به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، داستان قطار سریعالسیر در ایستگاه پیراشکیهای خانگی، درباره پسری به نام هومن است. او همراه پدرش که راننده تاکسی است، مادر و خواهرش زندگی میکند. هرچند مادر هومن فردی با درایت و دانا است اما بلندپروازیهای پدر شرایط سختی برای زندگی آنها ایجاد کرده است. در چنین شرایطی هومن میخواهد زودتر بزرگ شود تا بتواند درآمد داشته باشد و به رفاه مادی برسد. اما قطار زندگی او با مرگ پدر وارد دوره تازهای میشود، این پسرک میتواند خود را با شرایط سازگار کرده و به دنبال آرزوها و رویاهایش برود. سفر هومن با قطار اینداستان، ۱۲ هفته طول میکشد، او در طول داستان به بلوغ فکری میرسد.
هومن هر طور شده مادرش را متقاعد میکند که بعد از مدرسه در قنادی کار کند. مادر هومن هم دنبال کار میگردد و به همین دلیل پختن پیراشکی را یاد میگیرد و موفق میشود مشتریهای خود را داشته باشد.
قسمتی از متن کتاب
مامان گفت:«خونۀ بزرگتری توی چند منطقه پایینتر از اینجا هم برای ما پیدا شد، ولی محلۀ خوبی نبود و من مدام باید نگران شما دو تا میشدم.»
من و هستی به مدرسههای دیگری رفتیم. هر روز با مامان برای کارکردنِ من جروبحث داشتیم. من میگفتم مدرسه نمیروم و میخواهم کار کنم، ولی مامان اصرار میکرد که باید فقط درس بخوانم. البته هر وقت فرصت میکردم، دنبال کار هم میگشتم. بیشتر عصرهای آن هفته، بعداز مدرسه تا غروب دنبال کار گشتم. حدسم درست بود، کارِ به درد بخور و با حقوق و دستمزد مناسب، برایم نبود.
مدام دعا میکردم که مامانم اجازه بدهد به جای درس خواندن کار کنم و هم اینکه، کار مناسبی پیدا کنم.
یک شب در همان هفته، بابا ریحان و مامان مرضیه و خاله عطیه آمدند خانۀ ما و شام مفصلی هم با خودشان آورده بودند.
چند روزی بود که هر روز، سه وعده صبحانه میخوردیم و هستی خسته شده بود و غر میزد. (صفحه ۳۰ و۳۱)
کتاب قطار سریعالسیر در ایستگاه پیراشکیهای خانگی، نوشته فروغ علیشاهرودی و تصویرگری سمائه شریفی در قطع وزیری، در ۵۶ صفحه و با شمارگان هزار نسخه در سال ۱۴۰۲ منتشر شد. این کتاب با کاغذ حمایتی منتشر شده است.
نظر شما