حتی عدممداخله نسبی را میتوان شکلی از دخالت غیرمستقیم دانست. «نقطه عطف بزرگ» مدیریت فرهنگی کشور در دو سال اخیر توجه به سنتهای دیرینه تاریخی کشور و همگانی کردن هنر بوده است. از این رو سه هدف اصلی در سیاستها و برنامهریزی فرهنگی کشور کاملاً مشهود بوده است: دسترسی همه مردم ایران به فرهنگ مشروع، درخشش میراث فرهنگی ایرانی اسلامی و کمک به آفرینش آثار.
شاید بتوان بر اساس همین رویکرد ایده «دولت زیباییشناختی» را به کار برد. مراد از این اصطلاح فلسفه کنش{و مداخله} فرهنگی است که میخواهد هنر و فرهنگ را از رهگذر دسترسی مردم (که در قالب مخاطب هستند) به آثار هنری را دموکراتیزه کند؛ یعنی هنر که خود امری جمعی است را به خاستگاه اصلیاش برگرداند و آن را دسترسپذیر و همگانی کند.
درواقع در این رویکرد هدف فقط آموزش مردم نیست. بلکه فراهم کردن شرایطی است برای دسترسی آنها به تولیدات هنری، البته آثار عالمانهای که به فرهنگ فاخر ایرانی اسلامی تعلق دارند.
بیشک توجه به این رویکرد سهگانه، توسعه همکاری با فعالین فرهنگی و اقتصادی (طبق اصل ۴۴ قانون اساسی) را در پی خواهد داشت و میتواند به رونق بازار و اقتصاد هنرهای ایرانی اسلامی نیز کمک شایانی کند.
توجه به بازار از آن جهت اهمیت دارد که «بازار» بهمثابه فضایی که در آن کالاها داد و ستد میشوند، نهادی است پیچیده که نه حاکمیت و نه هنرمندان نمیتوانند نادیدهاش بگیرند.
این بازار است که بر اساس قواعد و هنجارهای خاص تعیین میکند آثار چگونه در جهان اجتماعی به گردش درآیند. بدین ترتیب، به یک معنا کلید کامیابی و به رسمیت شناخته شدن آثار هنری در دست بازار است و در ساختارها و سازماندهی بازار است که حرفه هنر شکل میگیرد یا از میان میرود.
نظر شما