ایران در طول قرن ها با زبان شعر با جهان سخن گفته است. هر کسی با هر گرایشی و در هر جای جهان، بخواهد به جهان فرهنگی ایران دسترسی پیدا کند و ایران را بشناسد، در مرحله نخست باید به شعر فارسی رجوع کند. شعر فارسی است که اصلی ترین مولفه های هویتی ایران زمین را نمایندگی می کند و گزارش می دهد. شعر فارسی بازتاب دهنده بخش عمده ای از ویژگی های فرهنگی این مرز و بوم است. اما اگر کسی بپرسد درونمایه اصلی شعر فارسی در طول قرنها چیست؟ شعر- که زبان فرهنگ ایران است، در طول تاریخ طولانی خود، بیشتر انتقال دهنده کدام مفهوم و کدام ارزش از مجموعه مفاهیم و ارزش های بشری است؟ در پاسخ بدین پرسش بدون اندک تامل و تردیدی قاطعانه می توان گفت: عشق و محبت. عشق و محبت در وجوه گوناگون آن در بیت بیت شعر فارسی جاری و ساری است و هیج واژه ای در ادب فارسی به این اندازه تکرار نشده است.
حتی در متون حماسی هم که نبرد جوهره اصلی آنها را تشکیل می دهد، عشق به زندگی و محبت به همنوع در ژرف ساخت این نوع از ادب به وفور وجود دارد. اگر کسی بپرسد: در جغرافیای تاریخی زبان فارسی کدام ملت ها بیشتر به شعر فارسی پرداخته اند و در گسترش و توسعه آن نقش داشته اند، باید گفت سرزمین هند. شبه قاره سرزمینی بود که درخت برومند شعر فارسی توانست ریشه بزند و میوه عشق و محبت را در باغستان وسیع شبه قاره به عمل آورد.
اکنون اگر کسی بپرسد که از میان همه مولفه های فرهنگ ایران چرا هندی ها به شعر فارسی اقبال نشان دادند، پاسخ چندان دشوار نیست. سرزمین پهناور شبه قاره پیوند دهنده شرق و غرب قاره کهن آسیا و شمال و جنوب با یکدیگر است. در این قلمرو گسترده صدها قوم و زبان با شیوه های زیست گوناگون و زبان های متفاوت و فرهنگ و نژاد مختلف زندگی می کنند. این تنوعات و رنگارنگی ها اگر با خمیرمایه عشق و دوستی با یکدیگر درآمیخته شوند، می توانند رنگارنگی و تنوع را تبدیل به سرمایه ای فرهنگی کند که این جمع وسیع و متکثر در سایه آن، زیستی مسالمت آمیز و حیاتی دوستانه را تجربه کنند. این اکسیری است که در طول قرن ها به مدد آن سرزمین پهناور شبه قاره توانسته ضمن حفظ تنوعات فرهنگی و انسانی، روح رواداری و زیست مسالمت آمیز انسانی را در خود نگه دارد.
زیست فرهنگی مردم هند در طول تاریخ از رهگذر این ویژگی سامان یافته است. وقتی شعر فارسی به این حوزه وارد شد، محیطی مستعد برای پویایی و رشد پیدا کرد که بنای آن بر دوستی، عشق و محبت بود. این خویشاوندی روحی و معنوی سبب شد که سرزمین هند محیط مناسبی برای شعر فارسی و گسترش آن فراهم کند. این هدیه ای بود که از رهگذر زبان فارسی به ویژه شعر ناب فارسی به جامعه هند داده شد و توانست در روح و روان جامعه هند اثر کند و مقوم فرهنگ کهن هند باشد. فرهنگی مهاجم و ناهمخوان با روح فرهنگ هند نبود که جامعه آن را نپذیرد، بلکه صورتی همخوان و آشنا با فرهنگ هندی بود که در امتزاجی درست با فرهنگ بومی این سرزمین، توانست اسباب همدلی و همراهی این ملت بزرگ را فراهم آورد.
سوال دیگر این است که اگر این اکسیر تکثیرکننده دوستی و محبت و رواداری نبود، آیا این مایه از همزیستی و همدلی در جامعه هند ممکن بود؟ پاسخ دادن به این سوال چندان آسان نیست. شعر فارسی با درونمایه انسانی خود در شبه قاره محیطی مناسب یافت و توانست بارور شود با روح فرهنگی هند همخوان و همراه شود، هم خود رشد پیدا کرد و هم به فرهنگ و جامعه هند مدد رساند. اما به نشانه حق شناسی و قدردانی از این اکسیر دوستی که از رهگذر شعر فارسی در جامعه هند تقویت شد، هند چه کرد؟ و دانشوران هندی چه واکنشی نشان دادند؟ هدیه دانشوران هندی به زبان فارسی به ویژه به شعر فارسی همسنگ و همپایه خود مردم شبه قاره، بخصوص هندی ها بود.
در یادداشت بعدی به این موضوع می پردازیم که «پاسخ مردم و سرزمین هند به اکسیر جان بخش شعر فارسی چه بود؟»
نظر شما