«اثربخشی آموزش راهکارهای سیاسی-اجتماعی رعایت پوشش اسلامی بر آراستگی دانشجویان دختر دانشگاههای آزاد اسلامی استان فارس» (۱) عنوان مقالهای است که «سیده فاطمه موسوی»، «الهام محمدی» و «محسن زارعی جلیانی» به رشته تحریر درآوردهاند.
در این پژوهش مجموعاً ۶۰ نفر (۳۰ نفر گروه کنترل و ۳۰ نفر گروه آزمایش) مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نمونهها با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده از دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه آزاد اسلامی استان فارس انتخاب شدهاند. در بین حجم نمونهها، دانشجویانِ دردسترسِ سه دانشگاه آزاد اسلامی واحد شیراز، کازرون و نورآباد ممسنی انتخاب، حجم نمونه به صورت مساوی در سه دانشگاه تقسیم شده و در نهایت تعداد ۲۰ نفر از هر دانشگاه جزو حجم نمونه انتخابی قرار گرفتند.
راهکار پژوهشهای پیشین برای نهادینگی فرهنگ حجاب
مباحث نظری در مورد شناخت ماهیت قرآن، پایههای اعتقادی افراد جامعه را محکم خواهد کرد؛ پایههایی که اساس رعایت احکامی چون احکام حجاب و پوشش است. این در حالی است که آموزشهای نظری با عناوین حجاب و پوشش اسلامی و تبیین مستقیم تاثیر عدم رعایت پوشش اسلامی حتی تاثیرات معکوسی داشته است
با وجودِ تلاشهایی که در حوزه حجاب برای اصلاح الگوی پوشش انجام شده است اما در سالهای پس از انقلاب به دلیل آسیبپذیری درونی جامعه و تهدیدهای بیرونی، انتقال فرهنگی حجاب با اختلال مواجه شده و رعایت نکردن حجاب اسلامی موجب جریحهدار ساختن وجدان جمعی و تبدیل آن به مساله اجتماعی شده است.
علت این مساله را میتوان از یک سو به نتیجه تهاجمات و توطئههای فرهنگی از سوی دشمنان اسلام با هدف تضعیف جامعه مسلمین و از سوی دیگر فقدان نگاه راهبردی و روشمند به نهادینه کردن فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه دانست. از این رو، برای رفع این مشکل و فرهنگسازی درست در سه مرحله نهادینهسازی و گسترش و حفظ و نگهداری باید برنامههایی اساسی اجرا شود.
میان راهکارهایی که پژوهشهای پیشین در جهت نهادینگی فرهنگ حجاب در حیطه سیاسی-اجتماعی، ارائه دادهاند میتوان به مواردی چون تقویت و بالابردن ارزش زن در جامعه، تقویت بهداشت روانی افراد در جامعه، آگاهیبخشی به جامعه به خصوص بانوان نسبت به آثار منفی بیحجابی، آگاهیبخشی به فرزندان در خصوص دوستگزینی، رواج الگوگیری افراد جامعه از سیره معصومان(ع)، آمادهسازی فرد جهت رویارویی با دنیای متجدد و ... اشاره کرد.
چرا آموزشهای نظری جلوی حجابزدگی را نمیگیرد؟
از نتایج بدیع بهدست آمده در این پژوهش، میتوان به ناکارآمدی آموزشهای نظری در جنبه سیاسی-اجتماعی اشاره کرد اما با توجه به کلاسهای آموزشی و مصاحبههای انجام شده با گروه آزمایش باید گفت با آموزش آگاهی بالا رفته است ولی تغییر نگرش ایجاد نشده است زیرا دانشجویان قصد و آگاهی لازم را جهت تغییر رفتار به دست آوردند ولی در عمل هیچ تغییری ایجاد نشد. دلیل هم این است که چون تغییر رفتار مراحل متفاوتی دارد لذا برای تغییر رفتار باید انگیزههایی بیشتر از آموزش ایجاد شود تا تغییر نگرش منجر به تغییر رفتار گردد.
عدم تغییر نگرش در آموزش میتواند دلایلی چون احساس راحتی فرد با پوشش کم، مورد پذیرش بیشتر جامعه قرار گرفتن با پوشش کم، مورد تمسخر قرار نگرفتن از نگاه دیگران، تدافعی عمل کردن با این موضوع، الگو گرفتن از افراد به ظاهر مقبول جامعه، انتقام از بحث نگاه یکطرفه به زن از طرف جامعه و... داشته باشد.
به تعبیر دیگر معضل مغایرت پوشش در جامعه ایران با احکام عفاف و پوشش اسلامی به واسطه آموزشها و مباحثههای نظری از جنبه مؤلفههای سیاسی – اجتماعی با این رویکرد که آموزش نظری محض باشد، حل نخواهد شد.
با توجه به درونمایههای اصلی یافتههای کیفی میتوان نتیجه گرفت که یافتههای کمّی و به ویژه کیفی نشان میدهد مباحث نظری در مورد شناخت ماهیت قرآن، پایههای اعتقادی افراد جامعه را محکم خواهد کرد؛ پایههایی که اساس رعایت احکامی چون احکام حجاب و پوشش است.
از سوی دیگر، آموزشهای نظری با عناوین حجاب و پوشش اسلامی و تبیین مستقیم تاثیر عدم رعایت پوشش اسلامی، نه تنها آثار مثبت نداشته، بلکه باعث فاصلهگرفتن جامعه از این فرهنگ زیبای اسلامی میشود.
همچنین برخوردهای سلبی در مواجهه با حجابزدگی عمومی در جامعه ایران کارآمد نیست. در همین راستا ساز و کارهای مدیریتی و اجرایی مواجهه با معضل حجابزدگی در سطح کلان باید اصلاح شود.
اجرای احکام پوشش و عفاف در جامعه به طور معناداری از نظر جنسیتی تبعیضآمیز است. به تعبیر دیگر آنچنان که به رعایت پوشش اسلامی بانوان در جامعه توجه میشود، به رعایت عفاف چشم و جسم توسط مردان توجه نشده است.
آموزشها باید به صورت انگیزشی و مختارانه و در سنین پایین در قالب بازی، سنین پایین و متناسب با هر مقطع سنی و به طور غیرمستقیم با اساس و پایههای اعتقادی انجام گیرد و دور از هر نوع تبعیض جنسیتی
پیشنهادهایی پژوهشی
پیشنهادهای این پژوهش در محورهای زیر تبیین میشود؛ البته پیشنهادها غیر این پنج مورد هم میتواند باشد و قابل تعمیم در بعدهای دیگر است:
۱-از آنجا که پژوهشهای متعددی به صورت نظری و میدانی در مورد بحث پوشش و آسیبشناسی آن انجام شده، پیشنهاد میشود که پژوهشهایی مانند پژوهش حاضر که به صورت آزمایشی است، به مراتب بیشتر انجام شود.
۲-آموزشها به صورت انگیزشی و مختارانه و در سنین پایین در قالب بازی، سنین پایین و متناسب با هر مقطع سنی و به طور غیرمستقیم با اساس و پایههای اعتقادی انجام گیرد تا مخاطب بتواند پوشش مناسب را مطابق با اعتقاد و باور صحیح انتخاب کند و دور از هر نوع تبعیض جنسیتی، آموزشهای اجباری و در چارچوب دروس آموزشی در مقاطع تحصیلی متفاوت پرهیز شود.
۳-از هرگونه طرحهای سلبی و اجبارآمیز در هر نهاد، موسسه و مدارس و دانشگاهها پرهیز شود.
۴-قانونمند کردن عفت و پوشش اسلامی در جامعه مطابق با آیات کریمه باشد. به این ترتیب که ابتدا در مورد عفت چشم و کنترل شهوت و جسم از جانب مردان و سپس زنان قوانینی تدوین، تصویب و اجرا شود. سپس به قوانین پوشش ظاهری زنان پرداخته شود.
۵-پیشنهاد میشود پژوهشهایی در راستای عوامل انگیزاننده تغییر رفتار در حجاب انجام شود تا سطح آگاهی عمومی نسبت به این موضوع افزایش یابد.
پینوشت
۱- سیده فاطمه موسوی، الهام محمدی و محسن زارعی جلیانی، (۱۴۰۱)، «اثربخشی آموزش راهکارهای سیاسی-اجتماعی رعایت پوشش اسلامی برآراستگی دانشجویان دختر دانشگاههای آزاد اسلامی استان فارس»، ماهنامه علمی، جامعهشناسی سیاسی ایران، سال پنجم، شماره دوازدهم.
نظر شما