به گزارش خبرنگار سینمای ایرنا، گونه «ورزشی» به دلیل برخورداری از جذابیت، هیجان و البته آورده اقتصادی، یکی از وسوسهبرانگیزترین گونهها برای فیلمسازی در سینمای جهان است. ژانری که در همه کشورها مخاطبان جدی و هواداران پروپا قرصی دارد و به همین دلیل توانسته سینماگران را به سوی خود جذب کند. نمونههای موفق این ژانر در سینمای جهان همچون «مبارز»، «جنگجو»، «بوکسر» و... را میتوان به یاد آورد و دید که چگونه در سالهای ساخت خود، با استقبال از سوی مخاطبان مواجه و بعدها محل بحث شدند.
فیلمهای ورزشی اما وجهی فرهنگی هم دارند، آثاری که باعث روی آوردن طیفی از تماشاگران به ورزش و رغبت به شاخههای مختلف آن فرهنگسازی میشود. مصداق این موضوع در ایران هم کم نیست فقط کافی است تا آن روزهایی را که سریال «یاغی» در شبکه نمایش خانگی پخش میشد، به یاد بیاورید؛ روزهایی که همزمان با فراگیری این سریال، علیرضا دبیر؛ رییس فدراسیون کشتی از اثرگذاری این مجموعه در جامعه کشتی و البته افزایش قابلتوجه داوطلبان نسبت به یادگیری این ورزش گفت. یا سالهای پیشتر جایی که یوئیجی تاکاهاشی انیمیشنی با اسم «کاپیتان سوباسا» را خلق کرد تا بعدها ژاپنیها از تاثیر این انیمیشن در تحول فوتبال کشورشان بگویند. تاکاهاشی یک بار عنوان کرد این انیمیشن را ساخته تا کودکان ژاپنی به جای ورزشهای رزمی به فوتبال روی بیاورند اما دامنه این تاثیرگذاری فراتر رفت به طوری که پیش از پخش این انیمیشن، ۱۲۰ هزار کودک ژاپنی در مدارس فوتبال این کشور مشغول بودند اما پس از آن، این تعداد ۲ برابر شد و به ۲۴۰ هزار نفر رسید.
یا در کوران کرونا، کره جنوبی سریال «۲۵ و ۲۱ ساله» را با محوریت شمشیربازی روانه بسترهای مجازی کرد تا در روزهایی که جهان جدالی ناتمام با این بیماری داشت، این سریال عنوان یکی از دیدنیترین درامهای کرهای را به خود اختصاص دهد که اتفاقا مخاطبانی بینالمللی را هم جذب خود کرد. نمونههایی از این دست در دنیا بسیار است و با آنکه در ایران هم در برهههایی تبش بالا گرفته بود، اما انگار آرامآرام چراغش به خاموشی رفت.
دهه ۶۰ و ۷۰؛ گامهای اولیه «سینمای ورزشی»
با آنکه سینماگران ایرانی در دهههایی تلاشهایی کردهاند تا فیلمهای ورزشی هم جایگاهی در سبد سینمای ایران داشته باشند، اما اگر بخواهیم نگاهی به تمام فیلمهای ورزشی از ابتدای انقلاب تا کنون داشته باشیم به سختی تعدادشان از انگشتان دست تجاوز میکنند. اما طلاییترین دورانش را میتوان دهه ۶۰ و ۷۰ دانست که باعث شد نمونههای موفقی از این مدل فیلمسازی را داشته باشیم. آغازگر این مسیر «خط پایان» بود؛ فیلمی به کارگردانی محمدعلی طالبی که در سال ۶۴ ساخته شد، این اثر از معدود فیلمهایی است که بر ورزش دوچرخهسواری تکیه دارد و بعدها بارها از تلویزیون بازپخش شد، این روند اما استمرار پیدا نکرد.
فیلمسازی ورزشی در ایران هیچگاه تبدیل به یک جریان نشد و با آنکه هر بار متولیان و تصمیمسازان سینمایی از اهمیت این گونه ورزشی سخن میگویند اما ماحصلش تنها تولید پراکنده این آثار در مقاطعی است
بعد از وقفهای بیش از یک دهه، در میانه دهه هفتاد و در سال ۷۶ محسن محسنینسب فیلمی با محوریت تکواندو با نام «یاسهای وحشی» ساخت، فیلمی که کارگردانش هنوز هم آن را موفقترین اثر کارنامه خود توصیف میکند. همین فیلم هم بود که توانست رکوردی در گیشه به ثبت برساند و بالغ بر دو میلیون مخاطب را به خود ببیند، فیلمی که در آن مقطع، در توجه دادن مخاطبان به ورزش تکواندو تاثیرگذار بود و توانست گروهی از مردم را به سمت این ورزش بکشاند.
موفقیت «یاسهای وحشی» تا آنجا پیش رفت که دو سال بعد محسن محسنینسب را بر آن داشت تا بار دیگر این ژانر را بیازماید و دنبالهای برای آن بسازد، او این بار «شیرهای جوان» را در همان فضا و با تمرکز بر ورزش کاراته به سینمای ایران عرضه کرد. گرچه مرور روزهای پراقبال «یاسهای وحشی» محسنینسب را با یک تصویر روشن از تکرار این موفقیت مواجه میکرد، دورخیزش اینبار اما نافرجام بود؛ فیلم «شیرهای جوان» با شکست در گیشه رو به رو شد و هرگز نتوانست رد تجربه قبلی را پیگیری کند با این حال این دو از شاخصترین فیلمهای ورزشی دهه هفتاد به شمار میآیند.
واکاوی فیلمهای ورزشی از دهههای ابتدایی تاکنون اما یک واقعیت را عیان میکند؛ فیلمسازی ورزشی در ایران هیچگاه تبدیل به یک جریان نشده است و با آنکه هر بار متولیان و تصمیمسازان سینمایی از اهمیت این گونه ورزشی سخن میگویند اما ماحصلش تنها تولید پراکنده این آثار در مقاطعی است تا باز هم به سرازیری سکوت و فراموشی بیفتد.
وقتی سینمای ورزشی فراموش میشود
در دهه هشتاد و نود سیر تک اتفاقات فیلمهای ورزشی بیش از پیش کمرنگ شد. اگر مروی به تولیدات دهه ۸۰ داشته باشید، سهم آن را حداقلی میبینید، دههای که از ابتدا تا انتهایش را تنها یک فیلم نمایندگی میکند، باز این محمدعلی طالبی بود که پرچمدارش شد و فیلم «دیوار» را ساخت. فیلمی که البته بیشتر از آنکه ورزشی باشد به فیلمهای اجتماعی میگراید و قصه موتورسواری در دیوار مرگ و حرکات آکروباتیک با موتور را روایت میکند.
آغاز دهه ۹۰ اما همراه بود با معماهای تمامنشدنی یک فیلم! تنها ارسال یک پیامک با محتوای صرف بودجه ۲.۵ میلیاردی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برای یک فیلم ورزشی، آغاز تمام جنجالهای سینما در آن روزها بود، بودجه کلانی که البته به تواتر عدد و رقمش تغییر و هر بار بزرگتر میشد. فیلم سینمایی «لاله» به کارگردانی اسدالله نیکنژاد پس از یک دهه وقفه سرانجام سال ۹۹ بیآنکه دستاورد چندانی نه از منظر گیشه و از منظر مخاطب داشته باشد به کناری رفت تا شکستی مطلق برای سازندگانش باشد.
در دهه ۹۰ اما همزمان تلاشهای گاه و بیگاهی برای احیای این ژانر صورت میگرفت، ساخت «عرق سرد» به کارگردانی سهیل بیرقی در سال ۹۶، «سونامی» به کارگردانی میلاد صدرعاملی و «غلامرضا تختی» به کارگردانی بهرام توکلی هر دو در سال ۹۷ از جمله این مصادیق است که البته فصل مشترک همه آنها بینصیبی از گیشه بود، فیلمهایی که در عین حال که نیمنگاهی به موضوع ورزش دارند اما قصه اصلی آنها موضوع دیگری بود، از همین رهگذر «تختی» را بیش از آنکه بتوان یک فیلم ورزشی متمرکز بر کشتی به حساب آورد یک فیلم بیوگرافی در بستر تاریخی میتوان قلمداد کرد، یا «عرق سرد» گرچه مساله فوتبال زنان را در دل خود دارد اما روایتگر مصائب زنان است و نمیشود فیلمهای متاخر را یک فیلم ورزشی صرف به مثابه فیلمهای دهههای ابتدایی دانست.
آنچه اما قابل بحث است این است که کماکان فقدان فیلمهای ورزشی در دهه ۸۰ و ۹۰ مشهود است در این دهه گرچه جشنواره تخصصی با نام جشنواره فیلمهای ورزشی برایش راهاندازی میشود و هرچند وزارت ورزش سودای سرمایهگذاری در این حوزه را دارد اما هیچگاه سینمای ورزشی به طور جدی اعلام موجودیت نمیکند. با این حال در همین مقطع در نبود فیلمهای داستانی ورزشی، میدانداری این گونه ورزشی برعهده مستندها بود، جریان درخشانی که فیلمهایی همچون «صفر تا سکو»، «جایی برای فرشتهها نیست»، «ملوانان تنها به دریا نمیروند»، «من ناصر حجازی هستم»، «آیدین» و.. از درونش متولد شدند، فیلمهایی که حتی توانستند به اکران عمومی دربیایند تا بار دیگر این واقعیت را بازگو کنند که فیلمهای ورزشی میتوانند سطحی از جذابیت را داشته باشند تا مخاطبان را با خود همراه کنند.
ماموریت «پرویز خان» برای احیای ژانر ورزشی
اگر پیگیر سینمای ورزشی باشید احتمالا در سالهای اخیر نام یک فیلم را شنیدهاید؛ «بیرو»! فیلمی درباره علیرضا بیرانوند دروازهبان تیم ملی کشورمان که پرتابهای دستی بلندش و البته آن صحنه معروف مهار پنالتی کریستین رونالدو شهرتی جهانی برایش به ارمغان آورد. زندگی بیرانوند، مصائب و رنجهایش و فراز و فرودهایش تا پیش از رسیدن به عضویت تیم ملی هر کارگردانی را وسوسه میکرد تا فیلمی تام و تمام از یک چهره ملی به تصویر دربیاورد اما نتیجهاش شد اثری که در برخی از روزها حتی ۱۰ مخاطب هم به تماشایش نمینشستند!
«پرویزخان» را علی ثقفی بهعنوان یک کارگردان فیلماولی به سرانجام رسانده و بیتردید باید اصلیترین برگبرندهاش را حضور سعید پورصمیمی در نقش اصلی آن دانست.
فیلمی با شکستی بیبدیل در گیشه که بنیاد سینمایی فارابی سرمایهگذاریاش را بر عهده داشت و انتقادات بسیاری از سوی منتقدان و مخاطبان را به خود دید. همین هم باعث شد تا تمایلات سینماگران نسبت به ساخت فیلمهای ورزشی و حتی تمرکز بر چهرههای شاخص این عرصه، رو به کاهش بگذارد.
حالا اما سازمان سینمایی اوج در دوره چهل و دوم جشنواره فجر فیلمی در همین ژانر به تولید رسانده است، فیلمی با محوریت پرویز دهداری یکی از مربیان فوتبال که دوستداران اخبار ورزشی بیش از آنکه او را به موفقیتهای ورزشیاش بشناسند، از دهداری بهعنوان یک معلم اخلاق یاد میکنند، مربیای که سختگیریهای اخلاقیاش منجر به استعفای دسته جمعی بازیکنان تیم ملی در سال ۶۵ شد، اما بعد از آنکه این بازیکنان از تیم ملی استعفا میدهند، پرویز دهداری شروع به کشف استعدادهای جدید میکند و اتفاقا از همین استعدادهای جدید، نسلی را به فوتبال ایران معرفی میکند که تا سالها افتخارآفرینی میکنند. احمدرضا عابدزاده را در همان مقطع از دسته چهار لیگ فوتبال به تیم ملی جذب میکند، جواد زرینچه، مهدی فنونیزاده، مجتبی محرمی، صمد مرفاوی و عباس سرخاب هم در همین دوره جذب تیم ملی میشوند، چهرههایی که تا یک دهه بعد در تیم ملی ما درخشیدند.
فارغ از این جذابیتهای محتوایی اما «پرویزخان» را علی ثقفی بهعنوان یک کارگردان فیلماولی به سرانجام رسانده و بیتردید باید اصلیترین برگبرندهاش را حضور سعید پورصمیمی در نقش اصلی آن دانست. بازیگر استخوانخردکرده و کهنهکاری که سالها بر صحنه تئاتر درخشیده و امضایش در سینما هم اعتبار بسیاری از فیلمهای شاخص و خاطرهساز را تضمین کرده است.
قطعا ایفای نقش چهره بزرگی همچون پرویز دهداری توسط بازیگر بزرگی با سابقه سعید پورصمیمی میتواند تبدیل به یک اتفاق ویژه شود. همه چیز برای احیای ژانر ورزشی و فراموشی شکستهایی همچون «بیرو» فراهم است. «پرویزخان» میتواند اتفاقی ویژه را بهصورت مشترک برای سینمادوستان و فوتبالدوستان در جشنواره فجر چهلودوم رقم بزند و این ماموریتی ویژه برای فیلمی از یک کارگردان فیلماولی محسوب میشود.
نظر شما