به گزارش روز یکشنبه ایرنا، خبری شگفتی ساز ۱۹ اسفندماه ۱۴۰۱ در رسانه ها مخابره شد و آن تصمیم تهران و ریاض برای ازسرگیری روابط سیاسی بعد از ۷ سال تنش و اختلاف بود، آنهم از پکن پایتخت چین.
شگفتی ساز از این منظر که تحولات سالها و ماه های اخیر یا دستکم آنچه رسانه های پر مخاطب و شبکه های مجازی از این تحولات بروز می دادند، بیشتر بیم دهنده تنش و درگیری و جنگ در منطقه بود تا تنش زدایی و رفتن کشورهای موثر به سمت رفع اختلاف و سپس همکاری و سرمایه گذاری های مشترک و طی ماههای اخیر کمتر ناظری چنین توقعی از سیر تحولات داشت.
خبر این بود: بیانیه سهجانبهای در پکن به امضای «علی شمخانی» دبیر شورای عالی امنیت ملی،«مساعد بنمحمد العیبان» وزیر مشاور و عضو شورای وزیران و مشاور امنیت ملی عربستان سعودی و «وانگ ئی» عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست و رئیس دفتر کمیسیون مرکزی امور خارجی حزب و عضو شورای دولتی جمهوری خلق چین رسید که در آن، بر سر از سرگیری روابط دوجانبه تهران ریاض توافق شد.
شگفتی و شگفتی سازی تحلیلگران «خودتحقیرگر»
این خبر مانند یک بمب رسانه ای ترکید و رسانه ها، افکار عمومی و ناظران را به خود مشغول کرد تا به تحلیل و گمانه زنی درباره علل و عوامل و ریشه های آن بپردازند و آینده تحولات منطقه را در پرتو این توافق مورد ارزیابی قرار دهند، در این میان خرسندی دوستان و خشم دشمنان به کنار، حیرت تحلیلگران خودتحقیرگری که تا دیروز جمهوری اسلامی را بخاطر آنچه بی توجهی به تنش زدایی می خواندند، محکوم می کردند، بیش از سایر واکنش ها تامل برانگیز بود.
این دسته از تحلیلگران نیز به نوبه خود شگفتی ساز شدند و در حالی که تا دیروز از ضرورت تنش زدایی و همکاری بین منطقه ای سخن می گفتند و سیاست خارجی ایران را تخطئه می کردند، در چرخی عجیب بازهم به تخطئه این توافق و بخصوص جایگاه و موقعیت ایران پرداختند، بویژه تنش های داخلی ماه های اخیر و همچنین نقش چین در این توافق دستاویز محکمتری به این دسته از تحلیلگران داد تا این توافق را یک امر تحمیلی از سر مشکلات داخلی یا فشار چین و مانند آن تعبیر کرده و آن را به یک تصمیم اجباری و یا نرمش از سر ضعف فروبکاهند.
نکته دیگری که در میان تحلیل ها کمی مغفول ماند، اشتیاق و نقش کشورهای منطقه برای کاهش تنش میان تهران و ریاض بود، تنشی که بسیاری در پایتخت های منطقه بر این باور هستند که مستقیم بر روی منافع و امنیت ملی کشورهایشان تاثیرگذار است.
نکته مغفول مانده دیگر، نقش سردار شهید قاسم سلیمانی بزرگمرد عرصه میدان و دیپلماسی به طور همزمان، در طرح و آغاز این ابتکار عمل از یکسو و تلاش های دولت عراق برای بازی کردن نقش میانجی بین ایران و عربستان از سوی دیگر بود،هر چند برخی مقامات عراقی از جمله «عادل عبدالمهدی» نخست وزیر اسبق این کشور به صراحت تاکید کردند که مبدع و آغازگر کاهش تنش میان ایران و عربستان، شخص سردار سلیمانی بود، همزمان سخنگوی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز این امر را تایید کرد و از نقش و زحمات طولانی مدت و بی شائبه سردار سلیمانی در پیشبرد اهداف دیپلماتیک ایران در منطقه از جمله آغاز گفت وگوهای رفع تنش میان تهران و ریاض سخن گفت.
اکنون که توافق اعلام شده در پکن با دیدارهای وزاری خارجه ایران و عربستان در همین شهر و اعلام برخی توافق های میان دو طرف، تکمیل شده است، جا دارد کمی به عقب برگردیم و از نقش و تلاش دولتمردان عراقی برای زمینه سازی این توافقات و ایفای نقش میانجی در این خصوص سخن بگوییم.
عراق از آوریل ۲۰۲۱ تا آوریل ۲۰۲۲ میزبان پنج دور مذاکرات میان مسوولان ایرانی و عربستانی بود؛ دیدارهایی که یکی پس از دیگری امیدواری ناظران سیاسی را برای به ثمرنشستن این نشست ها و رسیدن به برخی تفاهمات، بیشتر و بیشتر می کرد تا این که پس از پنجمین نشست دو طرف در بغداد، «فواد حسین» وزیر خارجه عراق نتایج گفت وگوها را مثبت ارزیابی کرد و سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز آن را مثبت و جدی خواند.
جدیت عراق در میانجیگری
مقامات عراقی در دوره های مختلف همواره از اشتیاق خود برای تلاش جهت کاهش تنش و رفع اختلافات میان ایران و عربستان از یکسو و ایران و آمریکا از سوی دیگر خبر داده اند، هر چند برخی رهبران دیگر کشورهای عربی نیز از این دست پیشنهادات مطرح کرده بودند اما عراقی ها جدی ترین طرفی بودند که پس از میزبانی مذاکرات پیشابرجام توسط مقامات سلطنت عمان در مسقط، پا در این عرصه گذاشتند و برای کاهش تنش در منطقه تلاش کردند؛ تلاشی که به اذعان خود آنها، نخستین آثار مثبتش، بیش از هر کشور دیگری نصیب خود عراق می شود.
پس از اقداماتی که در این خصوص و طی پنج دوره گفت وگو فیمابین در دولت «مصطفی الکاظمی» نخست وزیر موقت انجام شد، «محمد شیاع السودانی» نخست وزیر کنونی با جدیت بیشتری پیگیر ادامه گفت وگوهای میان تهران و ریاض در بغداد شد و وزیر خارجه و یک تیم در دفتر نخست وزیری را مامور این کار و برگزاری نشست های بعدی کرد اما نشست ششم به دلایل نامشخص برگزار نشد که برخی گمانه زنی های رسانه ای تایید نشده، علت آن را رسیدن دو طرف به مسائل بسیار اختلاف برانگیز میان تهران و ریاض از جمله در مورد پرونده یمن دانسته بودند.
در مورد انگیزه عراق برای انجام این دست میانجیگری ها، رسانه های عراقی و عربی همزمان به این نکته اشاره کردند که السودانی علاوه بر تاثیرات مثبتی که برای کاهش تنش میان ایران و عربستان در کل منطقه بخصوص عراق قائل است، دنبال ثبت یک موفقیت بزرگ سیاسی برای شخص و دولت خود نیز است و در واقع با انگیزه مضاعف این امر را دنبال می کند.
ایران بازهم برادری خود را ثابت کرد
اما نکته ای که رسانه ها کمتر به آن توجه کردند، این بود که تلاش مضاعف دولت السودانی در حالی که خود این رسانه ها آن را نسبت به دولت قبل، نزدیکتر به تهران ارزیابی می کنند، می تواند نشانه و ترجمان دیگری از جدیت و تلاش چند باره ایران برای رفع سوء تفاهم ها و تنش در سطح منطقه و تحقق راهبرد همیشگی جمهوری اسلامی مبنی بر ضرورت همکاری های منطقه ای برای بی نیازی و جلوگیری از دخالت های نیروهای بیگانه و فرامنطقه ای در تحولات و سرنوشت ملت های این منطقه پر آشوب نیز باشد.
اگر این نگاه را مبنا قرار دهیم، آن وقت می توان پذیرفت که رضایت تهران به گفت وگو با ریاض در بغداد با میانجیگری مقامات عراقی در واقع یک تاکتیک هوشمندانه از سوی تهران بود تا بتواند انگیزه قوی مسوولان عراقی را نیز به عنوان یک موتور حرکت به کمک بگیرد و برای تحقق هدف تنش زدایی خود در منطقه از یکسو و تامین خواسته متحدان عراقی خود از سوی دیگر به کار گیرد. در واقع از منظر تصمیم سازان در تهران، رفع ابرهای تیره ای که برخی جریان های سیاسی در عراق و خارج از آن تلاش کردند با ایجاد بحران های خودساخته در اواخر دوره عادل عبدالمهدی و حتی ساقط کردن دولت وی و نیز در طول دوره مصطفی الکاظمی بر فراز آسمان روابط تهران و بغداد ثابت نگه دارند و هر بار به بهانه ای بر غلظت آن بیافزایند، بر زدودن تیرگی ها از روابط تهران و ریاض اگر نگوییم مقدم بود، دست کم همزمانی آن مورد تاکید بود. بر این اساس موافقت و شرکت تهران در نشست های بغداد به مثابه یک تیر چند نشان در عرصه راهبرد خارجی خود در منطقه ارزیابی می شود.
عراقی هر چند تا سالها پس از برپایی نظام شکننده خود بر روی ویرانی هایی که صدام دیکتاتور سابق این کشور و حمله تجاوزکارانه آمریکا و غرب و ویرانی ها و غارت های پس آن در این کشور به جا گذاشته بود، شاهد دشمنی و تلاش سیستماتیک برخی طرف های منطقه ای برای صدور تروریسم به داخل عراق و حمایت از درگیری ها و حذف های فرقه گرایانه و ناکام گذاشتن روند سیاسی در این کشور بودند اما رفته رفته که جای پای خود را در داخل و خارج عراق محکم کردند و روند سیاسی را با کمک همیشگی جمهوری اسلامی ایران – به اذعان خودشان - به مراحل نسبتا مطمئنی رساندند، شاهد بوجود آمدن تمایل در میان کشورهای عربی و از جمله عربستان برای کاهش تنش و حضور اقتصادی و فرهنگی در عرصه عراق شدند؛ امری که قوم گرایان عرب در برخی پایتخت ها از آن به عنوان «روند بازگردان عراق به آغوش جهان عرب»، تعبیر می کردند اما در واقع، تصحیح اشتباه پایتخت های عربی و به رسمیت شناختن نسبی حاکمیت و استقلال عراق پس از سقوط صدام و نزدیکی و حتی واقعیتِ از نظر آنان تلخِ حاکم بر عراق یعنی همپیمانی جزیی و کلی بسیاری از مقامات شیعه، سنی و کُرد عراق با جمهوری اسلامی ایران بود. این که ریاض می پذیرد که بغداد میزبان گفت وگوهای سختش با جمهوری اسلامی شود، در واقع می تواند یکی از انگیزه های مقامات عربستان در نشان دادن چنین حسن نیتی به طرف عراقی نیز باشد.
عراقی ها بارها گفته اند، از این که عراق عرصه رقابت یا درگیری باشد، بسیار بیمناک هستند و برای رفع زمینه های آن تلاش می کنند و اولویت خود را قرار نگرفتن در یک محور منطقه ای علیه محوری دیگر عنوان کرده اند، اما همانطور که خیلی از رهبران عراقی نیز اذعان کرده اند، همواره شاهد عهدشکنی هایی از طرف های عربی و غربی بوده اند؛ امری که خود به خود موجب نزدیکی هر چه بیشتر ایران و عراق شد و اوج آن در جریان ظهور داعش و تنها گذاشتن عراق از سوی عربها و غربی ها و – به اذعان چندین مقام شیعه، سنی و کُرد عراق – و در مقابل، اقدامات فوری و مسوولیت شناسانه ایران به فرماندهی سردار شهید سلیمانی بود که مانع سقوط اربیل و بغداد به دست داعش و ادامه همکاری های سیاسی، امنیتی، نظامی و میدانی تا پایان نظامی داعش در عراق شد.
روند کاهش تنش از بغداد تا پکن
به هر روی، کاهش تنش میان ایران و عربستان به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه ای از بغداد آغاز شد و در پکن به مراحل تکمیلی خود رسید تا منطقه و جهان شاهد امکان موفقیت کشورها برای همکاری و رفع اختلافات به دور از مداخله سابقه دار آمریکا و غرب باشند؛ امری که به افزایش حضور منطقه ای چین و جایگزین شدن آن با آمریکا در خاورمیانه نیز تعبیر می شود، هرچند برای چنین داوری قطعی ای هنوز زود است.
بسیاری از تحلیل گران اما با اشاره به ورود ایران و عربستان به یک دوره همکاری پس از سالیان طولانی تنش در چند عرصه مختلف در منطقه از یکسو و جایگزین شدن نسبی چین با آمریکا و غرب از سوی دیگر، از عوض شدن بازی در منطقه پر آشوب خاورمیانه سخن می گویند و در این خصوص به ابراز نگرانی هایی که برخی مقامات آمریکایی و بویژه سران رژیم صهیونیستی داشته اند، استناد می کنند.
بر این اساس و به طور خلاصه شاید تنش زدایی و توافقاتی که تا امروز میان ایران و عربستان انجام شده را باید نشانه های تغییر بازی در منطقه خاورمیانه دانست، به شرطی که این روند با موفقیت ادامه یابد و توافق ها با جدیت دو طرف و مدیریت کارشکنی های احتمالی، به عرصه عمل راه پیدا کند. در این صورت می توان گفت که تهران و ریاض یک بازی برد- برد را انجام داده اند که همه کشورهای منطقه نیز در این برد شریک خواهند بود و اگر این بازی بازنده ای داشته باشد، همان ایران ستیزان در آمریکا و غرب و نیز رژیم اشغالگر قدس به عنوان دشمن وجودی همه کشورهای منطقه و جهان اسلام و عرب خواهند بود.
بازنده دیگر این تحولات نیز قطعا تحریم اندیشان در نظام سیاسی آمریکا هستند که سالهاست با تحریم و فشار حداکثری به زعم خود، قصد به زانو درآوردن ایران را داشتند و برای از گرسنگی نمردن مردم ایران، شروط ۱۴ گانه صادر می کردند ولی اکنون شاهد عبور سربلند ایران از آن همه فشار و جنایت همه جانبه تحریم و رفتن به سمت همکاری های بدون حد و مرز منطقه ای هستند.
اهل خرد سیاسی، کار را تمام شده نمیدانند!
هرچند توقع این که همه رقابت ها و سوابق دشمنی میان دو کشور بزرگ منطقه ای، از طریق یک میانجیگری و چند توافق به طور کلی پایان یابد، واقع بینانه در عرصه سیاست بین الملل بخصوص منطقه خاورمیانه نیست زیرا به هر روی، ایران و عربستان اختلافات ایدئولوژیک، سیاسی و رقابت های منطقه ای با هم دارند که فورا نمی توان آنها را کنار گذاشت و حتی به سطح قابل قبولی از مدیریت و کنترل رساند، اما جدیتی که تا امروز تهران و ریاض در این خصوص از خود نشان داده اند و نیز استقبال جهانی بویژه کشورهای منطقه و حتی نیروهایی که به طور سنتی متحد یکی از دو کشور ایران و عربستان به شمار می آمده اند و نیز حضور حمایتگر چین و روسیه در کنار این روند، از جمله عواملی است که امیدواری های زیادی را در خصوص رفتن منطقه به سمت آرامش بیشتر و اولویت یافتن راه حل های سیاسی برای رفع اختلاف ها و سوء تفاهم ها و صد البته کاهش نقش و نفوذ فتنه برانگیز آمریکا و غرب در این منطقه ایجاد کرده است، فرصت هایی که باید توسط دولت ها و دست اندرکاران قدر دانسته شود و همه تلاش ها را بر محور منافع ملل منطقه و تقویت دوستی و برادری و همکاری دو و چندجانبه و مدیریت کارشکنی های احتمالی، تجمیع کند.
نظر شما