به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، هرچند حالا این طور به نظر میرسد که فیلمسازی کار چندان پیچیدهای نیست و بهواسطه در دست داشتن یک گوشی هوشمند با قابلیت تصویربرداری، میتوان یک فیلم ساخت، اما در سالهای دورتر، صفر تا صد فرآیند ساخت یک فیلم، در نگاه علاقهمندان «سینما» چیزی شبیه به یک رویا بود.
به همین دلیل هم ناشناختههای مربوط به این هنر، آن را به پدیدهای مرموز تبدیل کرده بود که هر از گاهی فیلمسازان تلاش میکردند در آثار خود از آن رمزگشایی کنند.
فیلمهایی که «سینما» یا فرآیند «فیلمسازی» در آنها تبدیل به سوژه میشود، از همین منظر همواره مورد توجه سینمادوستان بودهاند.
به بهانه حضور فیلم «آپاراتچی» در چهلودومین جشنواره فیلم فجر، که روایت تلاشهای یک آدم عشق سینما، برای تحقق رویای فیلمسازی است، در این گزارش کوتاه، مروری مختصر بر روایتهای سینماگران ایرانی از سوژه «سینما» داشتهایم.
«سینما» از نگاه پیشکسوتان
اشاره کردیم که «سینما» به دلیل همه کنجکاویهایی که درباره متن و حاشیهاش وجود دارد، همواره سوژهای جذاب برای فیلمسازی بوده است. به همین دلیل هم ساختاری به نام «فیلم در فیلم» در برخی از تولیدات سینمایی رایج شد.
استفاده از ساختار «فیلم در فیلم» قدمتی به اندازه تاریخ سینمای ایران دارد. فیلم «حاجیآقا آکتور سینما» به کارگردانی اوانس اوگانیانس، اولین فیلم سینمای ایران است که در سال ۱۳۱۲ به اکران درآمد روایتی از تلاشهای یک فیلمساز تازهکار برای ساخت فیلمی مخفیانه براساس زندگی «حاجیآقا» محسوب میشود که از مخالفان سینماست! در ادامه همین تجربه هم در ادامه تاریخ سینمای ایران با تجربههایی همچون «گراند سینما» به کارگردانی حسن هدایت در دهه ۶۰ مواجه میشویم.
از همین نمونهها میتوان به علیرضا داوودنژاد اشاره کرد که در «کلاس هنرپیشگی» روایتی کاملا خانوادگی از تجربه فیلمسازی را به تصویر درآورد تا بهرام بیضایی که در یکی از جنجالیترین فیلمهای کارنامهاش یعنی «وقتی همه خوابیم» تلاش کرد نسبت به قدرت گرفتن اصحاب پول و سرمایه در سینمای دهه ۸۰ ایران، دست به افشاگری بزند
در میان سینماگران پیشکسوت پس از انقلاب هم کم نیستند چهرههایی که تلاش داشتهاند در آثار خود به پشت صحنه سینما سرک بکشند و روایتهای خود از آن را با مخاطبانشان در میان بگذارند. از عباس کیارستمی با «زیر درختان زیتون» و داریوش مهرجویی با «میکس» گرفته تا محسن مخملباف که در چند فیلم کارنامهاش همچون «ناصرالدین شاه آکتور سینما»، «هنرپیشه» و «سلام سینما» تلاش کرد روایتگر تصویری متفاوت از «سینما» باشد.
از همین نمونهها میتوان به علیرضا داوود نژاد اشاره کرد که در «کلاس هنرپیشگی» روایتی کاملا خانوادگی از تجربه فیلمسازی را به تصویر درآورد تا بهرام بیضایی که در یکی از جنجالیترین فیلمهای کارنامهاش یعنی «وقتی همه خوابیم» تلاش کرد نسبت به قدرت گرفتن اصحاب پول و سرمایه در سینمای دهه ۸۰ ایران، دست به افشاگری بزند.
فیلمسازان دیگری هم بودهاند که تلاش کردند در آثار خود، روایتی از جنس تجربهنگاری را به ثبت برسانند؛ از کیانوش عیاری که در «شبح کژدم» تلاشهای ناکام یک کارگردانی برای ساخت فیلمنامهاش را به تصویر درآورده است تا داریوش فرهنگ که در «دو فیلم با یک بلیت» جریان حضور نابازیگران در سینما را روایت کرد.
فریدون جیرانی هم سهگانه مهمی با عنوان مشترک «ستارهها» در کارنامه خود دارد که تلاش داشته در قالب آنها، تصویری بیتعارف از وضعیت گذشته، حال و آینده بازیگران در سینمای ایران ارائه کند.
روایت جوانترها از وسوسه «سینما»
در ترکیب فیلمهای همین امسال، فیلم سینمایی «شهرک» به کارگردانی علی حضرتی، از آثاری بود که سوژه جذاب «وسوسه بازیگری» را دستمایه روایت خود قرار داده بود. فیلمی که هرچند تلاش داشت تا نگاهی فلسفی نسبت به تعریف و ماهیت «سینما» و «بازیگری» داشته باشد، اما خط اصلی روایتش درباره یک جوان شیفته بازیگری بود.
دیگر فیلم اکران امسال که ردپایی از پشتپرده سینما در آن وجود داشت، «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی بود، فیلمی که به نمایندگی از سینمای ایران به آکادمی اسکار هم معرفی شد و داستان اصلیاش درباره مردی ساده است که ایفای نقش «هیتلر» بهعنوان یک جنایتکار، در یک فیلم سینمایی به او پیشنهاد میشود. همین حضور در فرآیند ساخت یک فیلم او را آرامآرام تبدیل یک هیولا میکند.
اگر کمی به عقبتر برویم هم به فیلم «جنایت بیدقت» شهرام مکری میرسیم که روایتی خاص از ماجرای آتشسوزی سینما رکس دارد اما آنچه آن را تبدیل به تجربهای مرتبط با «سینما» میکند، بازی روایی کارگردان جوانش در زمینه در هم آمیختگی دنیای یک فیلم، با جهان واقعی کاراکترهاست. مکری هم در فیلم خود تلاش کرده است نگاهی تحلیلی نسبت به اصل «سینما» داشته باشد.
حالا نوبت «آپاراتچی» است!
فیلم سینمایی «آپاراتچی» را حالا میتوان، دنبالهای بر تجربههای مورد اشاره در این گزارش دانست. فیلمی که علی طاهرفر در اولین دورخیز خود برای ورود به عرصه کارگردانی سینمای بلند آن را به سرانجام رسانده و خودش در گفتوگویی این فیلم را ادای دینی به «سینما» توصیف کرده است.
فیلم سینمایی «آپاراتچی» را حالا میتوان، دنبالهای بر تجربههای مورد اشاره در این گزارش دانست. فیلمی که علی طاهرفر آن را ادای دینی به «سینما» توصیف کرده است
فیلم روایتی اقتباسی دارد و ماجراهای آن زاییده خیال نیست، به این معنا که هر آنچه در فیلم به تصویر درآمده است، هر چند در مواردی رنگ و لعاب کمدی به خود گرفته، اما تجربههایی واقعی است که راوی اصلی کتاب «آپاراتچی» در زندگی شخصیاش پشت سر گذاشته است.
داستان فیلم درباره نقاش ساختمانی است که با وجود نداشتن تحصیلات، عشق وافری به فیلمسازی دارد. او با همراهی همکارانش در حوزه نقاشی ساختمان، دوربینی دست و پا میکند و فیلم میسازد. فیلمی که با تلاش همین گروه، بهصورت کاملا مردمی و میدانی، فرصت اکران هم برایش فراهم میشود و آرامآرام به یکی از دیدهشدهترین فیلمهای دهه ۶۰ در تبریز تبدیل میشود.
«آپاراتچی» محصول سازمان سینمایی سوره، بنیاد سینمایی فارابی و مدرسه فیلمسازی ماه است و یکی از معدود آثار کمدیای است که حالا فرصت دیده شدن در ویترین جشنواره فجر را هم به دست آورده است. فیلمی که فارغ از جنبه اقتباسی و ژانری، میتوان آن را تازهترین روایت «سینمای ایران» از سوژه «فیلمسازی» و «سینما» نیز به حساب آورد.
نظر شما