۲۹ اسفند ۱۴۰۱، ۱۳:۲۸
کد خبر: 85062321
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

جنبش ملی شدن نفت، حامل مطالبات ملی و محلی بود

تهران- ایرنا- جنبش ملی شدن نفت در ایران حامل مطالبات ملی- محلی بود که با گسست از جنبش قلمروزدایی نیمه اول دهه ۲۰ پدید آمد با این تفاوت که جنبش نیمه اول دهه ۲۰ براساس سیاست موسوم به تفاوت در چارچوب اصل انجمن‌های ایالتی مندرج در قانون اساسی می‌خواست به ظرفیتی فراخ‌تر از پروژه دولت- ملت‌سازی  دست پیدا کند.

تاریخ ایران در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲ با تداخلی پیچیده و سرشار از بی‌نظمی‌ها روبه‌رو بود که در تلاطم آن، مناسبات هر یک از این بازیگران قدرت در سطوح محلی، ملی و بین‌المللی را به هم متصل می‌کرد.

پدیدآیی نهضت ملی مقارن بود با آشفتگی‌ها و لحظات پرآشوبی همچون تحولات نظام سرمایه‌داری پس از جنگ، رقابت هژمونیک و کشاکش گفتمان‌های سیاسی بر سر قدرت و جنبش برابری‌طلب توده‌هایی که حقوق معطل ماندهی خود را مطالبه می‌کردند.

در این راستا و برای پاسخ به این سوال که نهضت ملی، در ایران چگونه و تحت چه شرایطی از مناسبات میان نیروهای درون دولت، جامعه و نظام سرمایه‌داری تکوین یافت، مقاله‌ای با عنوان «تبارشناسی جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران تأملی در مناسبات دولت، جامعه و نظام سرمایه‌داری سال‌های ۱۳۲۰-۱۳۳۲»[۱] به نگارش درآمده است.

نظام سرمایه‌داری با قلمروزدایی از استعمار و قیمومیت، استقلال کشورهای تحت سلطه را فراهم آورد تا از آن پس اقتصاد جهانی متکی بر نفت کنترل خاورمیانه را در راستای منافع شرکت‌های نفتی زیر لوای ضرورت استراتژیکِ جنگ سرد رمزگذاری کند

نویسندگان این مقاله چگونگی تکوینِ جنبش ملی شدن صنعت نفت، را مورد بررسی جامعه‌شناختی قرار می‌دهند سپس شکل‌گیری آن در مناسبات جدید قدرت میان نیروهای درون دولت، جامعه و نظام سرمایه‌داری جهانی را تحلیل می‌کنند.

تکوین جنبش ملی شدن نفت را باید در گسست‌ها گوناگون جست‌وجو کرد

بر اساس طرح تحلیلی - انتقادی این پژوهش «تفاوت» به مثابه امر درون ماندگار، نیروی نهفته‌ی تغییر است که هرگاه به اکنونیت (فعلیت) درآید، «شدن» زمینه‌ قلمروزدایی و دگردیسی در مناسبات قدرت را در فرآیندی از فراهم می‌آورد.

تکوین جنبش ملی شدن نفت را می‌بایست در گسست‌هایی جستجو کرد که این «شدنِ تاریخی» را در نسبت‌های جدید فعلیت یافته میان دولت، نیروهای اجتماعی و سرمایه‌داری بین‌الملل امکانپذیر ساخته است.

گفتمان مام میهن، در مشروطیت و پس از آن گفتمان مقتدر مصلح در توسعه آمرانه با بازنمایی نیروی برابری‌خواه در اقلیت‌های هویتی، خواست آنان‌ را در مناسبات جدید قدرت ناکام گذاشت.

فروپاشی هژمونی اقتدارگرایان پس از اشغال ایران از سوی متفقین و رقابت اصلاح‌طلبان و اقتدارگرایان به منظور تصاحب و تقسیم هر چه بیشتر رانت‌ها در نظم کلاینتالیستی[۲] درون دولت موجب شد، فضای تنفسی ایجاد شود تا نیروی برابری‌خواه مناسبات قدرت را در راستای مطالبات انباشته شده خویش دگرگون سازد.

بدین‌ترتیب نیمه اول دهه ۲۰ را باید دوران «هم‌افزایی ایجابی» نام نهاد، چرا که نیروهای کنشی (دهقانان، کارگران و اقوام) با اراده معطوف به قدرت ایجابی به تفاوت از خویشتن نائل آمدند، نه متفاوت شدن از یک دیگری. این اثرگذاری بر خود و فرارَوی از خویش به شکلی درون‌بود با گسست از رعیت به خرده مالک، اجیر به شهروند و همسانی به تکثر امکانپذیر و مناسبات ارباب- رعیت، کارفرما - کارگر و مرکز - پیرامون را دگرگون نهاد.

نیمه دوم دهه ۲۰ و سرکوب جنبش‌های دهقانی و کارگری

گذار به سرمایه‌داری دولت محورِ فوردیستی- کینزی و دو قطبی شدن جهان با آغاز جنگ سرد شرایطی را فراهم کرد تا از یک سو، جذابیت بازار ایران به مثابه یک کشور جهان سومی و مصرف کننده برای آمریکا و از سوی دیگر، تمایل تعلق دولت مرکزی به اردوگاه غرب برای رهایی از جنبش‌های قلمروزدایی موجب شود جنبش‌های دهقانی، کارگری و منطقه‌ای تحت عنوان جنبش‌های چپ‌گرا سرکوب شوند.

جنبش ملی شدن نفت، حامل مطالبات ملی و محلی بود

بنابراین نیمه دوم دهه ۲۰ را دوران «فترت کنشی» نام نهادیم؛ چرا که این نیروهای کنشی در وضعیتی قرار گرفتند که نیروهای ایجاب در درون آنها از کار افتاد.

سیطره‌ی سیاست بازنماییِ دولت مرکزی بر دگرسانی‌های ایجابیِ جنبش

نظام سرمایه‌داری با قلمروزدایی از استعمار و قیمومیت، استقلال کشورهای تحت سلطه را فراهم آورد، تا از آن پس اقتصاد جهانی متکی بر نفت کنترل خاورمیانه را در راستای منافع شرکت‌های نفتی زیر لوای ضرورت استراتژیکِ جنگ سرد رمزگذاری کند.

نهضت ملی در آغاز دهه ۳۰ با گسست از دگردیسی رهایی‌بخش نیروهای اجتماعی در نیمه اول دهه ۲۰ پدید آمد؛ اما با سیطره‌ی سیاست بازنماییِ دولت مرکزی بر دگرسانی‌های ایجابیِ این نیروها ظرفیت تغییردهندگی این جنبش از توان افتاد

در چنین بستری ایران از مناسبات استثماری پیشاجنگی شرکت نفت قلمروزدایی کرد در وجه داخلی نیز فضایی ایجاد شد تا نیروی برابری‌خواه با اراده معطوف به قدرت «سلبی» در برابر هژمونی اقتدارگرایانِ درون دولت صف‌آرایی کند. آغاز دهه ۳۰ را دوران «هم‌افزایی سلبی» نام نهادیم چرا که معطوف به اثرپذیری از یک «دیگری» و سلب حاکمیت جناح اقتدارگرا از دولت مرکزی شکل گرفت.

مهمترین ویژگی کیفیت سلبی در ائتلاف این بود که، پایان بخشیدن به استیلای نظام سیاسیِ اقتدارگرایان که زاییده‌ی سرکوبگری نیمه دوم دهه ۲۰ بود، به جای خواست مطالبات بنیادینِ نیمه اول دهه ۲۰ در اولویت قرار گرفت. بنابراین جنبش ملی شدن نفت در ایران حامل مطالبات ملی- محلی بود که با گسست از جنبش قلمروزدایی نیمه اول دهه ۲۰ پدید آمد. با این تفاوت که جنبش نیمه اول دهه ۲۰ براساس سیاست «تفاوت» در چارچوب اصل انجمن‌های ایالتی مندرج در قانون اساسی می‌خواست به ظرفیتی فراخ‌تر از پروژه دولت- ملت‌سازی دست پیدا کند. در حالی که نهضت ملی بر اساس سیاست «بازنمایی » محدود شده بود به اصلاحات تمرکزگرایانه‌ای که در تقابل گفتمانیِ «اصلاح‌طلبی- اقتدارگرایی» بسته می‌شد.

در این راستا دولت ملی به مثابه ماشین تصرف، خطوط‌گریز معدود نیروهای ایجابی این جنبش را نیز مانند دهقانان و کارگران مسدود کرد. همچنین دولت ملی به دلیل ویژگی‌های گفتمانی نتوانست در پیوندی استوار با نهضت، فرآیندی از تصرف دوگانه را پدید آورد که مهمترین آن می‌توانست تأسیس انجمن‌های ایالتی باشد. همان انجمن‌هایی که با ظرفیت تاریخی خود در برابر کودتای محمدعلی شاه ایستادند و بساط حاکمیت وی را برچیدند.

دولت ملی در فقدان انجمن‌ها به عنوان یکی از مهمترین پایگاه‌های حمایتی در برابر کودتای ۲۸ مرداد، در رویکردی نهادی خیابان را نیز که تجلی‌گاه شدنِ انقلابی مردم در حمایت از دولت بود از خود دریغ کرد، تا نظام سرمایه‌داری جهانی در اتحاد با اقتدارگرایان زخم خورده از جنبش، ایران را در چارچوب یک سرمایه‌داری دولتی در اردوگاه غرب بازقلمروسازی کند. از این پس در یک گسست تاریخی تجربه جدیدی از توسعه‌ی اقتدارگرا به‌واسطه‌ی درآمدهای نفتی در چارچوب یک دولت به شدت تمرکزگرا پدیدار شد.

بدین ترتیب نتایج حاصل از این پژوهش نشان می‌دهد که نهضت ملی در آغاز دهه ۳۰ با گسست از دگردیسی رهایی‌بخش نیروهای اجتماعی در نیمه اول دهه ۲۰ پدید آمد؛ اما با سیطره‌ی سیاست بازنماییِ دولت مرکزی بر دگرسانی‌های ایجابیِ این نیروها ظرفیت تغییردهندگی این جنبش از توان افتاد.

پی‌نوشت

[۱] . فرجاد ناطقی، ابراهیم توفیق، «تبارشناسی جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران تأملی در مناسبات دولت، جامعه و نظام سرمایه‌داری سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲»، فصلنامه دولت پژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال سوم، شماره ۱۱ ، پاییز ۱۳۹۶ ، صفحات ۱۶۱-۱۹۹.

[۲] . کلاینتالیسم رابطه ای ساختاری میان حامی(Paron) و پیرو(Client) است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha