به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا، بنیاد راکفلر، کارنگی، بنیاد جورج سوروس، بنیاد هریتیج و ... نهادهایی هستند که اگرچه در ظاهر امر، خود را موسسات غیرانتفاعی مینامند و شاید در ابتدا به نظر میرسید در محدوده مورد ادعای خود در گسترش صلح و توسعه در جهان فعالیت می کنند، اما گذشت زمان اثبات کرد این بنیادها چیزی جز اتاق فکری برای پیشبرد پروژه قرن آمریکایی نیستند. در واقع این اسامی در حکم موسساتی هستند که به عنوان ابزار قدرت نرم آمریکا در نقش بازوی مشورتی و اهرم فشار دیپلماتیک دولتهای آمریکا در جنگ نرم علیه کشور هدف عمل میکنند.
برجام بحرانساز
گروه بینالمللی بحران یکی از این موسسات است؛ این موسسه بین المللی در سال ۱۹۹۵ به ابتکار گروهی از شخصیتهای شناخته شده دیپلماتیک در واکنش به شکست جامعه بین المللی در برابر تراژدی اوایل دهه ۹۰ در سومالی، رواندا و بوسنی در نخستین سالهای پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و هژمونی نظریه «آمریکا و پایان تاریخ» تأسیس شد.
گروه بحران، با عضویت جورج سوروس و عضویت مشترک برخی دیگر از اعضای هیات مدیره در این گروه و بنیادهایی مثل کارنگی، این ویژگی را پیدا کرده که تبدیل به نقطه تلاقی بنیادهای آمریکایی شود. این اتفاق به اندازه ای برای دولت آمریکا مهم بوده است که «رابرت مالی» از دولت بیل کلینتون و باراک اوباما به مدیریت گروه بحران منتقل شود و در دولت بایدن اینبار به عنوان «نماینده ویژه در امور ایران» به شغل دولتی در هدایت پرونده هسته ای ایران و مذاکره با تهران به وزارت خارجه بازگردد.
در این فاصله، گروه بین المللی بحران بواسطه حضور رابرت مالی، توانست در روند مذاکرات منتهی به برجام میان ایران و ۱+۵ به ایفای نقش بپردازد. سال ۹۴ گروه بحران گزارشی تحت عنوان «حلّ مکعب روبیک هسته ای» چندماه پیش از امضای توافق هسته ای برجام منتشر کرد که شباهت بسیار بالای متن این گزارش با متنی که چندماه بعد مفاد اصلی برجام را تشکیل می داد موجب حیرت کارشناسان شد.
هر چه باشد ثبات نیست!
گروه بینالمللی بحران که مقر آن در بروکسل است و علاوه بر واشنگتن دی سی در ۲۲ کشور جهان دفتر دارد را خود اینگونه معرفی می کند: «یک سازمان مستقل که برای جلوگیری از جنگها و شکلدهی سیاستهایی که جهانی صلحآمیزتر را میسازد، کار میکند؛ ما از حکومتداری خوب و سیاست فراگیر حمایت می کنیم که جوامع را قادر به شکوفایی می کند. از آنجایی که جهان با درگیریهای جدید و مزمن موجود، که هر کدام هزینههای انسانی، اجتماعی و اقتصادی ویرانگری دارد، به کار ما نیاز فوری دارد».
با این وجود تمرکز فعالیتهای گروه بینالمللی بحران حول کشورهایی است که یا در مخاصمه با آمریکا قرار دارند یا واشنگتن آنها را نامطلوب ارزیابی می کند. برخی از کشورهایی که گروه بحران آنها را تحت پوشش قرار می دهد شامل این موارد است: چین، روسیه، ایران، عراق، لبنان، مصر، لیبی،افغانستان، سوریه، ترکیه، ونزوئلا، یمن، بورکینافاسو، جمهوری آفریقای مرکزی، مالی، نیجر، کره شمالی، پاکستان، سومالی، سودان و زیمبابوه.
ماهیت اعضای هیات مدیره گروه بحران هم تا حد زیادی ماهیت آن را آشکار می کند؛ از جرج سوروس سرمایه دار معروف آمریکایی و معمار کودتاهایی موسوم به انقلاب رنگی در چند نقطه از جهان گرفته تا فدریکا موگرینی مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، مگان سولیوان معاون مشاور امنیت ملی آمریکا در امور افغانستان و عراق، وسلی کلارک فرمانده عالی سابق ناتو، زیپی لیونی وزیر امور خارجه اسبق رژیم صهیونیستی و استفن هادلی مشاور امنیت ملی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا در گروه بحران حداقل برای هر منظوری باشد نشان دهنده پیگیری اهدافی مثل ثبات یا جلوگیری از درگیری نیست!
بحرانسازی در ایستگاه خوزستان!
توصیه نامههایی که گروه بحران گرچه با ظاهر بیطرفی درباره ایران منتشر کرده است در لایههای زیرین خود با تجویزهای اشتباه و تحلیل های گمراه کننده، بیثباتسازی ایران را دنبال کرده است. این گروه در یکی از آخرین گزارش های خود به مشکلات خوزستان پرداخته است و زیرکانه دست روی تحریکات قومی در این استان کشورمان پرداخته است.
گروه بحران در گزارش خود که با عنوان «خوزستان ایران: عطش و طغیان» با هدف تحت تاثیر قرار دادن امنیت ملی ایران نگاشته شده تلاش کرده مشکلات مدیریتی در این استان را به عنصر «قومیت» گره زده و آن را تبدیل به یک گسل امنیتی خطرناک کند. در این گزارش آمده: «اینبار اما نه دشمن خارجی، بلکه دولتهای پی در پی در ایران بودند که از ثروت منابع طبیعی خوزستان بهرهبرداری کردند، بدون اینکه به شکل مؤثر، پایدار و متوازن در توسعه استان سرمایهگذاری کنند؛ واقعیتی که مردم خوزستان به وضوح از آن آگاه هستند. در نتیجه در خوزستان امروز مشکلسازترین خطوط گسل کشور آشکارا تجمیع شدهاند: گرچه این استان یکی از غنیترین استانهای ایران است، اما از بلایای محیطزیستیای رنج میبرد که عرضه آب را متأثر کرده و کمبود آن منجر به اعتراضات تابستان ۱۴۰۰ شد. نارضایتیهای سیاسی-اجتماعی منعکسکننده غفلت، سوءمدیریت و فساد دولتی است. نابسامانی اقتصادی و بیکاری، رنجشهای قومیتی در جمعیت قابل توجه اعراب استان، خوزستان را به آینه تمام نما از آنچه در ایران امروز میگذرد تبدیل کرده است! گروه بحران در راهکارهای تحریک آمیز خود برای حل مشکل خوزستان توصیه می کند باید با توانمندسازی مقامات محلی، دیدگاههای جمعیت عرب که در خوشبینانه ترین حالت احساس میکنند از فهرست اولویتهای تهران کنار گذاشته شدهاند و در بدبینانهترین حالت مشکوک به تبعیض عامدانه هستند، در نظر گرفته شوند!»
بحران و آبان ۹۸
ماجراهای آبان ۹۸ هم یکی از بزنگاهها برای بحران در نقش آفرینی بود. جالب است که این گروه در گزارش خود در آن مقطع زمانی با عنوان «یادگیری درسهای حقیقی از اعتراضات در ایران» نقش مداخله خارجی در آشوب های پاییز ۹۸ را انکار شدنی نمی داند اما در گزارش خود بسط و تکثیر ناآرامی در ایران را دنبال می کند. گروه بحران در گزارش خود می نویسد: «بن بست بین دولت و جامعه وضعیت در استانهایی که اعراب، کردها و سایر اقلیتها در آن زندگی میکنند و سرکوب میتواند باعث مقاومت مسلحانه شود که منجر به درگیریهای داخلی شود، یک نگرانی خاص است. با یا بدون تحریم های ایالات متحده، سیستم های اقتصادی و سیاسی ایران نیاز فوری به بازنگری دارند. همانطور که سطح خشم خیابانی نشان می دهد، ممکن است زمان زیادی برای انجام آن وجود نداشته باشد.»
ایران و تار عنکبوت تحریمها
گروه بحران در تمامی گزارشهای توصیهای خود درباره مذاکرات هسته ای ایران با ۱+۵ تجویزی جز عقب نشینی ایران در مقابل آمریکا و قدرت های بزرگ ندارد. در تمام این سالها گروه بحران فریز پیشرفت های هسته ای ایران و دست کشیدن از سیاست های منطقه ای به عنوان یکی از ابزار قدرت کشورمان و عدم پاسخ متقابل به دشمنی های آشکار واشنگتن حتی بعد از پاره شدن برجام توسط ترامپ و خروج غیرقانونی رئیس جمهور وقت آمریکا از توافق هسته ای با پوشش و ظاهر خیرخواهانه جلوگیری از تنش دنبال کرده است. گروه بحران به این وسیله خواسته با دستکاری در محاسبات مسئولان ایرانی و از دست رفتن زمان، کارزار فشار حداکثری کاخ سفید نتیجه دهد و ایران در بحران کامل اقتصادی فرو رود.
فقط به عنوان یک نمونه گروه بحران در سال ۹۲ و آغاز مذاکرات هسته ای در دولت یازدهم با القای این گزاره که تحریم های ضد بشری آمریکا علیه ایران از ابزار به هدف تغییر ماهیت داده است، برداشتن آنها را نیازمند عقب نشینی ایران و چرخش آشکار در سیاست کشور که به معنای تسلیم است، می داند. در گزارش «ایران و تار عنکبوت تحریم ها» گروه بحران آمده است: «در حال حاضر اولویت باید این باشد که به ازای عقب نشینی واقع بینانه ایران در سیاست هسته ای خود، یک رشته تخفیف های معقولانه به این کشور ارایه شود.»
این گروه در نتیجه گیری گزارش خود توصیههایی به آمریکا جهت ثمربخش بودن تحریمها میکند و مینویسد: «نمی توان این امکان را نادیده گرفت که بدون تحریم ها ایران ممکن بود پیشرفت بیشتری در زمینه برنامه هسته ای کند. تحریم هنوز در مقابل رویارویی نظامی گزینه بهتری است! اما تجربه کنونی دست کم به ما می آموزد که در اعمال تحریم ها باید عقلانی تر و محتاطانه تر عمل کرد؛ وقتی تحریم های موجود عمل نمی کنند باید از وسوسه تشدید آنها دوری جست؛ پیامدهای اجتماعی و اقتصادی تحریم ها باید به طور دائم مورد بازبینی قرار گیرد و سیاست تحریم باید این انعطاف و چابکی را داشته باشد که بتوان از آن روند مذاکرات را زمانی که به جای اره زنجیری ضخیم به چاقوی ظریف نیاز است، در سمت دستیابی به هدف اولیه پیش برد!»
نظر شما