به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، دوازدهمین ساخته کریستوفر نولان، در شمائل کلی، فیلمی بیوگرافی از یکی از مهمترین برهههای حماسی تاریخ آمریکاست. اینکه نولان با دادههای مسجل و قطعی تاریخی، اقدام به روایتگری کرده، خامه روی کیک فیلم است. در زیرلایه اما، اثر، پیرنگی اخلاقی دارد. پیرنگ مشتتی که پشت عناوین اغواگرایانهای چون پدر بمب اتم یا پایاندهنده جنگ جهانی دوم، هنوز هم به یکی از مباحث لاینحل تاریخ معاصر باقی مانده و علیرغم واکنش دوپهلوی دولت آمریکا طی ۷۰ سال اخیر، اما هنوز واقعیت صریح آن بر بشر مشخص نشده است.
فیلم اما در این روایتگری، جانب رابرت اوپنهایمر را گرفته است. در پس انگارههای بیوگرافی و حماسی خود، زیرکانه، چندین نقب را به طرفهای بازی میزند: فرم و ساختار روایت، بهمانند دوربین، حامی رابرت است. در پسزمینه اما شاید این انتظار وجود داشت که انتقادهایی به تصمیم دولت وقت آمریکا برای راه انداختن کارناوال خائن خواندن اوپنهایمر مطرح شود اما فیلم در این زمینه، چندان صریح عمل نمیکند.
از یک سو، فوکوس معناداری بر روی مخالفت رابرت با گسترش صنعت جنگافزار هیدروژنی با قابلیت و نتایجی بهمراتب بهتر نسبت به بمب اتم دارد که نهایت تلاش خود را به عمل میآورد تا این رویکرد را بهعنوان بستری برای جریانات مخالفت با رابرت، تطهیر نماید و از سوی دیگر، دولت وقت آمریکا را محق میداند که نسبت به کشتار فراتر از حد تصور مردم عادی در جریان استفاده از بمب اتم، نگران جلوه دهد که بخواهند سازنده آن بمب را محاکمه کنند.
تناوب ریتم داستان در لایههای مختلف، تصویری که از اتمها و در تشریح فیزیک کوانتوم در اثنای فیلم نشان میدهد، جنس منعطفانهای از یک داوری انسانی در قبال یک تردید تاریخی، اصرار بر وجوه مجسم تاریخ در آن زمان که یکی از وجوه آن، نخستین آزمایش بمب اتم است، ازجمله شاخصههای فیلم استالبته که نمیتوان منکر نگاه انتقادی فیلم از سیاست آمریکایی شد؛ پارادوکسی که با محق نشان دادن دولت وقت آمریکا در تفتیش عقاید رابرت و البته حضور جان.اف.کندی در آن کارناول تصمیمگیری و رای مخالف وی به خائن بودن رابرت، نشاندهنده دو روی سکه سیاستی است که حتی به دانشمندان خود نیز رحم نکرد و جایگاه چنین استعدادی را در همان اندازه پدر بمب اتم تقلیل داد.
رویکردی که در فیلم، در احوال انیشتین نیز بهعنوان بزرگترین دانشمند وقت، به تصویر کشیده شد و پیام روشنی را برای مخاطب مخابره کرد.
آقای نابغه اما هیچگاه صراحتا به هیچیک از این سراشیبیها نمیلغزد. به جز قطعیتی که در حمایت از رابرت میبیند و البته تعصبی که در تصویرگری صحیح از زمانه رویداد دارد، فیلم هیچ دلبستگی محض دیگری به هیچیک از ارکان اخلاقی خود ندارد. همچنان تا پایان، پرسوناژ را بر محتوا و اتفاق بزرگی که رقم زده، ترجیح میدهد؛ در این سیاست کلی، رمزگشایی انتهایی فیلم از ملاقات عجیب رابرت با انیشتین نیز در زمین همین نگاه است و بر آن صحه میگذارد.
ساختار روایت اما دیگر برگ برنده جدیدترین ساخته نولان است. سوژهای که به دلیل تکثر مباحث، بهراحتی پتانسیل تبدیل شدن به یک پرستیز دیگر را داشت، با هوشمندی نولان، شکلی تقریبا خطی را به خود دید؛ نولان در این فیلم، آشکارا از فلسفه و حتی روانشناسی فاصله گرفت.
فیلمی همهفهم و روان ساخت. شاید دغدغهاش، حمایت تمامقدتر مردم جهان نسبت به قهرمانی بود که قصد داشت تا با پایان دادن به جنگ، جلوی کشتار بیشتر مردم را بگیرد اما ناخواسته مانند آلفرد نوبل، در جایگاه قربانی قرار گرفت.
فیلم، در ۵۰ دقیقه پایانی خود، تکهپرانیهای پریشان و معناداری در مقصر نشان دادن دولت آمریکا در کشتار مردم هیروشیما و ناکازاکی دارد و بهنوعی رابرت اوپنهایمر را در این قضییه که نمیدانسته بمب قرار است بر سر مردم بیپناه انداخته شود، تبرئه میکند. این رویکرد نسبی در کنار حمایت ملموسی که در کلیت اثر نسبت به رابرت وجود دارد، تردیدهای مخاطب را نسبت به تثبیت موقعیت قهرمان در عصری که میزیسته و اقدامی که انجام داده، برطرف کرده و سیگنال مثبت میفرستد.
در چنین رویکردی، اوپنهایمر، پروژهای جاهطلبانه برای کارگردانی است که استیلای گستردهای بر سلیقه سینمادوستان جهان دارد. نولان، در این فیلم، باز هم یک تکنسین نکتهسنج و وسواسی است؛ تناوب ریتم داستان در لایههای مختلف، تصویری که از اتمها و در تشریح فیزیک کوانتوم در اثنای فیلم نشان میدهد، جنس منعطفانهای از یک داوری انسانی در قبال یک تردید تاریخی، اصرار بر وجوه مجسم تاریخ در آن زمان که یکی از وجوه آن، نخستین آزمایش بمب اتم است که نه با تکیه بر فناوری سیجی، بلکه به صورت حقیقی، برداشت شده و البته تکیه دراماتیک و معکوس بر دیالوگ «حالا دیگه میتونی ملحفهها رو ببری داخل»، قاب ابتدایی و انتهایی یکسان از رابرتی که در ابتدا کنجاو و سرزنده و در انتها، مغموم و خسته است و ... اثری با ارزشافزوده نسبت به دیگر آثار بیوگرافی و حماسی هالیوود است که مخاطب پس از تماشای آن، در یک جدال باطنی، به نتیجهای مسلم میرسد.
نولان حالا با اوپنهایمر، حیات مترقیتری را در سینما آغاز کرده که ترکشهای آن تا ادوار مختلف در خاطر نسلهای متعدد باقی خواهد ماند.
نظر شما