نگاهی به مجاهدت‌های شهید صیادشیرازی در مقابله با ضدانقلاب و رژیم بعث عراق

تهران - ایرنا - بیست و یکم فروردین ماه سالروز شهادت مردی است که «فروغ جاودیان» را بی فروغ و در تنگه «مرصاد» دشمنی را زمین گیر کرد که می خواست به پشتوانه رژیم بعث صدام، فاتح تهران باشد.

به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، بسیاری از مردم ایران شهید علی صیاد شیرازی را با فرماندهی موفقش در عملیات «مرصاد» می‌شناسند. عملیاتی که طی آن شکست سنگینی به منافقینی که با پشتیبانی رژیم بعث عراق به ایران حمله کرده بودند، تحمیل شد. در نهایت نیز شهید سپهبد صیادشیرازی به دلیل فرماندهی این عملیات، به دشمن اصلی گروهک تروریستی منافقین تبدیل شد و در روز ۲۱ فروردین ماه سال ۷۸ توسط جوخه ترور سازمان منافقین به شهادت رسید.

طبق اطلاعیه‌هایی که منافقین پس از شهادت صیادشیرازی صادر کردند، جرمش صیاد این بود که در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق کوشیده، در سرکوب جریان ضد انقلاب در منطقه غرب کشور خوش درخشیده و در نهایت در عملیات مرصاد، در مقابل تروریست‌هایی که دست‌شان به خون هزاران نفر از مردم ایران آلوده بود و نقشه فتح تهران را در سر داشتند، محکم ایستاده بود.

اما نبرد صیاد برای دفاع از تمامیت ارضی ایران، در سال‌های پایانی دهه ۵۰ و با حضور در منطقه غرب کشور آغاز شده بود که در تنگه چهارزبر به اوج خود رسید.

صیادشیرازی درباره عزیمتش به کردستان می‌گوید: در پی جلسات متعددی که به اتفاق جمعی از دوستان ارتش و سپاه با فرماندهی نیروی زمینی ارتش، شهید سرلشکر فلاحی درباره کنترل مرز داشتیم، پس از گفت‌وگو و بحث مفصل، به خاطر پیامدهای سیاسی طرح، ایشان موضوع را به رئیس‌جمهوری وقت، بنی‌صدر ارجاع و سپس مقدمات این ملاقات را فراهم کرد. در ملاقات با بنی‌صدر با جمع دوستان طرح را ارائه کردیم. پس از بحث و گفت‌وگو، ایشان ابتدا اوضاع نامناسب کردستان بویژه وضعیت شهر سنندج را یادآوری کرد. سپس اظهار داشت: «شما که ادعا دارید، چرا به سنندج نمی‌روید تا اوضاع آنجا را سامان بدهید؟ همین الان شهر سنندج در دست ضدانقلاب است و لشکر ۲۸ در محاصره کامل به سر می‌برد». من هم بلافاصله گفتم: «ما حرفی نداریم و همین حالا هم آماده هستیم، به شرطی که شما ما را پشتیبانی نمایید». بنی‌صدر گفت: «بسیار خب! شما می‌توانید به عنوان نماینده من به منطقه کردستان بروید و به فرمانده نیروی زمینی می‌گویم شما را پشتیبانی کند.»

از جمله اقدامات صیادشیرازی در کردستان می‌توان به طرح‌های عملیاتی منجر به شکست حصر شهر سنندج و پادگان‌های مریوان، بانه و سقز اشاره کرد. پس از این طرح‌های پیروزی‌بخش بود که شهید صیاد به پاس مجاهدت‌های خاموش‌ خود، با ارتقای ۲ درجه و با درجه سرهنگ‌تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور ارتش منصوب شد.

روایت صیاد از آزادسازی سنندج

در بین همه شهرهای کردستان، سنندج به ‌خاطر موقعیت استراتژیکش هم برای گروه‌های مسلح ضدانقلاب و هم برای دولت از اهمیت بالایی برخوردار بود؛ چنانکه پادگان ارتش در این شهر، فروردین‌ ۱۳۵۸ تحت حمله و محاصره ضدانقلاب قرار گرفت. عملیات آزادسازی این شهر در اردیبهشت ۵۹ نیز که با همکاری مشترک ارتش و سپاه انجام شد، بیش از ۲۰ روز طول به طول انجامید.

شهید صیاد درباره نحوه عملیات آزادسازی سنندج نقل می‌کند: «پس از ملاقات با رئیس‌جمهور، جلسه‌ای با برادران همراه از جمله برادر رحیم صفوی، فرمانده عملیات سپاه پاسداران اصفهان تشکیل دادیم و قرار شد ایشان فوری به اصفهان برود و تعدادی از برادران پاسدار را برای رفتن به سنندج آماده کند. من هم به اتفاق سروان سیدحسام هاشمی همان شب به اصفهان رفتم و فردای آن روز با یکصد تن از برادران سپاه به فرماندهی برادر سیدرحیم صفوی عازم سنندج شدیم. پس از یک پرواز طولانی، از مسیر جاده کرمانشاه به سنندج، سرانجام در بعد از ظهر مورخه ۳/۲/۵۹ هواپیمای حامل رزمندگان اسلام در فرودگاه سنندج به زمین نشست. فرودگاه - که ما قبلا از آن هیچ اطلاعاتی نداشتیم - به وسیله یک گروهان از لشکر ۲۸ به فرماندهی شهید سروان متولی حفاظت می‌شد. البته تعدادی از برادران پاسدار هم چند روزی بود به آنها پیوسته بودند که جمعا فرودگاه و ایستگاه رادیو و تلویزیون و دیدگاه و قسمتی از محور شرق جاده سنندج به کرمانشاه، به وسیله آنها حفظ شده بود. با توجه به موقعیت جغرافیایی شهر سنندج، به طور کلی تمام قسمت‌های شهر و جاده‌های ورودی به شهر، در دست گروهک‌های ضدانقلاب بود. پادگان لشکر ۲۸ سنندج در قسمت غربی شهر در محاصره کامل بود و نیروهای خودی به طور معجزه‌آسایی پادگان را در اختیار داشتند. رفت و آمد بین فرودگاه و پادگان به وسیله هلی‌کوپتر انجام می‌گرفت. در قسمت شرق، تنها همین فرودگاه و ساختمان رادیو و تلویزیون و دیدگاه به وسیله یگان‌های ارتش حفظ می‌شد. پس از انجام چند عملیات کوچک و متفرق، کمربند ایمنی در قسمت جنوب و غرب و شمال که به جاده دیواندره منتهی می‌شد، برقرار شد اما جناح شرقی شهر یعنی قسمت رودخانه قشلاق، سیلو، شیلر و محور صلوات‌آباد کاملاً در دست ضدانقلاب باقی مانده بود. در این زمان ما به این نتیجه رسیدیم که باید شهر را به محاصره کامل در آوریم، تا قسمت شرقی شهر سنندج تأمین نشود، سرکوب ضدانقلاب و پاکسازی شهر سنندج امکان‌پذیر نیست. در نتیجه طرح عملیات گردنه صلوات‌آباد را به عنوان یک ضرورت مطرح کردیم که مورد موافقت مسؤولان نظامی وقت قرار گرفت. برای اجرای عملیات، یگان‌های مستقر در منطقه را هماهنگ کردیم. حدود ساعت ۹ صبح ۱۷/۲/۵۹ عملیات هلی‌برن ۱۴ گروه رزمی روی گردنه صلوات‌آباد آغاز شد....روز بعد از عملیات آزادسازی گردنه صلوات‌آباد، پس از هماهنگی با تیپ ۳ زرهی همدان و برقراری تأمین در جلو، عقب، سمت راست و سمت چپ، با یک ستون زرهی سنگین به طرف سنندج حرکت کردیم. طی ۳ یا ۴ روز پس از عملیات گردنه صلوات‌آباد، طرح‌های لازم را جهت پاکسازی داخل شهر سنندج تهیه کردیم. عملیات را از جناح جنوب غربی شهر، یعنی از ارتفاعات «آبیدر» آغاز کردیم که با استفاده از چند فروند هلی‌کوپتر هوانیروز، روی ارتفاعات آبیدر هلی‌برن انجام شد. ۴-۳ ساعت پس از شروع کار بود که متوجه شدیم صدای «درود بر خمینی» از داخل شهر سنندج به گوش می‌رسد. به سمت شهر حرکت کردیم، اغلب پرسنل سپاه بودند که سوار خودروهای وانت و سیمرغ در خیابان‌های شهر بدون هماهنگی به حرکت در آمده بودند. احتمالا از سمت دیدگاه سنندج به شهر رفته و ضمن مانور در شهر شعار می‌دادند. ما هم به آنها ملحق شدیم. در همین شرایط که همه خوشحال بودند، یک دفعه صدای شلیک گلوله‌های کلاشنیکف به صورت پراکنده شنیده شد. همه سنگر گرفتند اما بعد معلوم شد ضدانقلابیون چند تیر بی‌هدف و هوایی شلیک کرده بودند. به هر صورت، به لطف خداوند متعال شهر سنندج آزاد شد. پایگاه‌های تأمینی و کمیته‌های محلی در نقاط مختلف شهر تشکیل شد که اطلاعات را به روز در اختیار داشتند و ضدانقلاب را شناسایی و دستگیر می‌کردند. به این ترتیب عملیات پاکسازی و آزادسازی گردنه صلوات‌آباد و سنندج که از ۳ تا ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۹ به طول انجامید، به یاری خداوند تبارک و تعالی و جانفشانی شهدای عزیز و همت رزمندگان اسلام از ارتشی، سپاهی، انتظامی و پیشمرگان کرد مسلمان با موفقیت و پیروزی درخشان پایان یافت.»

حضور صیاد در کردستان برای او بی‌دردسر نبود. سرهنگ کلانتری مسؤول سابق دفتر صیاد می‌گوید: «ایشان چندین‌بار بشدت مجروح شد. یک مرتبه در کردستان اتفاق افتاد که تمام استخوان‌های لگنش پیچ و مهره شد، حتی در بیمارستان که بستری بود دکتر معالج استخوان را کند و دور انداخت و گفت ایشان دیگر از توان نظامی‌گری خارج شده است اما شهید شیرازی با همان روحیه‌ای که داشت با ویلچر آمد منطقه و در داخل آمبولانس هدایت را بر عهده گرفت. مجروحیت دیگر ایشان مربوط به حادثه‌ای بود که در نتیجه یک درگیری، یک نارنجک از سوی ضدانقلاب پرتاب و در نزدیک ایشان منفجر شد و تمام نقاط حساس بدنش آسیب جدی دید اما چون شرایط خاصی بود و اگر دشمن می‌فهمید امیر صیادشیرازی مجروح شده در نتیجه عملیات تاثیر می‌گذاشت، موضوع ناگفته و مخفی باقی ماند، منتها جراحان بیان می‌کردند تنها یکی از ترکش‌ها می‌توانست یک نفر را از پا در آورد اما درباره شهید تا آن نقطه که رسیده بود به امر خدا توقف کرده بود تا او بماند و هدایتگر عملیات باشد.»

دشمن بنی صدر

با استعفای مهندس بازرگان از ریاست دولت موقت در ادامه روی کار آمدن ابوالحسن بنی‌صدر، اوضاع برای صیاد هم تغییر کرد. بنی‌صدر علاقه‌ای به کار با سپاه نداشت و صیادشیرازی نیز به خاطر روابط نزدیکی که با پاسدارها داشت، مورد غضب بنی‌صدر قرار گرفت و مخالفت‌هایش با سیاست‌های جنگی بنی‌صدر مزید بر علت شد تا رئیس‌جمهور وقت در شهریور ۵۹ درجات تشویقی صیاد را از او پس گرفته و پس از برکناری‌اش از فرماندهی غرب کشور، او را به تهران بفرستد.

بازگشت دوباره

با برکناری بنی‌صدر و فرارش به فرانسه، صیاد نیز به ارتش بازگشت و این بار با درجه سرهنگی و البته با تجربه بیشتر، عازم منطقه غرب کشور شد. در ارتباط با مهم‌ترین اقدام صیادشیرازی در حضور دوباره‌اش در کردستان، می‌توان به تاسیس قرارگاه مشترک عملیاتی سپاه و ارتش با عنوان «حمزه سیدالشهدا» اشاره کرد. قرارگاهی که با تجمیع نیروهای ارتش و سپاه پاسداران، آزادسازی مناطق تحت اشغال گروهک‌ها را سرعت بخشید. این قرارگاه با همکاری شهید محمد بروجردی از سوی سپاه و شهید صیادشیرازی از طرف ارتش راه‌اندازی شد.

شروع همکاری صیاد و بروجردی با یکدیگر، سرآغازی بود بر پاکسازی شهر به شهر کردستان از وجود نیروهای ضدانقلابی که در قالب گروه‌های مختلف مثل دموکرات، کومله، رزگاری و چریک‌های فدایی خلق برای تجزیه ایران گرد هم آمده بودند.

جانشینی شهید فلاحی

نهم مهر ۶۰ درحالی که یک سال از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران می‌گذشت، امام خمینی(ره) در حکمی، مأموریت جدیدی برای صیاد تعیین کردند. با شهادت تیمسار ولی‌الله فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش و انتصاب فرمانده وقت نیروی زمینی به جای او، صیادشیرازی به حکم امام خمینی، عهده‌دار فرماندهی نیروی زمینی ارتش شد.

«ثامن‌الائمه»، «طریق‌القدس»، «فتح‌المبین» و «بیت‌المقدس» از جمله عملیات‌های پیروزی‌بخشی بود که در مدت ۵ سال فرماندهی صیاد در نیروی زمینی و همکاری مشترک ارتش و سپاه در دفاع مقدس به دست آمد.

نبوغ صیاد به روایت رهبر انقلاب

رهبر انقلاب در دیداری که خرداد ۸۴ با خانواده شهدا داشتند، با اشاره به نقش صیادشیرازی در عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، فرمودند: «شاید امروز هم بعضی خیال کنند عملیاتی مثل عملیات بیت‌المقدس، فقط یک هجوم انبوه انسانی بود! اینها سخت در اشتباهند. هیچ امواج انسانی، بدون فرماندهی قادر قاطع هوشیار نمی‌تواند هیچ عملی را انجام دهد. در جنگ نظامی، سازماندهی و عملیات و فرماندهی و تاکتیک و دقت‌نظر و موقع‌شناسی و ده‌ها عامل در کنار هم، دانش نظامی را به وجود می‌آورد و استعداد و نبوغ نظامی را نشان می‌دهد. این اتفاق، در عملیات فتح خرمشهر - یعنی همان عملیات بیت‌المقدس - روی داد که همین شهید عزیز اخیر ما - شهید صیادشیرازی - یکی از کارگردانان اصلی این عملیات بود.»

مجاهدت‌های شهید صیادشیرازی در مقابله با دشمن بعثی از چشم امام خمینی(ره) دور نماند و باعث شد تا اردیبهشت ۱۳۶۶ به همراه تعدادی دیگر از فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران به درجه سرتیپی ارتقای مقام پیدا کند. همچنین گفتنی است که یک سال قبل از اینکه به درجه سرتیپی ارتقا پیدا کند، در تیر ماه ۶۵ با حکم امام خمینی(ره) فرماندهی نیروی زمینی ارتش را به سرتیپ حسین حسنی‌سعدی سپرده و به عضویت شورای عالی دفاع درآمده بود.

همچنین معاونت بازرسی ستاد کل نیروهای مسلح و جانشینی رئیس ستادکل نیروهای مسلح مسؤولیت‌هایی بود که صیادشیرازی پس از خاتمه جنگ و در دوران رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عهده‌دار آنها بود و درحالی که تنها ۶ روز از ارتقای درجه‌اش به سرلشکری می‌گذشت، در روز بیست‌ویکم فروردین ماه سال ۷۸‌ مقابل خانه‌اش و در حالی که محافظی به همراه نداشت، توسط منافقین به شهادت رسید.

دومین سپهبد جمهوری اسلامی ایران

رهبر انقلاب در پیام تسلیتی که در روز شهادت برای صیادشیرازی صادر کردند، برای نخستین‌بار پس از شهید قرنی، به یک نظامی عنوان سپبهد داده و در توصیف صیاد نوشتند: «امیر سرافراز ارتش اسلام و سرباز صادق و فداکار دین و قرآن، نظامی مؤمن و پارسا و پرهیزکار، سپهبد علی صیادشیرازی امروز به دست منافقین مجرم و خونخوار و روسیاه به شهادت رسید. این نه نخستین و نه آخرین باری است که دلی نورانی و سرشار از عشق و ایمان و وفاداری به آرمان‌های بلند الهی، هدف تیر خشم و عناد و عصبیت از سوی زمره جنایتکار و فاسدی که ادامه‌ حیات خود را در خدمتگزاری به دشمنان اسلام دانسته است، قرار می‌گیرد و دست خائن خودفروخته‌ای، نهال ثمربخش انسان والایی را قطع می‌کند. او مانند دیگر مردان حق از روزی که قدم در راه انقلاب نهاد، همواره سر و جان خود را برای نثار در راه خدا بر روی دست داشت. سرزمین‌های داغ خوزستان و گردنه‌های برافراشته‌ کردستان، سال‌ها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک‌نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه‌های دفاع‌مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده ‌است. خطر مرگ کوچک‌تر از آن است که بندگان صالح خدا را از راه او بازگرداند و عشق به منال دنیوی حقیرتر از آن است که در دل نورانی شایستگان جایی یابد. کوردلان منافق بدانند که با این جنایت‌ها روز به روز نفرت ملت ایران از آنان بیشتر خواهد شد و خون مردان پاکدامن و پارسا همچون صیادشیرازی و شهید لاجوردی بدنامی و سیاه‌رویی آنان را در تاریخ و در دل این ملت همیشگی خواهد کرد. و سردمداران استکبار که با وجود لافزنی‌های ضد تروریستی خود، به امید آن نشسته‌اند که تروریست‌های مزدورشان در ایران اسلامی با شهید کردن مردان استوار و مقاوم انقلاب، راه تسلط بر ایران اسلامی را هموار کنند، بدانند خون شهیدان راه حق، ملت مؤمن ما را راسخ‌تر و آشتی‌ناپذیرتر و مقاوم‌تر می‌سازد. رحمت و فضل بیکران الهی بر روح شهید عزیزمان علی صیادشیرازی و لعنت و نفرین خدا و فرشتگان و بندگان صالحش بر ایادی منفور و مطرود استکبار.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha