کتاب «تاریخ شفاهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران» حاوی گفتوگو با دیپلماتهای وزارت امور خارجه است که دفتر پژوهش ایرنا در نظر دارد در سلسله گزارشهایی این گفتوگوها را منتشر کند. نخستین گزارش به گفتوگو با «حمیدرضا آصفی» اختصاص داشت و در گزارشهای بعدی بخش اول و دوم مصاحبه با «محمدرضا رئوف شیبانی» معاون خاورمیانه و مشترکالمنافع وزیر امور خارجه بین سالهای ۱۳۸۸ تا ۹۰ از نظر خوانندگان گذشت. بخش سوم مصاحبه با رئوف شیبانی در ادامه میآید.
ما معتقدیم که چهار دیپلمات جمهوری اسلامی ایران بعد از دستگیری توسط عوامل رژیم صهیونیستی بازجویی و بعد از لبنان به زندانهای رژیم صهیونیستی منتقل شدهاند
_ با توجه به شرایط جدید و اینکه حزب الله، هم در لبنان و هم در منطقه خود را اثبات کرده و حامی قوی هم به نام جمهوری اسلامی ایران دارد، آیا فضای سیاسی لبنان تغییر خواهد کرد و شیعیان سهم بیشتری از حکومت را نصیب خود خواهند کرد؟ آیا این جزو اهداف به حساب میآید؟
شیعه لبنان به دنبال حاکمیت نیست. شیعیان در مقایسه با گذشته الان وضعیت خوبی را در صحنه سیاسی دارند و موسسات لبنان با شاکلهای که طراحی شده حقی برای طوایف قائل میشوند. این حق در حقی که باید به طوایف برسد به شیعه هم میرسد. البته وضع مطلوب الان در لبنان وجود ندارد. الان آن چیزی که در حاکمیت لبنان حاکم است، به تعبیر آقای نبیه بری یک دموکراسی توافقی است و دموکراسی عددی نیست. اینکه گفته شود این مطلوب است من معتقدم که مطلوب نیست، لبنان استحقاقش بیشتر از این است. نه فقط شیعه، من به لبنان شیعی نگاه نمیکنم. به لبنان به عنوان یک هویت واحد نگاه میکنم که الان درگیر تقسیمات طایفی است. لبنانی استحقاق بیشتر از این را دارد و باید بهتر از این زندگی کند و در سرنوشتش باید دخیل باشد این لبنانی است که باید تصمیم بگیرد که آیا وضعیت موجود به نفعش است یا وضعیت دیگری شرایط را بهتر خواهد کرد.
-برخی شایعه کرده بودند مرحوم سیدحسن فضل الله از پیروان آیت الله خویی است که با حضرت امام (ره) و اندیشه ایشان رابطه مناسبی نداشت. آیا این وضعیت و اختلاف به حزب الله که عمیقاً به امام معتقد است هم کشیده شده بود؟
مرحوم فضل الله دفاع و حمایت از جمهوری اسلامی ایران را در نگاه شرعی یک واجب برای خود میدانست و میگفت براساس این نگاهی که وظیفه شرعی من است، من در هر خطبهای از جمهوری اسلامی ایران یاد میکنم
من قبول ندارم. من با آقای فضل الله ارتباط نزدیک و ملاقاتهای زیادی داشتم. مرحوم فضل الله دفاع و حمایت از جمهوری اسلامی ایران را در نگاه شرعی یک واجب برای خود میدانست و میگفت براساس این نگاهی که وظیفه شرعی من است، من در هر خطبهای از جمهوری اسلامی ایران یاد میکنم و تحولات ایران را ذکر میکنم. آقای فضل الله نسبت به مقام معظم رهبری ارادت خاصی داشت و بیان میکرد. در جلسات به من میگفت و از شخصیت و درایت و مدیریت ایشان دائم تعریف و تقدیر میکرد. صورتجلسه ملاقاتهای سفیر ایران با ایشان ثبت شده و هم اکنون موجود است و در رابطه با مقاومت هم ایشان خود را متعلق به مقاومت میدانست. در تحولات جنگ ۳۳ روزه بیشتر امکاناتشان در بمباران از بین رفته بود. موسسه خیریه و مراکز مختلفی را که در مناطق مختلف لبنان تاسیس کرده بود و یکی از اهداف اولیه رژیم صهیونیستی در حمله به لبنان از بین بردن مراکز همین موسسات آقای فضل الله بود.
این خودش دلیلی است بر اینکه رژیم صهیونیستی از وجود آقای فضل الله در کنار مقاومت در رنج بوده است و منزل ایشان نیز مورد هجوم قرار گرفت و بمباران شد. ایشان در طول جنگ ۳۳ روزه به عنوان مرجع تقلید بخشی از شیعیان لبنان و برخی از کشورهای عربی، مثل یک مقالهنویس یا ستوننویس دست به قلم برد و در دفاع از مقاومت و نکوهش حوزه عربی و نظام بینالمللی چندین مقاله نوشت که در روزنامه السفیر چاپ شد و اگر مراجعه بکنید کیفیت مقالات ایشان را در دفاع از مقاومت در خواهید یافت. وجود چنین شخصیتی وجود ارزندهای است فارغ از نگاههای فقهی که ایشان دارند. ما چرا تلاش بکنیم این ظرفیتهای مثبت مقاومت را در بعد منفیاش متجلی بکنیم؟
الان وضعیت شیعه به معنای «امل» و «حزب الله» در تاریخ شیعه در لبنان بینظیر است. وضعیت اتحاد شیعه و هم زبانی و هم نگاهی شیعه با یکدیگر در تاریخ معاصر شیعه بینظیر است و مدیون مواضع و نحوه رفتاری است که آقای نبیه بری دارد. وجود آقای سیدحسن نصرالله فراتر از این حرفها است. آقای سیدحسن نصرالله به هر حال یک رهبر مقتدر است و وجود این دو شخصیت در کنار همدیگر باعث شده است یک تلاقی و امتزاج شیعی ایجاد بشود که بسیاری تلاش شده که در طول بحران سیاسی اخیر در لبنان این اتحاد و وحدت بین شیعه جدا بشود. تنها طایفهای که در طول دوره تشنج وحدت خودش را محکم توانست حداکثری حفظ بکند، طایفه شیعی بود. شما طایفه اهل سنت را نگاه بکنید بالاخره یک اختلافاتی بینشان بود. در مسیحیت هم همینطور.
_ عماد مغنیه چرا ترور شد؟
ایشان بعد از جنگ ۳۳ روزه رفت و آمدهایی به دمشق داشت و به هر حال حادثه بزرگی اتفاق افتاده و اسرائیل زمینگیر شده بود و ایشان به یک مدرسه نظامی تبدیل شده بودند. انتقال این تجربیات میتوانست خیلی مفید باشد. شهید عماد مغنیه، از قبل شناساییشده بود و هنوز بحث چگونگی شناسایی و لو رفتنشان در دست بررسی است. بچههای حزب الله در کنار نیروهای امنیتی سوریه در حال بررسی هستند. یعنی الان گزارش تائید شدهای مبنی بر اینکه ایشان چگونه شناسایی و ترور شد وجود ندارد و هنوز اعلام نشده است. تنها چیزی که بر مجموع تحقیقات سیطره دارد اینکه پشت این حادثه بدون تردید رژیم صهیونیستی است.
رژیم صهیونیستی هر روز دارد تاوان ترور شهید مغنیه را میدهد. هزینهای که رژیم صهیونیستی و ترس و رعبی که الان از احتمال عملیات در هر لحظه پرداخت میکند خیلی زیاد است
_ حزبالله انتقام شهید مغنیه را هنوز از اسرائیل نگرفته است؟
رژیم صهیونیستی هر روز دارد تاوان ترور شهید مغنیه را میدهد. هزینهای که رژیم صهیونیستی و ترس و رعبی که الان از احتمال عملیات در هر لحظه پرداخت میکند خیلی زیاد است. این عذاب الهی است و این عذاب هر چقدر طولانیتر باشد بهتر است.
_ وضعیت دیپلماتهای ربوده شده ایرانی در کنار ماجرای امام موسی صدر هنوز مشخص نشده است. تا چه حد دستگاه سیاست خارجی این پرونده را فعالانه پی میگیرد؟
در دوره دولت نهم شاید یکی از کارهای خوبی که انجام شد حرکت موثر درباره دیپلماتهای ربودهشدهمان بود. شاید برای اولین بار مساله دیپلماتهایمان به عنوان یک موضوع در بیانیهها و در دستور کار دبیر کل سازمان ملل آمده است و گزارشی که دبیر کل سازمان ملل صادر کرد اشاره مستقیمی به مساله چهار دیپلمات ایرانی کرد. دو مساله در داخل لبنان وجود دارد که نوعی مرتبط با ما است؛ یکی مستقیم و دیگری غیرمستقیم. یکی بحث چهار دیپلمات است و دیگری بحث امام موسی صدر که این دو پرونده تقریباً هر دو سرنوشت مشابهی با هم دارند.
ما معتقدیم که چهار دیپلمات جمهوری اسلامی ایران بعد از دستگیری توسط عوامل رژیم صهیونیستی بازجویی و بعد از لبنان به زندانهای رژیم صهیونیستی منتقل شدهاند. بر اساس شواهد و قرائنی که در طول مدتی که بر رویش کار شده و اسناد و مدارکی که وجود دارد، آنان در چنگال رژیم صهیونیستی هستند. جریانهایی هستند که معتقدند دیپلماتها در همان لحظه به شهادت رسیدند ولی کسانی که این ادعا را میکنند در بینشان کسی نیست که بگوید من خودم دیدم و یا خودم این افراد را به شهادت رساندم. همه به نقل قول میگویند و غیرمستقیم و از زبان دیگران میگویند که ما شنیدیم که این کار انجام شد. حتی خود سمیر جعجع هم اشاره میکند که گفته شده دیپلماتها کشته شدند و خود ایشان هم یکی از طرفهای متهم در این قضیه است.
تا موقعی که شهادت دیپلماتها اثبات نشود، عقل حکم میکند که زنده بودن این عزیزان را مورد تاکید قرار بدهیم مگر اینکه خلافش ثابت شود
تا موقعی که شهادت دیپلماتها اثبات نشود، عقل حکم میکند که زنده بودن این عزیزان را مورد تاکید قرار بدهیم مگر اینکه خلافش ثابت شود. در مقابل، ادله و دلایلی وجود دارد که گفته میشود بلافاصله به زندانهای رژیم صهیونیستی منتقل شدهاند. افرادی هستند که مدارکی را ارائه دادند که در حقیقت اشاره میکند به وجود همچین واقعیتی. ما تلاش میکنیم این اطلاعات یکدست بشود چون یک بخشی از اطلاعات در جمهوری اسلامی وجود دارد و یک سری از اطلاعات هم حتماً در لبنان نزد گروه فالانژها هست و یک بخشی از اطلاعات هم در داخل رژیم صهیونیستی است.
ما در دوره اخیر پیشنهاد دادیم که یک کمیته مشترک بین جمهوری اسلامی ایران و سازمان ملل تشکیل بشود برای یافتن یک سری دادهها که ما را به حقیقت نزدیک بکند. همزمان هم پیشنهاد دادیم که کمیتهای بین ایران و لبنان تشکیل شود که آن هم دادههای ایرانی، لبنانی را با هم بررسی و یکدست بکند که الان در مرحلهای هستیم که از لبنانیها درخواست کردیم تا به طور جدی تر در دستور کارشان قرار دهند و هم از دبیرکل سازمان ملل از طرف نماینده دائم مان در نیویورک خواستیم که موضوع را پیگیری بکند و شاکلهای که میتواند در روشن شدن این وضعیت انسانی به ما و خانوادههای این عزیزان کمک بکند را شکل بدهد و حرکت بکند و من هم امیدوار هستم.
_ در فوت جانشین حافظ اسد، شاهد خواندن تلقین شیعیان دوازده امامی به باسل اسد بودیم. آیا آن تصادف مشکوک نبود؟
آقای باسل اسد برادر آقای بشار اسد و فرد خیلی توانمند و مجربی بود. او آماده شده بود و توانمندیهای لازم در او ایجاد شده بود تا برای بعد از پدر بتواند مدیریت کشور را در صورت نیاز در دست بگیرد. وی همراه پدر بود و در مکتب خود آقای حافظ اسد درس خوانده و رشد کرده بود و نگاه خود آقای حافظ اسد را داشت. البته وی مورد حقد و حسادت و کینه رقبای داخلی و خارجی قرار داشت. به هر حال حاکمیت سوریه به عنوان یکی از نقاط ثقل جریان مقاومت در منطقه مورد پذیرش جریانهای دشمن و طرف مقابل نیست و به همین خاطر تلاش میکنند از هر فرصتی استفاده بکنند تا به نقاط قدرت آن حاکمیت ضربه بزند بزنند. من تصورم این است که آقای باسل اسد یک فرد توانمند و مورد اعتماد بود و میتوانست ذخیرهای برای سوریه به حساب بیاید.
_ ایشان در صحنه رانندگی کشته شدند؟
آقای باسل اسد برادر آقای بشار اسد و فرد خیلی توانمند و مجربی بود. او آماده شده بود و توانمندیهای لازم در او ایجاد شده بود تا برای بعد از پدر بتواند مدیریت کشور را در صورت نیاز در دست بگیرد
بله، در تصادف کشته شدند. از دمشق خارج میشدند که ماشینشان واژگون میشود و چون سرعت بالایی هم داشت همان جا کشته میشود. ولی خوشبختانه فردی با توانمندی مشابه وجود دارد به نام آقای بشار اسد که بلافاصله بعد از پدر جایگزین ایشان شدند.
_ چند سال قبل از فوت آقای حافظ اسد تصادف آقای باسل اسد پیش آمد؟
پنج شش سال قبل از فوت آقای حافظ اسد. آقای بشار اسد که آمد یک شخصیت جوان و با انرژی، آگاه به علوم روز و مدیر و مانند پدرش قوی در مذاکره بود. یکی از ویژگیهای مرحوم حافظ اسد این بود که خوب مذاکره میکرد و قدرت مذاکراتی بسیار بالایی داشت.
آقای بشار اسد هم الان همین ویژگی را دارد. در کنار توانمندیهای دیگر و انرژی جوانی، حلقه مشورتی قوی و مطمئنی اطراف ایشان وجود دارد؛ ما الان میبینیم به راحتی در سوریه در مقایسه با کشورهای مشابهی نظیر مغرب و اردن، موفقترین نمونه انتقال قدرت از پدر به پسر در سوریه اتفاق افتاد. ایشان توانسته سوریه را در تلاطم تحولات سیاسی مصون نگه دارد.
الان کمتر کسی روی سلامت و صلابت سیاسی سوریها و آقای بشار اسد حرف دارد. شرایط بسیار سختی هم برایشان پیش آمد؛ سختتر از دوره پدرشان در بحث لبنان. عبور از بحران لبنان، برای کشوری مانند سوریه خیلی سخت بود. شرایط تهدیدات زمان بوش علیه سوریه اتخاذ شد. حتی آن موقع صحبت خیلی جدی شده بود که تانکهای آمریکایی که الان وارد عراق شدهاند دستور این را داشتند که حرکت خودشان را به سمت دمشق ادامه دهند.
ما تجربه هشت سال دفاع مقدس را داشتیم. نوع موضعگیری سوریه را در طول هشت سال جنگی که بر ما تحمیل شده بود داریم. این الگو نمونهای است از نوع همکاری و همیاری دو کشور در شرایطی که یک طرف مورد هجوم قرار بگیرد
در آن حوادث و بحران بعد از آن هم توطئههایی که در داخل حاکمیت شکل گرفت و در خروج آقای «عبدالحلیم خدام» متجلی شد. وی به عنوان شخصیت معارض به فرانسه رفت. الان میبینیم که حاکمیت سوریه، حاکمیت سرپا و محکم است و کنار مقاومت به عنوان پشتوانهای برای آن، کار خودش را ادامه میدهد و در کنار جمهوری اسلامی ایران هم ایستاده است. خانم کلینتون اعلام میکند دمشق باید در رابطهاش با ایران فاصله بگیرد اما بشار اسد در کنار آقای احمدینژاد مینشیند و میگوید: در پاسخ به صحبت وزیر خارجه آمریکا، ما روابط خود با ایران را روابط استراتژیک و رو به گسترش میبینیم و در کنار جمهوری اسلامی ایران هستیم.
این در حقیقت تعاملی است که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بین سوریه و ایران اتفاق افتاد. این تعامل سازنده و رو به رشد مانع از تحقق اهداف آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه شده و آنها الان از این همیاری و همکاری در رنج هستند. آنها به دنبال این هستند که با کمک بسیاری از جریانهای داخل منطقه، فاصلهای را بین دو کشور ایجاد کنند، در حالی که عدم شناخت آنها از عناصر شکلدهنده روابط باعث این خطای مکرر میشود. اصلاً نمیتوانند روی جدا شدن سوریه از ایران حساب باز بکنند و تحلیلها و نگاهی که دارند نگاه اشتباهی است؛ به این دلیل که از عناصر شکلدهنده این روابط شناخت درستی ندارند.
_ در صورتی که سوریه مورد هجوم اسرائیل قرار گیرد همراهی ما با سوریه تا چه حد است؟
اعلام حمایتها جدید نیست. ما تجربه هشت سال دفاع مقدس و تهاجم صدام علیه جمهوری اسلامی ایران را داشتیم؛ نوع موضعگیری سوریه را در طول هشت سال جنگی که بر ما تحمیل شده بود داریم. این الگو نمونهای است از نوع همکاری و همیاری دو کشور در شرایطی که یک طرف مورد هجوم قرار بگیرد.
نظر شما