پس از اجرای سالها مسئولیت اجتماعی در کشور باید این سوال را پرسید چرا بسیاری از مناطقی که از سالها پیش بعنوان مناطق محروم معرفی میشدند، هنوز هم در فهرست مناطق محروم هستند؟ با این ادعا که دولتها آمدند و رفتند اما نه تنها موجب رفع محرومیت نشدند بلکه تعداد این مناطق روز به روز در حال فزونی است؟ آیا این موضوع بخاطر فقر مدیریتی و برنامهریزی در کشوری است با منابع طبیعی بیشمار یا اینکه توسعه در جهان به حدی سرعت گرفته که هر چه میدویم به آن نمیرسیم؟
این یادداشت یک بازبینی به عملکرد ایفای مسئولیت اجتماعی در کشور است و پرداختن به این موضوعِ نو، که به تازگی نُقل محافل، همایشها و گردهمایهای شرکتهای دولتی و خصوصی تبدیل شده است.
در ابتدا باید دانست برنامهریزی در حوزه مسئولیت اجتماعی شرکتی چگونه انجام میشود؟ آیا برای اجرای پروژه مسئولیت اجتماعی سناریوی توسعهای برنامهریزی شده یا خیر؟ چگونه یک منطقه محروم باید مراحل توسعه را طی کند؟ و آیا برنامهریزی برای یک منطقه محروم خاص، برای منطقه دیگر نیز کارآیی لازم را دارد؟
با این پرسشها میتوان فهمید نیاز سنجی اجتماعی و برنامهریزی مدبرانه برای اجرایی هر پروژه مسئولیت اجتماعی بسیار اهمیت دارد. نداشتن مهارت برنامهریزی در حوزه مسئولیت اجتماعی سبب میشود که کارها شلخته و غیر هدفمند و از هم گسیخته انجام شود و در نهایت آن توسعهای که دولتها به دنبال آن هستند رخ ندهد. شاید کشور ما نیازمند یک طرح جامع مسئولیت اجتماعی است که نیازها و امکانهای هر منطقه را به طور مجزا ببیند.
پروژه هایی که در زمینه مسئولیت اجتماعی تعریف میشود باید یک روایت داستانی در راستای هدف مشخص داشته باشد و بر مبنای یک سناریو هوشمندانه ارائه شود. جوامع کم برخودار و محلی، هوشمند هستند و قدرت فهم بسیار بالایی دارند، بنابر این فرق بین کار خالصانه و کاری که صرفا جهت جلب رضایت (به نوعی رشوه) انجام میشود را به خوبی میفهمد. بنابر این، درستترین شیوه اجرای مسئولیت اجتماعی یک روایت داستانی است که از یک نیاز سنجی منطقهای شروع شده و با هدفمندی به یک هدف غایی توسعهای، برای آن زیستبوم ختم میشود. در نهایت ارائه و اجرای یک پروژه مسئولیت اجتماعی نیازمندِ هوشمند در نظر گرفتن و شعورمندی جوامع محلی تحت پوشش است.
متأسفانه مفهوم مسئولیت اجتماعی را حتی بسیاری از مسئولان و مدیران نیز به خوبی درک نکردهاند و آن را با اقدامات خیریهای اشتباه میگیرند و گاهی دولتها وظایف و کارهای بر زمین مانده خود را که عمدتا جزو زیرساختهای کشور محسوب میشود و می بایست از محل دریافتی مالیات از مردم و شرکتها و همچنین محل فروش ثروت جامعه مانند نفت و گاز هزینه شود را به نام مسئولیت اجتماعی اجرا میکنند.
بسیاری از شرکتهای خصوصی به حدی به سمت نوآوری در زمینه مسئولیت اجتماعی می روند و شوآف این قضیه برایشان مهم است که شاهد آن هستیم یک یا دو سال پس از اجرای پروژه هیچ تعهدی بدان ندارند و اثربخشی و ارزیابی پس از اجرای پروژه را رها میکنند و صرفا یک پروژه مسئولیت اجتماعی در قالب تبلیغ نشان تجاری شرکت خود در چشم همگان فرو می کنند.بنابر این، میتوان گفت کمکهای صرفا عام المنفعه به عنوان مسئولیت اجتماعی و حتی مردمیسازی به شمار نمی آید. از سویی دیگر نیز بسیاری از شرکتهای خصوصی به حدی به سمت نوآوری در زمینه مسئولیت اجتماعی می روند و شوآف این قضیه برایشان مهم است که شاهد آن هستیم یک یا دو سال پس از اجرای پروژه هیچ تعهدی بدان ندارند و اثربخشی و ارزیابی پس از اجرای پروژه را رها میکنند و صرفا یک پروژه مسئولیت اجتماعی در قالب تبلیغ نشان تجاری شرکت خود در چشم همگان فرو می کنند.
در توسعه پایدار، تنها معرفی کردن کافی نیست و باید دید پروژه چه اثربخشیای دارد. در صورتی که مسئولیت اجتماعی در سطوحی مافوق اعمال خیریه و موارد قانونی و همچنین صرفاً تبلیغاتی انجام شود، به این معنی است که آن اقدام در سطح اخلاق حرفهای انجام شده است.
هدایت و تعریف پروژه های مسئولیت اجتماعی با ذهن بسته و فقیر موجب می شود مناطق محروم حتی به جای توسعه به یک برهوت تبدیل شود. به گونهای که شاهد هستیم در یک منطقه راه و جاده، بیمارستان، مدرسه، ورزشگاه ساخته می شود اما احیای محیط زیست، آلودگی هوا، آب و خاک و سلامت و توانمندی انسانها در آن مغفول میماند و جوامع محلی را دچار معضلهای اساسی میکند.
شرکتی که با فعالیت خود موجب تخریب اجتماعی، اقتصادی و محیط زیستی می شود و به ازای آن در معامله با قدرتمندان یک زمین چمن یا مدرسه و یا ... همسو با منافع شخصی، سیاسی یا تبلیغی می سازد، نگاه مسئولیت اجتماعی را به خیریه و نوعی رشوه اجتماعی تقلیل داده است.
محرومیت نسبی و تداوم مطالبات جوامع محلی از یکسو و محدودیت منابع مالی از سوی دیگر، باعث میشود به این فکر کنیم که چه میزان نیاز سنجی و پاسخگویی متناسب با مطالبات جامعه محلی انجام شده است؟ بنابراین پیشنهاد می شود، شرکتها زیر نظر یک برنامه مدون و جامع با اتخاذ راهکارهای پایدار به ویژه مشارکت جوامع، کمک به خوداشتغالی، هدایت و توانمندسازی، ایجاد محیط زیست سالم، امنیت اقتصادی پایدار به مسئولیت اجتماعی بپردازند. منطقه ای توسعه می یابد که تک تک افراد آن منطقه توسعه را بخواهند و برای آن گام بردارند و نخستین قدم برای ایجاد خواست در جوامع و مناطق کم برخوردار، رویارویی مردم آن منطقه برای دیدن و شناخت نیازهای توسعه ای است.
در واقع مشارکت دادن شهروندان و لحاظ کردن آنها در جهت ارتقای یک منطقه، به نوعی آموزش ماهیگیری به جای دادن ماهی به آنهاست که از مصادیق اولویت دار مسئولیت اجتماعی به شمار می رود.
اگر یک شرکت بتواند مسئولیت اجتماعی خود را به یک مرکز هوشمند و هدفمند تبدیل کند و همزمان جوامع پیرامونی خود را ترغیب به رشد کند، احتمال بیشتری دارد که تأثیر خود را در بین جوامع عمیق تر کرده و همراهی همیشگی مردم را با خود داشته باشد.
شرکتها و کسب کارهای های فعال در محدوده مسئولیت اجتماعی(Corporate Social Responsibility) باید علاقه مند به فراتر رفتن از فرایند تأمین مالی باشند و شور، شعف و امید در دل جوامع محلی برای عمران و آبادانی مناطق خود ایجاد کنند. باید اذعان کرد که اگر یک شرکت بتواند مسئولیت اجتماعی خود را به یک مرکز هوشمند و هدفمند تبدیل کند و همزمان جوامع پیرامونی خود را ترغیب به رشد کند، احتمال بیشتری دارد که تأثیر خود را در بین جوامع عمیق تر کرده و همراهی همیشگی مردم را با خود داشته باشد؛ همچنین گامی بزرگ در جهت توسعه پایدار و رفع محرومیت منطقه برداشته است که موجب می شود مسئولیت اجتماعی تاثیری مثبت بر تصویر کسب و کارش گذاشته و قدرتمندتر شود و همچنین بازگشت بسیار بیشتر از میزان سرمایه گذاری اولیه دریافت کند.
تجربه نشان داده شده است که یک برنامه مسئولیت اجتماعی مدون و حساب شده می تواند مزایای نظیر همراهی و اقبال و مشارکت مردم، به همراه داشته باشد و یک شرکت را در میان رقبا متمایز کند. چنین مزایایی به ندرت از طریق صدقه دادن و یا تامین مالی صرف به دست میآید. بنابر این، خود را با کلمات رنگ و لعاب دار گول نزنیم و بررسی کنیم اگر برنامه مسئولیت اجتماعی یک شرکت محدود به مدیر عاملی شود که تعهد به پاس کردن و تأمین منابع یک چک در یک مراسم خیریه دارد، در واقع آن شرکت یک برنامه مسئولیت اجتماعی و توسعه پایدار نداشته، اما قطعا در مسیری بشردوستانه شرکت کرده است.
در پایان شاید نیاز است در زمینه مسئولیت اجتماعی نظارت بیشتری صورت گیرد و منابع مالی کشور در راهی مؤثرتر و حساب شدهتر هزینه شود؛ مسئولان شاید باید از خود بپرسند ارزیابی تأثیرات پروژه هایی که تصویب می شود با میزان تأثیر گذاری آن بر روی توسعه پایدار مناطق نسبت مستقیم دارد یا خیر؟
** کارشناس ارشد مطالعات اجتماعی
نظر شما