لقب شاعر انقلاب را به او دادهاند و شعر «آمریکا آمریکا ننگ به نیرنگ تو» سروده اوست. البته این شعر را نه بعد از انقلاب که چند ماه پیش از آن سرائیده است.
«نام اصلی بنده حسین ممتحنی است. به چند دلیل نام حمید را برای خود قرار دادم؛ یکی از آنها این که به کار بردن حمید در شعر راحتتر از حسین است. دیگر این که تا مدتها نمیخواستم کسی بداند که چه کسی این شعرها را سروده است. سبزواری را هم به این علت انتخاب کردم که سبزوار زادگاهم بود. حمید سبزواری در واقع اسم مستعارم است.»
وقتی کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد رخ داد، او که گرایش چپ داشت و البته عضو حزب توده نبود؛ تحت تعقیب پلیس شاه قرار گرفت
جوانی با گرایش چپ
حمید سبزواری در سال ۱۳۰۴ پا به دنیا گذاشت. از ۱۴ سالگی اشعار اجتماعی میسرود، اما با تشویق پدر کفاشش که نابینا و فقیر شد رو به سرایش شعرهای مذهبی آورد. فشار مالی وارد بر خانواده سبب آن شد که حمید درس خواندن را نیمه کاره رها کند.
او توانست اولین مجموعه شعرهایش را در سبزوار منتشر کند. سپس روانه تهران شد ولی توفیقی در چاپ دفتر اشعارش در پایتخت کسب نکرد. این بار در آزمون استخدامی اداره فرهنگ شرکت کرد، قبول شد و معلمی پیشه کرد. تازه ازدواج کرده بود که کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد رخ داد و او که گرایش چپ داشت و البته عضو حزب توده نبود؛ تحت تعقیب پلیس شاه قرار گرفت.
تجربه کارهای مختلف
آبها که از آسیاب افتاد، روانه مشهد شد و در کانون نشر حقایق اسلامی با محمدتقی شریعتی - پدر دکتر علی شریعتی – آشنا شد.
او که از آموزش و پرورش اخراج شده بود به کار در یک معدن پرداخت. مدتی را نیز با اجاره یک حمام در سبزوار سپری کرد. سپس به استخدام بانک بازرگانی وقت درآمد.
حمید خمینی ای امام را ساخت. این سرود روز ۱۲ بهمن ۵۷ هنگام ورود امام در فرودگاه مهرآباد در مقابل ایشان اجرا شد
داستان خمینی ای امام
نیمه دوم سال ۱۳۵۷ دوستان سبزواری از او خواستند که سرودی برای امام خمینی(ره) که از نجف به روستای نوفل لوشاتو پاریس تبعید شده بود بسراید. سبزواری گفت: آهنگی، راهنماییای، کمکی به من بدهید.
دوستانش گفتند: ما کسی را نداریم.
سبزواری پاسخ داد: آخر من سرود را برای چه آهنگی بسازم؟ اگر به شما شعر بدهم، به عنوان سرود می پذیرید؟
گفتند: نه!
حمید آن شب به خانه آمد و خمینی ای امام را ساخت. این سرود روز ۱۲ بهمن ۵۷ هنگام ورود امام در فرودگاه مهرآباد در مقابل ایشان اجرا شد.
سرود مشهور دوم
دومین سرود انقلابی که او را به شهرت رساند، آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو، است که توسط اسفندیار قره باغی خوانده شد و به ویژه در ۱۳ آبان هر سال به اجرا در میآید.
سبزواری مدتی بعد از انقلاب خود را از کارمندی بانک بازنشست کرد و عضو شورای شعر رادیو و تلویزیون شد.
این شاعر پیر انقلابی سرانجام در ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ در ۹۱ سالگی بر اثر کهولت سن درگذشت.
اشعار سبزواری
حمید سبزواری، شاعر اشعار مختلف حماسی، عرفانی اعم از قصیده، غزل، دوبیتی، رباعی و شعر نو است.
آیت الله سیدعلی خامنهای درباره شعر حمید سبزواری می گویند: «اوّلاً ایشان قریحهی شعریاش خیلی خوب بود. واقعاً شاعر بود. یعنی شاعر بالذّات بود. متصنّع نبود. ثانیاً تسلّط بر انواع شعر داشت. تسلّط بر گسترهای واژگانی داشت، یعنی واژگان وسیعی در اختیارش بود. تنوّع در شعر داشت. بهروز بود. مهم این است که بهروز بود. یعنی از وقتی من شناختم آقای حمید را.
بنده از اوایل انقلاب - از همان ماههای اوّل انقلاب - با آقای حمید آشنا شدیم و مراوده ادبی و شعری با ایشان پیدا کردیم در آن گرفتاریها و اشتغالات عجیب و غریب آن روز ما. به نظر من ویژگی بینظیر حمید سبزواری سرودهای اوست؛ هم از لحاظ کمّیت و هم از لحاظ کیفیت و محتوا.»
این اندوه، زاییدهٔ تعهد و آگاهی است. برخی ابیات سبزواری به هنگام واگذاری نفت به کنسرسیوم در فروردین ۱۳۳۳ سروده شدهاست
محمدکاظم کاظمی شاعر و منتقد شعر هم میگوید: «من از حمید سبزواری عمدتاً در سه قالب غزل، قصیده و مثنوی شعر دیدهام. اگر از مثنوی «همپای جلودار» همچون یک استثناء بگذریم، کار شاعر ما در این قالب هیچگاه به برجستگی غزلها و قصیدههایش نیست. سبزواری بیش از اینکه متخیل باشد زبانآور است. این شاعر خراسانی از وارثان سنّت قصیدهسرایی قدیم است و از این نظر میتوان او را نقطهٔ مقابل شاعری تصویرپرداز مثل نصرالله مردانی دانست.
به همین سبب در غزل که غالباً میدان تصویرگری است، نتوانستهاست درخشش چندانی داشته باشد. شعرش خالی از تصویر نیست، ولی اینها غالباً از نوع تلفیقیاند و حاصل بازسازی تصویرهای موجود در کار شاعران دیگر. در نهایت میتوان گفت که شهرت شعر حمید سبزواری، بیش از آنکه مرهون قوّت هنری آن باشد، مرهون ویژگیهای محتوایی و مناسبتی آن است و نیز مرهون موقعیتی که شاعر به واسطهٔ این محتوا و همراهی با مناسبتها در رسانهها یافتهاست.»
سرود درد
سرود درد، نخستین دفتر شعر حمید سبزواری است که سرودههای سالهای ۳۶ تا ۵۷ را در برمیگیرد. دوران بیست و یک سالهای که مشحون از وقایع سیاسی و رنج و دردمندی شاعر است. در جای جای این دفتر روح عاصی، حماسی و ستمستیز شاعر در پس الفاظ و کلمات آهنگین، موج میزند. درست است که گاه سایهای از اندوه و درد در این دفتر راه برده است اما این اندوه، زاییدهٔ تعهد و آگاهی است. ابیات زیر به هنگام واگذاری نفت به کنسرسیوم در فروردین ۱۳۳۳ سروده شدهاست:
بر فلک یک نقطهٔ روشن نمیبینم چرا
زان همه روشنگران یک تن نمیبینم چرا
جز سیاهی، جز تباهی، جز مناهی، جز ستم
گر بجا ماند است،چیزی را نمیبینم چرا
در دیار من مگر شیطان حکومت میکند
وای من جز نقش اهریمن نمیبینم چرا
منتقد پیروان شعر نو
سبزواری هم منتقد و هم طرفدار شعر نو است. او میگوید: من شعر نو را به لحاظ این که وزن را شکسته و قافیه را از بین برده، یعنی در واقع اساس شعر را درهم ریخته است، نمیپسندم. چون معتقدم که نیمی از زیبایی شعر به موزون بودن و مقفی بودن آن است. به هر حال من با شعر نو مخالف نیستم و خودم نیز سرودههایی به سبک نو دارم و آثار پایه گذاران شعر نو را هم دوست دارم و میپسندم؛ مانند سرودههای لطیف نیما و اشعار فخیم اخوان ثالث. متأسفانه پیروان این بزرگان، شعر نو را خراب کردهاند. این افراد چون توانایی سرودن شعر نو ندارند قلم بطلان بر تمام قواعد شعر فارسی کشیدهاند.
نظر شما