به گزارش ایرنا، جعفر مختاریفر یکی از بهترین و تکنیکیترین بازیکنان تاریخ باشگاه استقلال محسوب میشود، بازیکنی که روزگاری نه چندان دور بلای جان مدافعان حریف بود و در زمین بازی برای خود جولان میداد اما صداقت بیش از اندازه و نجابت بیش از حد از او باعث شد بعد از دوران حرفهای، گوشهنشین شده و زندگی را به سختی سپری کند.
در اولین روزهای سال ۱۴۰۳ فرصتی دست داد تا با او به گفتوگو بنشینیم. گفتوگویی که درد و دلهای بسیاری در خود دارد اما بازهم نجابت مرد سابق آبیپوشان کافی بود تا دقایق ابتدایی به تعارف و به اصطلاح همه چیز خوب است سپری شود اما بعد از لحظاتی این سکوت شکسته میشود و صحبتهایی مطرح میشود که از بین آنها، گفتههایی که قابل انتشار است را در این گفتوگو با هم میخوانیم.
جعفر مختاری سالها پیش گفتوگویی انجام داد و از بیمهریهای روزگار و مسوولان فوتبالی سخن گفت. از آن روز تا امروز تقریبا سهسال میگذرد اما در این مدت اتفاقی رخ داد یا واکنشی از سوی آنها صورت گرفت که کدورتها را از بین ببرد؟ الان روزگار چگونه سپری میشود؟
زندگی میکنم، چه کار باید کنم؟ اگر بگویم قدمی برداشته شده که دروغ است اما چه بگویم. از بیمهریهایی بگویم که تمامی ندارد. از درد و دلهایی صحبت بکنم که گوش شنوایی برای آن نیست. چرا باید جعفر مختاریفر و امثال من این روزها رقم بخورد؟ ما کجای مسیر را اشتباه رفتیم که فراموش شدیم؟
متاسفانه بعد از دوران فوتبال حرفهای خیلی زود فراموش شدیم و از یاد رفتیم. وقتی به دوران گذشته نگاه میکنم تصاویری از پیش روی چشم میگذرد که جز عشق و علاقه به توپ گرد و مستطیل سبز چیزی در آن نیست و این حق افرادی مثل ما نبود.
جعفر مختاریفر شاید برای نسل امروز چهرهای آشنا نباشد. برای همین به گذشته بازگردیم و از روزی که پا به توپ شدید سخن بگویید.
فوتبال را جوادیه تهران آغاز کردم، در آن ایام ۱۳ سال سن داشتم و عشق به فوتبال همه زندگی من بود. در باشگاه مهر نور بازی کردم و ۲ سال هم در محلات توپ زدم. ۴ سال در دسته چهار و دسته ۳ قهرمان شدیم و به یک رده بالاتر صعود کردیم اما زمانی که به دسته ۲ آمدیم تیم تا حدودی بینظم شد چراکه هر که دوست داشت ساز خود را بزند و همین دلیل کافی بود تا قهرمان نشویم. مدیر وقت تیم هم گفت هر که دوست دارد میتواند برود و من هم برای ادامه مسیر حرفهای فوتبالم به دارایی رفتم.
بعد از آن یکسال در جام تختجمشید بازی کردم و به دوران شکوهمند انقلاب رسیدیم. بعد از آن هم ۴ سال دیگر برای دارایی بازی کردم و در سال ۱۳۶۲ به باشگاه بزرگ استقلال رفتم.
از دوران حضور در استقلال برای ما بگو، چند سال در جمع آبیپوشان حضور داشتید؟
سال ۶۲ بود که به استقلال رفتم و ۹ سال برای این تیم بازی کردم اما متاسفانه برخی دوست نداشتند من در استقلال بمانم و به دلایلی که داشتند من را به نوعی از تیم بیرون کردند.
چرا؟
روند آن روزهای فوتبال با این روزها فرق داشت. من در بهترین شرایط خودم بودم و در استقلال همه چیز خوب بود اما برای اینکه بازوند کاپیتانی به من نرسد کاری کردند که مجبور شوم از باشگاه بروم.
چه کسانی این کار را کردند؟
سکوت میکند و لحظاتی بعد میگوید، چه بگویم. آن دوران تمام شده و نمیخواهم در مورد آن صحبت کنم. هر چه الان بگویم باعث دلخوری و بحث میشود، من این موضوع را در دلم نگه داشتهام و به دنبال حاشیه و جنجال هم نبوده و نیستم اما این را بگویم از خیلی چیزها ناراحتم اما ترتیح میدهم سکوت کنم.
دوست داشتم سالیان سال برای استقلال بازی کنم اما نشد. بعد از آن مجبور شدم برای ادامه فوتبالم به تیم ساپیا بروم و یک سال هم در آنجا بازی کردم و با این تیم به سطح اول فوتبال ایران آمدم. ۲ سال هم در یک تیم شمالی توپ زدم و با شموشک همان روند ساپیا را طی کردم. این ها را میگویم که بدانید شرایط فوتبالیام خوب بود اما نباید آنطور با من رفتار میکردند که از استقلال بروم.
متاسفانه خیلی راحت در مورد دیگران صحبت میکنیم و این درست نیست و از اخلاق به دور است. در مورد فوتبالیها حرف همیشه بوده و حتی پشتسر من هم حرفهایی زدند که نه تنها درست نبود بلکه فرسنگها با واقعیت فاصله داشت اما چه میشود کرد؟ دهان مردم را که نمیشود بست. مقصر آنهایی هستند که بیاخلاقی میکنند و این همیشه بوده و خواهد بود.
از روزگار حضور در استقلال برای مخاطبان جوان بگویید؟
شاید بهتر است خودشان بروند و تاریخ باشگاه استقلال را بخوانند تا با افرادی مانند جعفر مختاریفر آشنا شوند. من و پیشکسوتان دیگری که آنها هم از یاد رفتهاند روزگاری سرمان را هم برای استقلال میدادیم و از همه چیز خود برای تیم و باشگاه میگذشتیم. من با استقلال قهرمان ایران و آسیا شدم و همیشه در بهترینهای باشگاه بودم. در جام ملتها هم عضو تیم ملی بودم اما امان از بیرحمیهای زمانه و روزگار.
و در آن ایام در تیم ملی هم بازی میکردید؟
بله، ۶ سال بازیکن ثابت تیم ملی بودم. نمیخواهم از مشکلات و اتفاقات تلخ فوتبال صحبت کنم. من در این مدت آنقدر بیمعرفتی دیدم که ترجیح میدهم سکوت کنم و صحبتی نکنم اما روزگار ادامه دارد و مسیرش را طی میکند.
از مسئولان فوتبالی، دستاندرکاران فدراسیون و باشگاه استقلال بگویید، آنها در این مدت سراغی از جعفر مختاریفر گرفتهاند؟
با مسئولان فدراسیون و باشگاه استقلال کاری ندارم، آنها من را فراموش کردهاند. شاید در تاریخچه فوتبال ایران و باشگاه بزرگ استقلال بازیکنی مثل من در فهرست فراموش شدهها باشد. نمیدانم در ذهن آنها چه میگذرد اما مهم نیست.
چند سال است به استادیوم آزادی نرفتهاید؟
شاید الان ۲۵ سال است که به آنجا نرفتهام. دلم برای چمن سبز ورزشگاه و دویدن و راه رفتن بر روی آن خیلی تنگ شده است. همین حالا هم دوست دارم در زمین فوتبال راه بروم و بدوم اما نمیشود. به هر حال سن و سالی از ما گذشته و این کار سخت است.
جعفر مختاریفر الان چند سال سن دارد؟
اسفندماه ۱۴۰۲ ۶۵ سال را تمام کردم و وارد ۶۶ سالگی شدم. افرادی مانند من پیشکسوتانی هستم که زندهایم؛ اما از یاد رفتهایم. این راه و رسم زندگی و مرام ورزشی نیست. این همه شعار داده میشود اما آیا واقعا به پیشکسوتان احترام گذاشته میشود؟ آیا از آنها یادی میشود؟ آیا زمانی که در قید حیات هستند از آنها نامی برده میشود؟ اگر فردا عمر ما تمام شود همه میآیند و از گذشتهها صحبت کرده و مصاحبه میکنند اما در زمان حیات،کسی سراغی از ما نمیگیرد.
چرا فرصتی مهیا نمیشود تا بازیکنان قدیمی فوتبال با احترام به استادیوم بروند و بازی تیم محبوبشان را ببینند؟ چرا تدبیری برای احترام به پیشکسوتان فوتبال صورت نمیگیرد؟ الان سالهاست با محسن تهرانی (سنگربان اسبق استقلال) زندگی میکنم و رفاقت با او معنایی دیگر برای من دارد.
نظر شما