۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضا چراغی،فرمانده لشکری که ۱۱ بار مجروح شد

شهر ری - ایرنا - روز ۲۵ فروردین، سالگرد شهـادت حاج رضا چراغـی، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) استان تهران که ۱۱ بار طی حضور خود در جبهه های نبرد حق علیه باطل تا روز شهادت مجروح شده بود.

به گزارش ایرنا ، یکی از ستارگانی که در بهشت زهرا (س) در کنار همرزمان خود آرمیده است و جوانان و نوجوانان برای الگو برداری از این رزمنده مخلص هر هفته به کنار مزارش می روند شهید رضا چراغی فرمانده وقت لشکر ۲۷ محمد رسول الله است .

شهید رضا چراغی در شروع انقلاب اسلامی، در سال آخر دبیرستان بود و در راهپیمایی‌ها علیه رزیم منحوس پهلوی و در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) فعال بود. همچنین در روزهای پیروزی انقلاب، در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم، حضوری پررنگ داشت. او پس از شروع غائله کردستان توسط ضدانقلاب، فوری به همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروه‌های محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد. یکی از ستارگانی که در بهشت زهرا (س) در کنار همرزمان خود آرمیده است و جوانان و نوجوانان برای الگو برداری از این رزمنده مخلص هر هفته به کنار مزارش می روند شهید رضا چراغی فرمانده وقت لشکر ۲۷ محمد رسول الله است

چراغی در مدت حضورش در کردستان، مدتی مسئول جانشینی سپاه دزلی بود و زمانی نیز به‌عنوان مسئول محور مریوان انجام‌وظیفه کرد و خدمات درخشانی را از خود به یادگار گذاشت. رضا چراغی که ارادت خاصی به حاج احمد متوسلیان داشت و خصوصیات اخلاقی و نظامی او را الگوی خود قرار داده بود، بعد از شکل‌گیری تیپ ۲۷ محمد رسول‌الله (ص)، به همراه تیپ در عملیات‌های مختلف شرکت کرد.

۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضـا چـراغـی،فـرمـانـده لشکـری که ۱۱ بار مجروح شد

وی از اواسط سال ۱۳۶۰ تا اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱، فرماندهی گردان حمزه را در عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس بر عهده داشت. پس از اسارت حاج احمد متوسلیان در تیرماه سال ۱۳۶۱ در لبنان و قبول فرماندهی تیپ ۲۷ توسط حاج همت، شهید چراغی در عملیات رمضان و عملیات مسلم بن عقیل در سومار، به‌عنوان قائم‌مقام لشکر خدمت کرد و از مهرماه سال ۱۳۶۱ برای مدت کوتاهی، معاونت سپاه ۱۱ قدر را که فرمانده آن حاج همت بود، پذیرفت.

از آبان ماه سال ۱۳۶۱ تا فروردین‌ماه سال ۱۳۶۲ در عملیات‌های «والفجر مقدماتی» و والفجر یک، به‌عنوان فرمانده لشکر انجام‌ وظیفه کرد.

شهادت

۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضـا چـراغـی،فـرمـانـده لشکـری که ۱۱ بار مجروح شد

در عملیات والفجر یک در منطقه عمومی فکه که حاج همت فرماندهی قرارگاه ظفر را بر عهده گرفت، رضا همچنان فرمانده لشکر بود. لشکر ۲۷ وظیفه داشت که با نیروهای ارتش ادغام کند و ارتفاعات «پیچ انگیزه» و «جبل فوقی» را فتح کند و به سمت عمق خاک دشمن برای تصرف تأسیسات نفتی پیش برود.

گردان میثم و دیگر گردان‌ها نیز به سمت ارتفاعات ۱۴۳ و پاسگاه بجیله و در امتداد آن به تأسیسات نفتی قزلبان حمله کردند که محور عملیات لشکر را تشکیل می‌داد.

شهید رضا چراغی در شروع انقلاب اسلامی، در سال آخر دبیرستان بود و در راهپیمایی‌ها علیه رزیم منحوس پهلوی و در توزیع اعلامیه‌های امام خمینی (ره) فعال بود. همچنین در روزهای پیروزی انقلاب، در تسخیر مراکز نظامی و دولتی رژیم، حضوری پررنگ داشت. او پس از شروع غائله کردستان توسط ضدانقلاب، فوری به همراه جمعی از دوستان، خود را به مریوان رساند و در مبارزه با گروه‌های محارب، از هیچ کوششی دریغ نکرد.

یکی از همرزمان شهید چراغی می‌گوید: دشمن در ارتفاع ۱۴۳ فکه پاتک سنگین زده بود. به هر ترتیبی بود خود را به آنجا رساندم. رضا چراغی، عباس کریمی، اکبر زجاجی و سه نفر بسیجی، مجموعاً ۶ نفر، روی ارتفاع سالم مانده بودند که سخت مقاومت می‌کردند. هرچه اصرار کردم به عقب برگردند، قبول نکردند.

دشمن تصور می‌کرد که نیروهای زیادی روی ارتفاع است. عصر که دوباره به ارتفاع رفتم، دیدم عباس کریمی (شهید) و دو نفر از بسیجیان، پیکر غرق به خون چراغی را با برانکارد حمل می‌کنند. شهید چراغی ۱۱ بار در طول سال‌های دفاع مقدس مجروح شده بود و خودش گفته بود که اگر خدا بخواهد بار دوازدهم شهید می‌شوم و چنین شد.

شهادت شهید چراغی به روایت همت

۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضـا چـراغـی،فـرمـانـده لشکـری که ۱۱ بار مجروح شد

شهید محمدابراهیم همت، فرمانده وقت سپاه ۱۱ قدر، شرح آخرین دیدارش با رضا چراغی را این‌گونه بیان کرده است: آن شب رضا پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید. اذان صبح روز ۲۵ فروردین‌ماه که بیدار شد، بعد از خواندن نماز، دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساکش داشت، از آن درآورد و پوشید. با تعجب پرسیدم آقا رضا هیچ‌وقت شلوار نو نمی‌پوشیدی، چی شده؟ با لب‌های خندان به من گفت با اجازه شما می‌خواهم بروم خط مقدم. الآن اونجا بچه‌های لشکر خیلی تحت‌فشار هستند.

در همین اثنا از طریق بی‌سیم مرکز پیام، خبر رسید که لشکر یک مکانیزه سپاه چهارم بعثی‌ها، پاتک سختی را روی خط دفاعی ما انجام داده. رضا رفت جلو. چند ساعت بعد خبر دادند فرمانده لشکر ۲۷ در خط مقدم دارد با خمپاره شصت کماندوهای بعثی را می‌زند. گوشی بی‌سیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی. مدام می‌گفتم رضا، رضا، همت، رضا، رضا، همت ناگهان یک نفر از آن‌طرف خط گفت حاجی جان دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا! و من فهمیدم رضا شهید شده.

همسر شهید درباره خصوصیات وی گفته است : اهل پارسایی، تقوا و دیانت بود و همواره نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات تقیه خاص داشت، از دنیا پرهیز می‌نمود و اهل ریا و ریاست نبود، وقتی او را به عنوان فرمانده لشکر معرفی کردند و از او خواستند به سپاه منطقه ۱۰ تهران برود و حکم فرماندهی‌اش را بگیرد گفت: خجالت می‌کشم دنبال این چیزها بروم عاشق شهادت بود، ۱۱ بار مجروح شد و خودش گفته بود که اگر خدا بخواهد، بار دوازدهم شهید می‌شوم و چنین هم شد.

در مسئولیت هایی که به عهده می‌گرفت، جدی و پر کار بود، نسبت به حفط بیت المال سخت حساس بود و هرگز از آن استفاده شخصی نمی‌کرد ،اول فروردین ماه بود، خیلی دوست داشتم رضا در آغاز سال کنار ما باشد، وقتی تماس می گرفت؛ گفتم: آقا رضا به مرخصی نمی آیید؟ آرام پاسخ می داد شما تقاضای مرخصی از بنده نکنید… بیشتر نگران شدم و پرسیدم چرا مرخصی نمی دهند یا خودتان نمی آیید؟ در حالی که می خندید گفت: من دیگر برنمی گردم اگر بخواهم می توانم مرخصی بگیرم اما موضوع این است که آدم یا مسئولیت نمی پذیرد یا وقتی پذیرفت باید تا آخرش بایستد ، به همین دلیل است که من نمی توانم بیایم.

روایت دوستان و برادر شهید

۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضـا چـراغـی،فـرمـانـده لشکـری که ۱۱ بار مجروح شد

رضا گفت:‌ نذر کن روزی که جنازه‌ من می‌آید، روزه بگیری، بر حسب تصادف روز بیست و هفتم فروردین که جسدش را در بهشت زهرا(س) دفن کردیم، روز اوّل ماه رجب بود. هم پدر و هم مادرم روزه بودند.

در طول یک هفته نبرد تن به تن، رضـا چـراغـی کمتر می‌خوابید و بیشتر تلاش می‌کرد تا نیروهایش را از محاصره ی دشمن خارج کند. این ماجرا کشیده شد تا به روز بیست و پنجم فروردین ماه ۱۳۶۲.

داود احمدپور؛ از کادرهای لشگـر ۲۷ محمـد رسـول‌ الله(ص) لحظات پایانی حیات دنیوی رضـا چـراغـی را اینگونه روایت کرده است: در جریان عملیات والفجـر یک که در منطقه‌ ابوقریب انجام گرفت، در مقر تاکتیکی تیپ ذوالفقـار لشگـر ۲۷، همراه با شهیدان: صمد کریم، معصومی و محسن نورانی نشسته بودیم، که رضـا چـراغـی سوار بر یک وانت تویوتا از راه رسید. سر و کله‌ی رضا حسابی گرد و خاکی بود و حالت پریشانی داشت. محسن نورانی وقتی این برآشفتگی او را دید، خطاب به چـراغـی گفت: برادر رضـا چه شده؟ چرا اینقدر گرفته‌ای؟ انگار حال و روزت مثل همیشه نیست؟

برادر چـراغـی همان‌طور که زانوانش را در بغل گرفته بود، با یک حالتی گفت: خیلی خسته‌ام، خیلی. از همه‌ شما هم خواهش می‌کنم، که اگر هر کدامتان شهید شدید، سلام مرا به دوستان شهیدم برسانید و از آنها بخواهید برایم دعا کنند. بگویید دعا کنند تا خدا به من، توان مقاومت و صبر در مقابل سختی‌ها و مشکلات را عطا کند. آنجا بود که من هم احساس کردم این رضا، رضا چراغی همیشگی نیست. این حرف‌ها را گفت و لحظاتی بعد، برای سرکشی وضعیت گردان‌های در خط لشگرمان، عازم تپه‌ ۱۴۳ شد.

صبح روز شنبه بیست و هفتم فروردین ۱۳۶۲، پیکر رضا پس از تشییع از محل خودشان برای دفن به بهشت زهراء(س) برده شد و در قطعه‌ ۲۴ آرام گرفت.

۲۵ فروردین سالگرد شهـادت رضـا چـراغـی،فـرمـانـده لشکـری که ۱۱ بار مجروح شد

احمد چراغی؛ برادر کوچک‎‌تر رضا، از مراسم تشییع جنازه‌ رضـا چـراغـی اینگونه روایت می‌کند: پدرم اعتقاد خاصی داشت که هر وقت رضا به مرخصی می‌آمد، فردای آن روز را به نشانه‌ی شکر به درگاه خدا، روزه می‌گرفت. یک روز که رضـا آمده بود، گفت: بابا باز که روزه گرفته‌ای؟ گفت بله. برای اینکه تو سالم آمده‌ای. برای سلامتی تو نذر گرده‌ام. رضـا گفت بابا تو آن‌قدر روزه می‌گیری که نمی‌گذاری ما به کارمان برسیم. نذر کن روزی که جنازه‌ من می‌آید، روزه بگیری، بر حسب تصادف روز بیست و هفتم فروردین که جسدش را در بهشت زهرا(س) دفن کردیم، روز اوّل ماه رجب بود. هم پدر و هم مادرم روزه بودند.

هنگامی که جنازه‌ رضا چراغی داخل قبر گذارده شد، اتفاقی افتاد که فاطمه؛ خواهر رضـا چراغـی آن را این‌گونه روایت کرده است: موقعی که پدرم پیکر رضا را داخل قبر گذاشت صورت رضا را بوسید و از داخل قبر بیرون آمد. بعد از چند وقت رضا را در خواب دید که روی گونه‌اش چیزی مثل ستاره می‌درخشید. پدرم در خواب از رضا پرسیده بود آن چیست که روی صورتت می‌درخشد؟ رضا گفت وقتی که شما مرا داخل قبر گذاشتی و صورتم را بوسیدی، یک قطره از اشک چشمت به روی صورتم افتاد و این؛ همان قطره اشک است که می‌درخشد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha