به گزارش خبرنگار تئاتر ایرنا، متن یادداشت اختصاصی به شرح زیر است:
«پس از تماشای نمایش «۶۵۷» آنچه مرا بیشتر از هرچیز تحت تاثیر قرار داد، مفهوم تئاتر به معنای فاصلهگذاری بود.
این نمایش بهترین فرم اجرا شده از تمامی نمایشهای فاصلهگذاری شدهای بود که تاکنون به تماشای آنها نشسته بودم.
شاید اگر برشت هم زنده بود و این نمایش را میدید از این نوع طراحی و اجرای کار شگفتزده میشد.
بر کسی پوشیده نیست که موارد زیادی همچون بازی، کارگردانی، طراحی صحنه، نور، لباس و ... در به صحنه بردن یک اثر نمایشی و تاثیر آن بر مخاطب دخیل است.
تمامی این عناصر در «۶۵۷» به گونهای متفاوت دیده میشود اما من جای خالی اشاره های تصویری مرتبط با کولبری یا ماشین خوابی را در این نمایش حس کردم البته باید این را هم بگویم که نبود این اشارات تصویری ضعف یا خللی در انتقال موضوع و اجرای نمایش وارد نکرده بود.
در واقع از آنجاکه ماجرای کولبری موضوع رسانهای شده به شمار میآید، بازآفرینی این موضوع بدون حضور هیچ نشانه ای در صحنه و تنها با کمک قوه خیال کافی و اثرگذار بود.
بازی سیما تیرانداز، ارتباطی که با اطرافش میگیرد و خستگی ناپذیری او در این اجرا چشمگیر و ارزشمند است.
تیرانداز در این نمایش درست همانی است که باید باشد، همان کولبری که اکنون پوست انداخته و در یک کافه از آنچه بر او گذشته روایت میکند.
مسیر این نمایش بین مفهوم دیدن و ارتباط به مفهوم عام فرق گذاشته است.
تاریکیهای شروع و پایان نمایش به مخاطب کمک میکند تا بیشتر به چشم بیاندیشد و بیشتر به نگاه ها توجه کند.
«۶۵۷» به ما یادآور میشود هیچ چیز شکل نمیگیرد مگر در سایه ارتباط و اعداد وجود دارند اما حقیقی نیستند. من این دو مفهوم را در این کار با گوشت و پوست خود درک کردم.
صمیمیت این اجرا با مخاطب فوقالعاده است. در طول مدت زمانی که به تماشای کار نشسته بودم، از دونفر تماشاگر کناریام سوالاتی پرسیدم هر دو در حالیکه توجهشان به کار بود مجبور به پاسخگویی بودند. در اصل این ارتباط در نمایش به شدت شکل گرفته است. مردم در این سالن با هم دوست میشوند و همدلی و ارتباطشان را میتوان به خوبی مشاهده کرد.
یکی دوست دارد به جای امیرعظیمی یا حمیدرضا ترکاشوند بخواند. یکی با بازیگر ارتباط برقرار میکند و از تجربیات خود برای همراهی با او میگوید. این شناخت و همراهی مخاطب با موضوعاتی که در کار هست، درک درست نویسنده و کارگردان، بازی خوب بازیگر و ارتباط مناسب با مخاطبان و نسلهای متفاوت همگی نشان از برقراری رابطه دو سویه اجرا و مخاطبان دارد.
«۶۵۷» مصداق بارز دم زدن است. زمانی که ما به هم گوش میدهیم، به هم نگاه میکنیم این بیت مولوی به ذهن میآید که
«حرف و صوت و گفت را برهم زنم/ تا که بی این هر سه با تو دم زنم»
نظر شما