به گزارش ایرنا، " قبل از اینکه استاد بیاد، خوابش می بره" عنوانی بود که برای تصویر مذکور در شبکه های اجتماعی استفاده شده و در ذیل عکس آمده است: " داستان اینه که ایشون قبل کلاس جای استاد خوابش میبره، استاد که وارد کلاس میشه بیدارش نمیکنه و میذاره یه نیم ساعتی همونجا بخوابه، استاد "رزمگاه" هستن، استاد درس زبان عمومی، دانشگاه مهاجر اصفهان".
با توجه به اطلاعاتی که در ذیل این تصویر آمده بود، با روابط عمومی دانشکده فنی و حرفه ای شهید مهاجر اصفهان تماس گرفتم و درباره این تصویر و استادی که در آن معرفی شده است، پرس و جو کردم و مشخص شد که این موضوع صحت دارد، البته مربوط به چند سال گذشته بوده اما در مقاطع زمانی مختلف این عکس در شبکه های اجتماعی منتشر و همهگیر (وایرال) شده است.
با استاد علیرضا رزمگاه تماس گرفتم، به عکسی که از او در شبکه های اجتماعی منتشر شده است اشاره کردم و از خواستم تا به این بهانه و به مناسبت روز "استاد" گفت و گویی با ایرنا داشته باشد، با خوشرویی جوابم را داد و تاکید کرد که این موضوع، حداقل کاری بوده که می توانسته است بعنوان یک استاد در قبال دانشجویش انجام دهد و کار خاصی نبوده که حالا به دلیل آن با خبرگزاری ها مصاحبه داشته باشد، به او گفتم قرار نیست همه استادان دانشمند برتر آی اس آی (ISI) باشند یا کار خیلی خاصی کرده باشند که با آنها مصاحبه کرد. در نهایت آقای رزمگاه با گشادهرویی این موضوع را پذیرفت و با او حدود یک ساعت صحبت کردم که گفت و گوی ذیل حاصل این مصاحبه است:
- ابتدا درباره خودتان بگویید، اینکه در چه رشته ای تحصیل کردید و چگونه شد که وارد کار تدریس شدید؟
- متولد سال ۱۳۳۹ در آبادان هستم، پس از آغاز جنگ تحمیلی از بهمن سال ۱۳۵۹ به جبهه رفتم و ۲۳ ماه در جبهه بودم، در جبهه در خط مقدم بودم در تیپ ۵۵ هوابُرد. در سال ۶۲ در رشته ادبیات زبان انگلیسی در دانشگاه شهید چمران اهواز پذیرفته شدم و از همان ترم دوم دانشگاه، کار تدریس زبان را نیز در یکی از هنرستان های اهواز آغاز کردم. پس از اخذ مدرک لیسانس به مدت پنج ماه مترجم نیروهای سازمان ملل مستقر در خوزستان بودم که این دوره کمک بسیاری به من برای یادگیری بهتر زبان انگلیسی و آشنایی با لهجه های مختلف کرد، پس از پایان جنگ همراه با خانواده به شهر شهرضا در استان اصفهان مهاجرت کردم و در آنجا بعنوان نیروی آموزش و پرورش در شهر مبارکه مشغول خدمت شدم، مدتی هم در ناحیه یک اصفهان تدریس می کردم، در کنار آن نیز در برخی از آموزشگاه های خصوصی زبان به مدت ۱۵ سال کار می کردم، در عین حال در سال ۷۶ در دانشگاه آزاد خوراسگان نیز برای کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان انگلیسی پذیرفته شدم و تحصیلاتم را ادامه دادم. از سال ۷۹ که دوره کارشناسی ارشد تمام شد وارد دانشگاه فنی و حرفه ای شهید مهاجر اصفهان شدم و تا اول شهریور ۱۳۹۸ که بازنشسته شدم در این دانشگاه تدریس زبان داشتم، هرچند در کنار آن در دانشگاه های آزاد خمینی شهر و شهر مجلسی نیز تدریس می کردم و در مجموع می توان گفت که حدود ۳۰ سال به کار معلمی مشغول بودم. درباره اینکه چرا وارد کار تدریس و معلمی شدم باید بگویم که پدرم، کارمند شرکت نفت در آبادان بود و با وجودیکه ۶ کلاس بیشتر درس نخوانده بود اما ۶ سال کلاس زبان رفته بود و تا روزی که درگذشت، زبان می خواند و علاقه زیادی به این رشته داشت. حالا هم دخترم که تنها فرزندم است این راه را ادامه داده است.
- درباره شغلتان بگویید. از دورانی که در دانشگاهها بعنوان استاد درس زبان انگلیسی فعالیت میکردید.
- من به طور کامل به این جمله که " استادی شغل انبیاست" اعتقاد دارم، همه دانشجویان را مانند فرزند خودم می دانم، از بچگی با دیدن پدرم به این رشته و تدریس علاقه داشتم، از ترم دوم که در دانشگاه شهید چمران بودم، آموزش را آغاز کردم، در عید و تابستان و همه سال، معلم بودم. مشکلات دانش آموزان و دانشجویان را می دانستم، با آنها رفتار دوستانه داشتم و در عین حال، تدریس را نیز انجام می دادم. کتاب های روان شناسی زیادی مطالعه می کردم که به من کمک بسیاری برای درک مسائل اجتماعی و مشکلات بچه ها می کرد. می دانستم آنها چه مشکلاتی دارند، به آنها همواره احترام می گذاشتم و آنها نیز احترام من را داشتند، هیچگاه برخورد توهین آمیزی با دانشجویان نداشتم و هیچ برخورد نامناسبی هم از سوی آنها با من نشده است. با توجه به استانداردهای جهانی و ساعت های کاری که در مدارس و دانشگاه های مختلف داشتم شاید بتوان گفت روی هم رفته به اندازه ۲۰۰ سال تدریس کرده ام اما هیچگاه خسته نشدم.
- درباره آن عکس معروف توضیح دهید. به خاطر دارید که آن روز چه اتفاقی افتاد؟
- تاریخ دقیق این عکس خاطرم نیست، مربوط به حدود ۶ یا هفت سال پیش است. یک روز که ساعت ۲ بعدازظهر وارد کلاس درس رشته برق و الکترونیک شدم، دیدم که این دانشجو که اسم او " بهزاد " است در جای من خوابیده است، حدود ۴۰ دانشجو سر کلاس بودند، آقا بهزاد را بیدار نکردم، یک صندلی از جلوی کلاس برداشتم و کنار میز خودم گذاشتم و تدریس را شروع کردم، کلمات انگلیسی را روی تخته کلاس نوشتم و به ۳۹ دانشجوی دیگر درس دادم، حدود نیم ساعت این دانشجو خواب بود و وقتی بیدار شد، بسیار تعجب و عذرخواهی کرد. به او گفتم که برود دست و صورت خود را بشوید و به کلاس بیاید. در حینی که این دانشجو خواب بود و من در حال درس دادن بودم یکی از دانشجویان این عکس را گرفته بود، من خودم متوجه گرفتن این عکس نشده بودم، بعد که این تصویر در شبکه های اجتماعی وایرال شده بود برخی از دوستان و همکاران به من گفتند که عکسم در اینترنت پخش شده است.
- می دانید که چرا این دانشجو در کلاس خوابیده بود؟ آیا او را توبیخ کردید؟
- بسیاری از دانشجویان دانشگاه شهید مهاجر اصفهان در حین تحصیل، شغل هم داشتند که البته این نکته مثبتی است. پیش خودم فکر کردم که شاید این دانشجو از خستگی ناشی از کار سر کلاس خوابش برده یا اینکه پس از خوردن ناهار اینجا مشغول استراحت بوده یا گوشی خود را به شارژ زده بوده و بعد خوابش برده است. در هرصورت هیچگاه او را به خاطر این کار مواخذه نکردم. من همیشه سعی کردم با دانشجویانم رفتار پدرانه و دوستانه داشته باشم و مشکلات آنها را درک کنم. به هیچ وجه اهل این کارها نبودم که این دانشجو را توبیخ کنم.
البته این موضوع را هم بگویم، پس از انتشار این عکس در شبکه های اجتماعی برخی از استادان به من ایراد گرفتند که چرا آن دانشجو را بیدار نکردم زیرا کار استاد، بیدار کردن است. در پاسخ باید بگویم که من اجازه دادم که آن دانشجو استراحت کند و به ۳۹ دانشجوی دیگر درس دادم، اگر تدریس را شروع نمی کردم شاید کلاس شلوغ می شد و آن دانشجو از خواب بیدار می شد. در واقع من به یک نفر اجازه دادم که استراحت کند اما ۳۹ نفر را بیدار نگه داشتم.
می خواهم به موضوع دیگری هم در این زمینه اشاره کنم. در دورانی که به جبهه می رفتم و در خط مقدم بودم، پس از یکی از عملیات های موفق در ۲۷ شهریور سال ۶۰، بسیار خسته بودم و برای خودم یک جانپناه در زمین کندم و مدتی خوابیدم، آن روز سروان " بابکی" در خط مقدم به من اجازه داد که برای چند دقیقه بخوابم و استراحت کنم، با درسی که از این رزمنده گرفتم خودم هم در دوران استادی هوای دانشجویانم را داشتم.
- گفتید که عکس شما در کلاس درس مربوط به ۶ یا هفت سال پیش است اما از ۲ سال اخیر هم در شبکه های اجتماعی منتشر شد.
- یکی از دلایلی که این عکس دوباره وایرال شد، ابتلای من به کرونا بود. در اردیبهشت سال ۱۴۰۰ به سختی به بیماری کووید-۱۹ مبتلا و در بیمارستان شهید صدوقی اصفهان بستری شدم. برخی از دانشجویان که از بیماری من مطلع شده بودند با انتشار مجدد این عکس از دیگران خواستند که برای سلامتی من دعا کنند. البته هیچگاه متوجه نشدم که این دانشجویان چگونه از بیماری من مطلع شدند زیرا بسیاری از دوستان نزدیک و حتی اقوام ما نیز از این موضوع خبر نداشتند زیرا نمی خواستیم ناراحت شوند یا به زحمت بیفتند. این موضوع نشان می دهد که دانشجویان در دوران کرونا هم به یاد من بودند، از معلمی فقط همین چیزهاست که باقی می ماند.
- به نظر شما جایگاه استاد دانشگاه در زمان حاضر در جامعه چگونه است؟
- استادان دانشگاه از لحاظ اجتماعی در جامعه جایگاه خوبی دارند هرچند ارج و قرب و منزلت آنها مانند سال های گذشته نیست، یکی از دلایلش این است که مدرک گرایی بوجود آمده و ارزش علم خیلی کم شده است، وقتی عده ای بدانند که درس خواندن ارزشی ندارد ممکن است به استاد خود آنطور که باید و شاید احترام نگذارند. از نظر مالی بر خلاف تصور عدهای، استادان در وضعیت خیلی بالایی نیستند، حقوقی که به آنها می دهند متناسب با کاری که انجام می دهند نیست و مهاجرت در بین آنها زیاد شده است، وقتی حقوق آنها را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم می بینیم که بسیار کمتر است، وقتی این مهاجرت ها را می بینم که حتی به سنین پایین تر هم رسیده است، گریه ام می گیرد.
- چه صحبتی با استادان دانشگاه دارید؟
- استادان دانشگاه باید تعهد کاری داشته باشند، نباید بگویند متناسب با حقوقی که به ما می دهند کار می کنیم، مثلا بگوید هرچقدر که به من حقوق می دهند نان همان را به دانشجویان تحویل می دهم. اگر میزان حقوق ها کم باشد اما باید تعهد کاری خود را داشته باشیم و هیچگاه خسته نشویم. متاسفانه سطح علمی کشور در حال اُفت است زیرا برخی فقط به این فکر هستند که رزومه خود را پُر کنند که باید این مسئله برطرف شود. دوران کرونا به اندازه ۳۰ سال به نظام آموزشی کشورمان ضربه زد. البته استادان تلاش خود را در این دوران کردند و یکی از خوبی های کرونا این بود که با آموزش مجازی و نرم افزارها و روش های آن آشنا شدند. متاسفانه برخی در این مدت به خوبی درس نخواندند، البته نمیتوان همه را بطور کلی باهم دید اما در عین حال که تعدادی از دانشجویان درس خواندند عده ای از آنها هم خوب درس نخواندند.
در پایان این گفت و گو آقای رزمگاه قول داد که چند تصویر برایم ارسال کند. زمانیکه در حال خداحافظی با او بودم، خاطرنشان کرد که سه نسل از دانشجویان او در زمان حاضر در همسایگی منزل آنها زندگی می کنند و با وجودیکه بازنشسته است هنوز با آنها در ارتباط است و بعد هم گفت: " خیلی سرتان را درد آوردم، کل زندگی من در یک جمله خلاصه می شود، یا تحصیل کردم و یا تدریس و لاغیر".
در حالیکه در اینترنت به دنبال تصاویر یا مطالب دیگری درباره عکس استاد رزمگاه بودم به خاطره یکی از دانشجویان او برخوردم. این دانشجو در صفحه اینترنتی خود نوشته است: " همه استادا وقتی دیر سر کلاس می رسیدیم یا غیبت میزدن یا نمره منفی می دادن. ایشون ولی یه شیوه دیگه داشتن. هر موقع بعد ایشون وارد کلاس می شدیم تا در را میزدیم که وارد بشیم به نشانه احترام از جاشون بلند می شدن و خیلی محترمانه به استقبال میومدن و کلی شرمنده نوع برخوردشون و استقبالشون میشدیم... هرجا هستن سلامت باشن. کلاسشون، کلاس احترام و عشق بود."
نظر شما