از شروع جنگ اسرائیل علیه مردم فلسطین در ۸ اکتبر ۲۰۲۳ که به بهانه حمله برق آسا و ورود جنگجویان جنبش حماس به داخل سرزمینهای فلسطین اشغالی انجام گرفت شش ماه می گذرد. اسرائیل در این مرحله از جنگ علیه غزه همانند جنگ ۳۳ روزه علیه لبنان در سال ۲۰۰۶ بر مبنای استراتژی خشونت و ویران سازی حداکثری وارد عمل شد و خسارات جانی و مالی گسترده ای را به مردم فلسطین تحمیل کرد بطوریکه در حال حاضر صحبت از بیش از یکصد هزار نفر زخمی و مجروح زن و مرد و کودک فلسطینی و آوارگی نزدیک به یک و نیم میلیون نفر در نوار غزه می شود.
این درحالی است که نتانیاهو علیرغم صدور با تاخیر قطعنامه آتش بس از سوی شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۲۴ همچنان در بوق جنگ می دمد و همزمان ناظران سیاسی بر این اعتقادند که اسرائیل بجز ویرانی و آوارگی مردم بی پناه فلسطین نه تنها هیچ دستاوردی بدست نیاورده؛ که خسارات زیادی را نیز متحمل شده است.
بدون شک قضاوت عمومی تا این لحظه، این رژیم را بعنوان طرف بازنده این نبرد شناخته است. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران سیاسی و امنیتی، بنطر می رسد اسرائیل بعد از پیروزی در جنگ های کلاسیکی که علیه ارتش کشورهای عربی حوزه پیرامونی خود انجام داد و موفق به اشغال بخش هایی از خاک این کشورها شد، از اوئل دهه هشتاد به این طرف که شیوه نبرد در جبهه فلسطینی-عربی-اسلامی علیه اسرائیل تغییر کرد این رژیم نه تنها برتری در این نبردها را از دست داد، بلکه در نتیجه نقاط ضعف و آسیب پدیری های این رژیم که از سوی جریانهای مقاومتی شناسایی و مورد استفاده قرار گرفت، منحنی پیروزی های این رژیم متوقف و روند نزولی بخود گرفت. اوج این تغییر موازنه قدرت را می توان در خروج بی قید و شرط و برق آسای اسرائیل از جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰، ترک غزه بدون هیچ پیش شرط در سال ۲۰۰۵، و شکست مفتضحانه این رژیم در جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶، و عملیات بی نتیجه در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ علیه عزه مشاهده کرد.
در این ایام که جنگ دیگری به غزه تحمیل شده، به اعتراف بسیاری از تحلیلگران سیاسی و افکار عمومی جهان، رژیم اسرائیل موفقیت نظامی قابل قبولی برای خود ثبت نکرده است. بی تردید آسیب پذیری این رژیم در نبرد جاری از مهمترین عوامل ناکامی آن در جنگ جاری است. این رژیم برخلاف راهبرد نظامی خود در جنگها، مبنی بر اصل برق آسا بوددن عملیات، کوتاه بودن زمان نبرد، انتقال جنگ به میدان دشمن و پیروزی قطعی و قاطع در هر نبرد با دشمن، نه تنها در جنگ غزه از این اصول فاصله گرفته که حتی متحمل خسارات جبران ناپذیری نیز شده است. اصل شکست ناپذیری ماشین جنگی اسرائیل بار دیگر در این نبرد مخدوش شده، سیستم هشدار و واکنش سریع آن در عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ توان عملیاتی خود را از دست داد و این رژیم علاوه بر متحمل شدن خسارات مالی و اقتصادی، بطور بی سابقه و قابل توجهی اسیر در اختیار رزمندگان حماس داشته و صدها نفر از پرسنل نظامی این رژیم در جنگ غزه کشته و مجروح شده اند.
در پشت موضوع آسیب پذیری رژیم صهیونیستی که به وضوح در این جنگ خود را در برابر افکار عمومی جهان به نمایش گذاشته علل متعددی قرار دارد که ذکر تمام این موارد در این مقاله نمی گنجد و لذا حسب اولویت و به اختصار به بیان مهمترین این علل بسنده خواهد شد.
یکی از مهمترین علل ضربه پذیری اسرائل را می توان در توان بالا و دست برتر جنگجویان فلسطینی در جنگ اراده ها دانست. رزمنده فلسطینی برای بازگرداندن سرزمین خود که توسط اشغالگر اسرائیلی غصب شده در قیاس با عنصر نظامی صهیونیستی که از سرزمین مادری خود به فلسطین هجرت کرده است از اراده ای محکم تر در میدان جنگ برخوردار بوده و احساس می کند که برای هدفی مقدس وارد این کارزار شده ولذا در هر دو صورت پیروزی یا شکست؛ خود را پیروز میدان میداند.
هنری کسینجر معتقد است که در جنگ نامتقارن بین یک ارتش کلاسیک با مجموعهای چریکی اگر ارتش کلاسیک به پیروزی قطعی نرسد شکست خورده و اگر چریک شکست نخورد، پیروز است. بدرستی این معادله در نبرد جاری در غزه به اثبات رسید. اشتباه بزرگ نتانیاهو در این جنگ، و ایهود اولمرت در جنگ ۳۳ روزه علیه رزمندگان حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶ این بود که اهداف غیر قابل دستیابی را برای ارتش اسرائیل ترسیم کردند که خود عامل ناکامی ماشین جنگی صهیوونیستها شد. اهدافی چون نابودی حزب الله و حماس! و یا آزادسازی اسرا بدون مذاکره، ویا اتخاذ رویکرد ویران سازی و نابود ساختن زیر ساخت های حزب الله در لبنان و حماس در غزه بدون توجه به توانمندی های محدود ارتش این رژیم و بدون در نظر گرفتن سناریوی بعد از جنگ، که این واقعیت ها به وضوح در نبرد غزه خود را نمایان ساخت و عامل تاثیر گذاری در ایجاد اختلاف نظر بین این رژیم و مسئولین امریکایی شد. اکثر ناظران نظامی بر این اصل اعتراف دارند که ارتش اسرائیل تاب و تحمل جنگ طولانی مدت را نداشته و هرچه بر عمر جنگ افزوده شود، علائم ناتوانی ارتش نمایان تر شده و خسارات پرستیژی و حیثیتی را متحمل خواهد شد. نَفَسِ ارتش صهیونیستی در جنگ ها کوتاه، و طولانی شدن زمان نبرد از نقاط ضعف این ارتش است.
آنچه که جنگ غزه را در قیاس با نبردهای گذشته متمایز کرده و موجب آسیب پذیری بیشتر ارتش و رژیم اسرائیل شده، برتری فسطین و ضعف اسرائیل در جنگ روایت ها بود. مردم فلسطین در این نبرد موفق شدند با بدست گرفتن ابتکار عمل در بعد رسانه ای عملا افکار عمومی جهانیان را به نفع خود بسیج کنند. قطعا خونهای پاک کودکان و مادران بی گناهی که در نتیجه قساوت عمل صهیونیست ها به زمین ریخته شد در این کارزار تاثیر فوق العاده ای داشت.
از سوی دیگر ارتش اسرائیل در جنگ غزه آمادگی لازم برای ورود به جنگ در چند جبهه را نداشت. وحدت میادین نبرد که بعنوان استراتژی جدید محور مقاومت در این جنگ رونمایی شد، توانست بخش قابل توجهی از توان نظامی دشمن صهیونیستی را به خود مشغول سازد، و نقطه قوتی برای فلسطین و پاشنه آشیل اسرائیل شود. محور مقاومت (ایران، لبنان، یمن، عراق و سوریه ...) موفق شد در این مرحله از نبرد کهنه و قدیمی بین اسرائیل و فلسطین قواعد جدیدی را در میدان نبرد به اسرائیل تحمیل کند که طراحی نحوه مقابله با آن در نبردهای آتی برای اسرائیل و حامیان غربی این رژیم بسیار زمانبر و پرهزینه خواهد بود. به بیان دیگر می توان گفت که رژیم اسرائیل در نبرد غزه بوضوح از موضع تهاجمی خود در جنگهای گذشته خارج و بدلیل بدست گرفتن ابتکار عمل از سوی محور مقاومت، این رژیم در موضع تدافعی و انفعالی قرار گرفت.
رویکرد اسرائیل مبنی بر اتخاذ استراتژی خشونتِ فوق العاده در میدان نبرد علیه فلسطینی ها، نه تها نتیجه مطلوبی برای این رژیم در بر نداشت بلکه همچون تیغ دو لبه، خود به عامل فشاری علیه رژیم صهیونیستی و نقطه آسیب پذیر آن مبدل شد. رویکرد تحمیل خسارت حداکثری به مردم فلسطینی ساکن نوار عزه که با هدف تنبیه مردم حامی مقاومت صورت گرفت باعث نشد که غزاوی ها از حمایت خود از حماس دست بکشند بلکه ایستادگی شگفت آور آنان در کنار مقاومت و تحمل بالای مردم این سرزمین زبانزد افکار عمومی جهان شد. از سوی دیگر همین عامل نیز خود به فشاری علیه اقدامات وحشیانه ارتش اسرائیل مبدل شد بطوریکه حامیان غربی این رژیم (بویژه امریکا و فرانسه) در برابر فشار افکار عمومی خود ناچار به تعدیل در سیاست حمایت بی چون چرای خود از رژیم اسرائیل شدند.
آنچه که در این جنگ قابل توجه است این که اسرائیل ناگزیر وارد نبرد در کارزاری شده که بعنوان ضربه پذیر ترین میدان برای ارتش و موجودیت این رژیم جا افتاده است. صهیونیستها در نگاه توراتی خود همواره به غزه بعنوان جهنم یاد می کنند و بر همین اساس بود که آریل شارون تصمیم به تخلیه و ترک غزه گرفت. غزاوی ها مردانی جنگجو، مومن به قضیه فلسطین، راسخ در میدان نبرد، بوده و هستند و جغرافیای پیچیده و تراکم جمعیتی این قطعه کوچک اما مهم از خاک فلسطین نیز بسیار برای هرگونه عملیات نظامی از سوی ارتش صهیونیستی با دشواری های زیادی مواجه خواهد بود. در واقع می توان با قطعیت گفت که غزه و جنوب لبنان پاشنه آشیل صهیونیستها در هر نبردی در آینده خواهند بود.
اضافه بر موارد دکر شده میتوان به مواردی چون: فقدان رهبری کاریزماتیک در جامعه اسرائیل (بعد از مرگ آریل شارون) و طولانی شدن مرحله گذار و انتقال جامعه صهیونیستی از نسل اول به نسل های بعد، عدم وجود نیرویی همگرا در مجتمع اسرائیلی، توجه عام مجموعه صهیونیستی به افراط گرایی و تندروی و همزمان عدم احساس مسئولیت و پاسخگو نبودن رهبران آن در قبال قوانین و تعهدات بین المللی؛ و بسیاری عوامل دیگر را در آسیب پذیر بودن جامعه اسرائیل ذکر کرد که برخی از آنها در خلال جنگ غزه خود را نشان داد.
نظر شما