منشی سالاری، پشت دیوار بلند پزشکان

بروجرد - ایرنا - بانوی سالمند در حالی‌که به سختی خود را به آستانه پله های زیرزمین می رساند با مشاهده پله ها، عصا را به کناری می گذارد، کف زمین می نشیند و در حالت نشسته پله ها را یکی یکی رو به پایین می‌رود و مدام این جمله را تکرار می کند که من پا ندارم.

به گزارش ایرنا، پزشک و منشی سالاری قصه تلخ و پرتکراری است که گویی پایانی ندارد و حتی روز به روز به سختی های پر پیچ و خم آن افزوده می شود، مطب در طبقه زیرزمین با پله هایی به اندازه ۲ طبقه واقع شده است، خانم های باردار به سختی و نفس نفس زنان پله ها را در کندترین حالت ممکن طی می کنند و بدتر از آنان سالمندانی هستند که مجبورند برای سونوگرافی یا رادیولوژی به این زیرزمین بیایند.

اما این تازه آغاز ماجراست، بیماران پس از آن که پله های نفس گیر را طی می کنند، خود را باید به پشت پیشخوان منشی برسانند که به هنگام پذیرش تعلل و درنگی در توان راه انداختن آن همه بیمار را به خود راه نمی دهد و در بازه زمانی نصف روز ۶۰ بیمار پذیرش می کند در فضایی محدود که جا برای نشستن هم نیست.

وقتی بیماران سرگردان اطرافش حلقه زده اند او تنها یک کلمه را تکرار می کند، "بنشینید" در حالی‌که در ازدحام دید این را هم ندارد که ببیند از اساس جایی برای نشستن وجود ندارد، لاجرم ناشیانه و غیر حرفه ای برای رهایی خود، آنها که بر بالای سرش هجوم آورده اند، را راه می اندازد.

در همین وقت آمدن دوستی قدیمی با جعبه ای شیرینی به دست و هدایت آن از بالای جمعیت بر دستان منشی، کفایت می کند تا خشم بیماران به کلام و گفتارشان سرایت کند و از آن میان تنها جیغ و فریادهای نامفهوم منشی از بالای همان پله های برزخی به گوش می رسد که با صدای جیغ مانندی خطاب به بیماران می گوید، فکر کنید، نانوایی است و باید در صف منتظر بمانید.

دیوار بلندی که پزشکان و منشی های پر تشریفات تر بین خود و مردم کشیده اند گویی تمامی ندارد، پس از آنچه روایت شد، خوان ورود به اتاق پزشک در پیش است، اتاقی کوچک بدون کمترین وسایل بهداشتی مثل پد بهداشتی روی تخت معاینه که حتی اگر یک بیمار برای خود پد شخصی از داروخانه گرفته باشد همان دستیاران پزشک در داخل اتاق که تعدادشان گاه به سه نفر هم می رسد گویی آن را نوعی توهین به خود می دانند و بیمار را مجبور می کنند بعد از استفاده آن را در سطل زباله داخل اتاق نیندازد و یا با خود ببرد، رفتاری که هیچ توجیهی برای آن نمی توان تصور کرد.

اما ماجرای حساب کردن نقدی و کارت به کارت هم خوان دیگر این ماجرا است، همان بیمار سالمندی که پس از فرود از آن پله ها نیم ساعتی زمان لازم دارد تا نفسش بازگردد باید همان مسیر آمده را برگردد تا خودش را به یک خودپرداز برساند و برای دکتر هزینه را انتقال دهد.

گاه ممکن است، لطف منشی شامل حال کسی شود و بگوید نصف نقد پرداخت کن و نصف دیگر را هم کارت بکش آنهم نه در دستگاه کارت خوان داخل مطب بلکه یا با گوشی که در آن زیرزمین ها معمولا اینترنت روبه راهی موجود نیست و امان از صفرهای ریال و تومان که در این جا خود غصه دیگری است برای برخی بیماران سالمند و پولی که به خاطر اشتباه در شمارش صفرها رفته هر چند باز می گردد اما نه به آن سادگی که دستت می خورد صفری بیشتر می زنی، آنهم دوندگی های خاص خود را دارد، مرد میانسالی به جای پرداخت ۶۵۰ هزار تومان ۶ میلیون و 500 هزار تومان پرداخت کرده و همان جا بالای سر منشی مانده تا سری که هیچ گاه خلوت نمی شود، خلوت شود و تکلیف او را روشن کند.

حکایت بیمار، پزشک و منشی تمامی که ندارد هیچ! روز به روز هم بر پیچیدگی و سختی های آن افزوده می شود، در همین ازدحام البته پزشک حواسش به تلفن هست و مهربانانه به منشی یادآوری می کند تلفن را چرا قطع کرده ای؟! برخی برای گرفتن نوبت تماس می گیرند.

بعد از مراجعه بیمار تابلویی بزرگ بر در و دیوار مطب نصب شده که بر روی آن نوشته شده نوبت ها بین سه تا چند ساعت تقریبی هستند، یعنی هر شخص برای گرفتن یک رادیولوژی و عکس و سونوگرافی باید یک صبح تا عصر را زمان صرف کند، آنهم نه زمانی در آرامش و انضباط و برنامه ریزی شده بلکه در هیاهو و ازدحام و پشت سر گذاشتن هفت خوان هایی که هیچ تضمینی به اینکه به تعدادشان وفادار باشند نیست و هر لحظه ممکن است با قطعی یا کندی اینترنت دردسرهایت بیشتر شود.

مردمی بی پناه که هر چند در هزینه کردن کم نمی گذارند اما این هزینه کردن هیچ‌گاه به معنای رفاه و آسایش‌آنها نیست و ابتدایی ترین حقوق آنها رعایت نمی شود، آنچه روایت شد تنها یکی از هزاران مشاهداتی است که هر کدام از ما با هر بار رفتن به مطب پزشک ها با آن مواجه می شویم و انصاف باید داد حتی صبورترین و خویشتن دار ترین افراد گاه تاب و تحمل برخی رفتارها را ندارند و چه بسا با خشم و عصبانیتی انباشت شده بعد از هر بار مراجعه به این مطب ها به خانه بازگردد.

کمبود نیروی انسانی در شبکه بهداشت و درمان

رییس شبکه بهداشت و درمان بروجرد در این خصوص با تاکید بر اینکه کمبود نیروی انسانی در مراکز درمانی و بهداشتی شهرستان وجود دارد، گفت: این کمبود در کنار سایر کمبودها مانند نبود منابع مالی کافی شرایط را سخت تر می کند، بیمارستان ها مقروض هستند، تعرفه های پزشکی معقول نیستند در شرایطی که هزینه بیمارستان تا ۱۵ برابر افزایش یافته تعرفه ها فقط ۲ برابر شده اند.

دکتر محمدرضا امانتچی افزود: در بخش پرستاری با کمبود ۶۰ نیرو مواجه هستیم و با وجود اینکه آزمون های استخدامی برگزار می شود ولی نیروهای بومی بروجردی تمایلی به شرکت ندارند به طوری که در آزمونی که برگزار شده بیشتر از ۱۰ نیروی بومی بیشتر نداشتیم، در بخش پزشکان متخصص حدود ۱۰ پزشک متخصص در رشته داخلی، اطفال، پوست، مغز و اعصاب، ارتوپد، رادیولوژی، طب فیزیکی و توانبخشی و جراحی عمومی اضافه شده و در سایر تخصص های پزشکی افزایشی صورت نگرفته است.

وی با اشاره به اینکه کمبود پزشک عمومی یک مشکل کشوری است، بیان کرد: در مواردی پزشکان عموم مهاجرت کرده و در مواردی هم تخصص قبول می شوند.

رییس شبکه بهداشت و درمان بروجرد با تاکید بر اینکه درآمد بیمارستان ها نسبت به هزینه آنها بسیار کم است، بیان کرد: ساختمان های بیمارستان ها در بروجرد فرسوده بوده ولی در عین حال امکان ایجاد بیمارستان جدید هزینه بسیاری دارد به عنوان مثال با محاسبه اینکه هزینه هر تخت بیمارستانی ۲ و نیم تا پنج میلیارد ریال است، هزینه ساخت یک بیمارستان ۲۵۰ تخت خوابی به بالای ۷۰۰ میلیارد ریال هم می رسد که با بودجه های موجود امکان پذیر نیست.

امانتچی در خصوص ساخت بیمارستان جدید بروجرد اضافه کرد: مجوز ساخت این بیمارستان گرفته شده اما تاکنون زمین مناسب برای احداث آن فراهم نشده با در نظر گرفتن اینکه هر تخت بیمارستانی ۱۰۰ مترمربع زمین می خواهد ساخت بیمارستانی با ۵۵۰ تخت پنج و نیم هکتار زمین نیاز دارد.

وی افزود: در بیمارستان آیت الله بروجردی اقداماتی در سال های اخیر انجام شده تا با تجهیز و استقرار بخش ها و تجهیزات جدید بتوان بخشی از مشکلات حوزه بهداشت و درمان را جبران کرد، در بیمارستان شهید چمران بروجرد نیز دستگاه اکسیژن ساز دوم با هزینه بیش از ۱۰ میلیارد ریال وارد مدار شده که با ورود آن، دستگاه اول از کار افتاد که در صورت مهیا نبودن دستگاه اکسیژن ساز دوم با مشکلی سخت مواجه می شدیم.

نگاه جامعه شناسی و پدیده پزشک و منشی سالاری

اما فارغ از مسئله کمبودها و ظرفیت ها و اقدامات صورت گرفته این مسئله یعنی ازدحام در مطب ها و درمانگاه‌ها و سرگردانی بیماران را از منظر فرهنگی و جامعه شناختی هم باید مورد بررسی قرار داد، گذری بر مطب های شخصی برخی پزشکان و داروخانه بیانگر تصویری واضح از پزشک سالاری و درماندگی بیمارانی است که در هر شرایطی ناگزیر به پذیرش هر آنچه که موجود است، هستند. نوبت رعایت شود یا نه؟ محاسبات تقریبی در مورد زمان پذیرش بیماران دقیق باشد یا خیر؟ رعایت پروتکل های بهداشتی اعم از ماسک و اسپری ضد عفونی بدرستی اعمال شود یا نه؟ فاصله رعایت شود یا نه؟ پذیرش بیمارانی در ساعتی مشخص و معین صورت گیرد یا نه؟ جواب هر چه باشد فرقی ندارد در هر حال بیمار چاره ای ندارد باید هر چه را که هست به جان بخرد تا بتواند به نزد پزشک حضور یابد.

در چنین شرایطی یادآوری حقوق شهروندی هم نمی تواند مشکلی را رفع کند که اگر ضمانت اجرایی در مورد همان حقوق شکیل شهروندی بود هیچ بیمار و بلکه هیچ انسانی مجبور به تحمل رفتارهایی نبود که می داند با کرامت و شان انسانی او منافات دارد.

گویی بیمار چاره ای جز پذیرش هر آنچه که هست را ندارد و آنقدر در این شکاف تحت فشار و نادیده گرفتن و در عین حال نیاز به گرفتن خدمات است که چیزی به عنوان تلاش برای احقاق حقوق شهروندی در ذهنش خطور نمی کند و نتیجه می شود داشتن صبری بسیار و توانی قدرتمند برای کنترل خشم و پذیرش هر ناملایمات رفتاری تا موفق به رسیدن به مقصد که همان اتاق پزشک است، شود.

فعال اجتماعی و جامعه شناس می گوید: فرایند ارزش گذاری در جامعه ما دچار اشتباه شده که گاه منجر به ایجاد شکافی اقتصادی و اجتماعی وسیعی بین مردم و قشری خاص می شود، شکافی که در آن حقوق شهروندی بیمار نادیده گرفته شده مسئله ای که بنا بر نظر کارشناسان با چرخش گفتمان غالب فرهنگی می توان به تغییر در این رویه امیدوار بود تا تمام مشاغل به ارزش و اعتبار اجتماعی و اقتصادی تعریف شده ای برسند و شکافی اقتصادی و اجتماعی از میان برداشته شود.

معصومه زارعی می‌گوید: در یک شرایط مطلوب تمامی مشاغل در تمامی سطوح جایگاه و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خوبی قرار دارند اما در برخی جوامع که تعریفی صحیح از پایگاه اجتماعی مشاغل مختلف وجود ندارد به مرور مشاغلی همچون پزشکی می توانند به یک منبع مطمئن درآمدزایی با پایگاه اجتماعی بالا تبدیل شوند و همین نقطه آغازی برای فاصله بین بیمار و پزشک می شود که بیمار خود را در هر حال به پزشک محتاج می داند.

بنا برگفته جامعه شناسان موضوع پزشک محوری در جامعه ناشی از یک گفتمان غالب فرهنگی است، به این صورت که بنا بر یک گفتمان فرهنگی که حول یک حرفه صورت می گیرد، آن حرفه معمولا عرضه آن کم و متقاضی آن بسیار است و در عین حال حوزه قدرت از آن حمایت می کند.

به هر روی شاید بتوان این شیوه های یک جانبه نگرانه حاکم بر مطب، منشی و پزشک را اصلاح کرد البته اگر اعتنایی بر زمان و شخصیت بیمار داده شود و اعصاب و آرامشی برای او بعد از ساعت ها سرپا ایستادن، نشستن و یا انتظار کشیدن در مطب ها باقی مانده باشد و یادآوری آن نکته دقیق از زبان یکی از بیماران خالی از لطف نیست؛ به فرض که ما بهترین پیشینه فرهنگی و منشورهای اخلاقی را بر گرفته از همان منشورها بر روی کاغذها نوشته باشیم ولی واقعیت بیشتر از کاغذهای بایگانی شده خود را در مراوده های روزمره و گذرمان به یکی از همین مطب ها که در حوالی هر کدام مان وجود دارد خود را به رخ می کشاند!

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha