامه علمی پژوهش‌های راهبردی سیاست، دوره ۱۰، شماره ۳۸، ۱۴۰۰، ص ۲۸۶.

[۲] . همان

[۳] . رضا بخشی آنی و دیگران، «متغیرهای اقتصادی و سیاسی حاکم بر روابط راهبردی ایران و چین»، مطالعات اقتصاد سیاسی بین‌الملل، دوره چهارم، شماره دوم، ۱۴۰۰، ص ۴۵۸، ۴۵۹.

[۴] . ژئواکونومی درباره وضعیت اقتصادی یک جغرافیای خاص به بحث می پردازد.

[۵] . احسان فلاحی و علی امیدی، «تحلیل روابط دو جانبه چین و جمهوری اسلامی ایران در عرصه سیاست خارجی: شکاف بین انتظارات و واقعیات»، دو فصلنامه علمی دانش سیاسی، سال ۱۶، شماره دوم، ۱۳۹۹: ۵۵۸

[۶] . محمدرضا تخشید و روی لی، «ضرورت ائتلاف راهبردی ایران و چین: متوازن‌سازی منافع مشترک و پرهیزهای مشترک»، فصلنامه سیاست، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دوره ۵۰، شماره۲، ۱۳۹۹: ص۴۹۹

[۷] . محمدرضا دهشیری و دیگران، «تشدید واگرایی آمریکا و چین در عصر پساکرونا و دلالت‌های آن برای جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه پژوهش‌های راهبردی سیاست، دوره نهم، شماره ۳۳؛ ۱۳۹۹، ۲۸۸.

[۸]. همان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha