هفت‌خان اسفندیار؛ نمایشی هوشمندانه با تاکیدهایی درست

تهران- ایرنا- «هفت‌خان اسفندیار» با تکیه بر چارچوب‌های هوشمندانه دراماتورژی، به روایت جالبی رسیده که برای تماشاگر امروز، قابل‌فهم بوده و توانسته به‌اندازه شگرفی ابعاد یک ساختار عظیم، سربلند از آن بیرون بیاید.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، حسین پارسایی در جدیدترین فعایت نمایشی خود، دست به کار بزرگی زده و از داستانی اساطیری، یک دراماتورژی تماشاگرپسند را به روی صحنه برده است. هفت‌خان اسفندیار، برخلاف تصوری که از کارهای مشابه این‌چنینی در ذهن داریم، نمایشی است که با حفظ المان‌های اصیل یک داستان اساطیری، آن‌ را به خوبی برای مخاطب امروز، باورپذیر و مسیرهای ارتباطی خود را با مخاطب هموار کرده است.

تغییر انگیزه‌ گرگ‌سار از شراب‌خواهی به ایران‌خواهی، یکی از زیرکی‌هایی است که در ساختار روایی لحاظ شده و تاثیرات آگاهانه‌تر و هوشمندانه‌تری را بر فضای روایت و آن پیامی که قرار است به تماشاگر منتقل شود، می‌گذارد. نمایش در مسیر دراماتورژی، از ابتکاراتی این‌چنینی، بهره‌برداری آگاهانه‌ای به عمل آورده که در این مسیر، قطعا نمی‌توان از نقش و تاثیر یوسفعلی میرشکاک گذشت.

هفت‌خان اسفندیار در نگاه نخست، یک نمایش به‌غایت دشوار است. ریتم تندی دارد و چندان متکی بر نشانه‌شناسی و نمادگرایی نیست. مونولوگ و دیالوگ‌های بسیاری دارد و طراحی صحنه به‌گونه‌ای است که مدام با تغییرات ساختاری همراه می‌شود. همراهی ارکستر خلاق اثر نیز سبب می‌شود تا مخاطب، لحظات شلوغی را حین اجرای این نمایش تجربه کند که متناسب با فضای کارکردی روایت و اتمسفر حاکم بر آن است.

هفت‌خان اسفندیار در نگاه نخست، یک نمایش به‌غایت دشوار است. ریتم تندی دارد و چندان متکی بر نشانه‌شناسی و نمادگرایی نیست. مونولوگ و دیالوگ‌های بسیاری دارد و طراحی صحنه به‌گونه‌ای است که مدام با تغییرات ساختاری همراه می‌شودهنر این نمایش در نگاه نخست، رسیدن به مرزهای درست و هوشمندانه‌ای از دراماتورژی است و در گام بعدی، مهندسی و هارمونی درست و دشواری که تمامی عوامل برای این اجرا در نظر گرفته‌اند. همان‌گونه که از داستان پیداست، داستان در هفت اپیزود متواتر روایت می‌شود که در هر کدام از این اپیزودها، ساختار طراحی صحنه و دکور تغییر یافته و این مهم، با یک طراحی درست و مهندسی به‌لحظه، به نقطه قوت نمایش تبدیل شده است.

این تغییر دکورها، همچنین به حربه‌ای غیرمستقیم تبدیل شده که مخاطب، از تماشای یک نمایش صحنه‌ای با داستانی کلاسیک، دلزده نشود. درواقع تغییر متوالی دکورها در هر اپیزود، تماشاگر را ذوق‌زده کرده و مدام حس شعف را در وی پدیدار می‌کند که با هر تغییر دکور، منتظر آوردگاهی جدید است که وی را دچار دلزدگی و یکنواختی نمی‌کند.

در چنین ساختاری، حفظ راکوردهای حماسی و گاهی احساسی بازیگران سبب شده تا تماشاگر، ارتباط بهینه‌تری را با فطرت داستان و مقتضیات آن برقرار نموده و هر چه بیشتر با گره روایت آشنا شود. البته که در چنین مسیری، ارکستر خلاقی که این هفت‌خان را همراهی کردند نیز نقش ویژه‌ای در درآمدن آن حس حماسی ایفا کرده‌اند. ارکستری با سازهای پرحجم و نوازندگان بسیار که با ساخته گوش‌نواز بردیا کیارس و پوریا خادم، علاوه بر تاثیرگذاری شگرف بر فضای روایت، نقش قال‌توجهی در همراهی بیشتر تماشاگر دارد.

نخستین محصول سازمان اوج در عرصه تئاتر صحنه‌ای، یک کار ارزشمند از آب درآمده است. قطعا ورود اوج به عرصه نمایش را به فال نیک می‌گیریم و شادمان‌تر از این اتفاق، رویکردی است که این سازمان در موضوعیت این کار در نظر گرفته است. همین که شاهنامه به‌عنوان نمادی برای ایران‌دوستی در نظر گرفته شده است و برای رسیدن به چارچوبه‌های آن، سنگ‌تمام گذاشته شود، اتفاق مثبتی است که در اوج رخ داده و اکنون جای این امیدواری وجود دارد که با توجه به موفقیت هفت‌خان اسفندیار، کارهای ویژه‌ای از این دست نیز به تولید برسد تا رسالت اوج در این موضوع، تنها محدود به محور مقاومت و مدیوم سینما نباشد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha