یادداشت؛

آمریکا باید به فکر راه حلی ریشه‌ای برای معضل نتانیاهو باشد

۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، ۱۴:۲۹
کد خبر: 85477677
خالد قدومی؛ نماینده جنبش مقاومت اسلامی حماس در ایران
آمریکا باید به فکر راه حلی ریشه‌ای برای معضل نتانیاهو باشد

تهران-ایرنا- دولت آمریکا باید به فکر راه حلی ریشه‌ای برای معضل نتانیاهو باشد، چرا که نخست وزیر رژیم صهیونیستی شکست خورده و تاخیر در حذف او بحران انسانی را عمیق‌تر خواهد کرد و آمریکا را در این جنگ بیشتر فرو خواهد برد.

به گزارش سیاست خارجی ایرنا، در روز ۲۱۳ نبرد طوفان الاقصی (معروف به طوفان) یک طوفان سیاسی مهم اتفاق افتاد که ظاهرا حداقل برای اسرائیل و تا حدودی آمریکا غیرمنتظره بود؛ به این ترتیب که حماس بعد از ماه‌ها ماراتن مذاکرات، اصلاحات و اوراق مبادله شده، با آخرین طرح پیشنهادی میانجیگران قطری و مصری و مورد تایید آمریکا موافقت کرد و مسلما طرف‌های واسطه این طرح را بدون مشورت با طرف اسرائیلی ارائه نکرده بودند.

جنبش حماس صرفا به ظاهر این طرح بسنده نکرد و به الزامات و قواعد گفتگوی جدی و مثبت درباره موضوعات مهمی چون آتش‌بس دائم (که با عنوان آتش‌بس پایدار ذکر شده) و خروج نیروهای متجاوز اسرائیلی (طبق مراحل زمانی مرتبط با مراحل دیگر)، بازگشت آوارگان و ورود کمک‌ها پایبند بود.

البته باید گفت که این عناوین ۴ گانه پایه و اساس ورود به مذاکراتی است که می‌توان گفت به راه حلی سیاسی، مبادله اسرا و تضمین نسبی امنیت و آرامش منتهی خواهد شد.

این تحول مثبت و امیدوارکننده با آنچه می‌توان معضل نتانیاهو و رهبری بحران زده اسرائیلی نام نهاد، مواجهه شد و بلافاصله و در ساعات اولیه بامداد روز بعد، دستور حمله زمینی به رفح و اشغال گذرگاه رفح صادر شد؛ اقدامی که هدف از آن جنایات و کشتارهای بیشتر، وخامت هرچه بیشتر اوضاع انسانی و پیچیدگی بیشتر عرصه سیاسی و مذاکراتی بود.

معضل نتانیاهو را چگونه می‌توان تعریف کرد و راه حلی برای آن متصور بود؟

این معضل شامل یک سری مولفه‌های جدانشدنی پیچیده است که مشتمل بر عوامل درونی و بیرونی است و می‌توان آن را در عناوین زیر خلاصه کرد:

۱ـ پیچیدگی‌های مفهوم امنیت در سطح جامعه صهیونیستی و منطقه

امروزه مفهوم امنیت در نزاع با "اسرائیل" تبدیل به مفهومی شده که جز با کشتن و نابودی طرف مقابل، به امنیت نمی‌رسد، بنابراین به سبب دکترین مستکبرانه نتانیاهو که مبتنی بر بقای خود است، تامین امنیت جامعه اسرائیل جز بر روی جنازه‌های ملت فلسطین محقق نخواهد شد و جامعه صهیونیستی در روزهای گذشته این را به خوبی نشان داد، زیرا اکثریت آن‌ها صرف نظر از نتایج انسانی حمله به رفح در طرف فلسطینی به سمت این گزینه تمایل پیدا کردند و یا به عبارت دیگر می‌توان گفت جامعه صهیونیستی به معادله تامین خواسته‌های خود با ریختن هرچه بیشتر خون فلسطینیان متوسل شده است.

این ذهنیت از یک طرف احساسات خصمانه نتانیاهو را تشدید می‌کند و از طرفی هم او را در برابر معضلی حقیقی در ناکامی خود در حل نظامی این منازعه قرار می‌دهد. او حتی با وجود حمایت‌های آمریکا نیز که به ۷۵ هزار تن مواد منفجره ریخته شده بر سر مردم غزه طی ۷ ماه گذشته رسیده، نتوانسته حماس یا مقاومت فلسطین را نابود کند و این روزها گردان‌های قسام و دیگر گروه‌های مقاومت بعد از گذشت این هفت ما پایگاه کرم ابو سالم را هدف قرار می‌دهند و توانسته در شرق رفح با حمله صهیونیست‌ها مقابله کنند یا بئر السبع و دیگر مناطق اشغالی فلسطین در جنوب را هدف حمله راکتی قرار دهند. به همین دلیل، با تغذیه بیشتر مفهوم امنیت افراطی، معضل نتانیاهو نیز که تا این لحظه نتوانسته نبرد را به نفع خود یکسره کند، بیشتر خواهد شد.

۲ـ اشتباه محاسباتی سیاسی طرف آمریکایی و بعضی طرف‌های اسرائیلی و منطقه‌ای

همچنان برخی محافل تاثیرگذار در عرصه تصمیم‌گیری آمریکا معتقدند که روز پساجنگ در غزه، حماس در قدرت نخواهد بود و ممکن است همانند دیگر گروه‌های فلسطینی به عنوان یک گروه ضعیف در چارچوب سیاسی فلسطین باقی بماند. بنابراین، این طرف‌ها و کسانی که با آن‌ها در این برآورد فاجعه‌بار اشتباه شریک هستند، از طریق برخی رسانه‌ها و افسران امنیتی از رام الله دست به تلاش‌هایی نافرجام زده و مانورهایی ناموفق برای ورود مسلحانه به غزه از طریق رفح یا به اصطلاح گذرگاه آبی جدید از طرق کامیون‌های حامل کمک‌های بشردوستانه انجام دادند تا اوضاع را تحت کنترل بگیرند. اما مقاومت با آن‌ها مقابله کرد و طرح‌هایشان را ناکام گذاشت.

اما متاسفانه موضع آمریکا همچنان حذف و نابودی حماس است و به رغم آشکار شدن آنچه اختلافات آمریکا و رژیم صهیونیستی نامیده می‌شود، همچنان این باور و عقیده در سیاست‌ها و شیوه تعامل آمریکا با غزه حاکم است و همه آنچه در مورد توقف ارسال سلاح به اسرائیل گفته می‌شود صرفا با هدف فروکش کردن نافرمانی مدنی جاری در دانشگاه‌های آمریکا علیه رژیم صهیونیستی و سیاست‌های حمایت‌آمیز آمریکا از آن انجام می‌گیرد و در حقیقت، پنتاگون و همچنین شورای امنیت ملی آمریکا، کاخ سفید و وزارت امور خارجه این کشور همگی به طور قاطع پایبندی خود به حفظ امنیت اسرائیل را اعلام کردند و حتی وقتی سخن از عملیات نظامی علیه رفح است، این مسئله را مطرح می‌کنند که این عملیات نباید گسترده باشد و همین خود متضمن چراغ سبز آمریکا برای انجام سطحی از حمله و جابجایی چند هزار نفر از آوارگان غیرنظامی از مراکز اسکان آوارگان فلسطینی از بین یک میلیون و دویست هزار نفر و تداوم نسل کشی است.

۳ـ روابط آمریکا و اسرائیل و طرح آمریکا برای مرحله پساجنگ در غزه

مهم است که بین تعهد تاریخی و قطعی آمریکا به حمایت و تامین امنیت اسرائیل از یک طرف و اختلافات دولت بایدن با نتانیاهو از طرف دیگر تفاوت قائل شویم؛ زیرا همه بر نسل‌کشی در غزه و ادامه حمایت از اسرائیل به عنوان نوک پیکان پروژه غرب در مقابل پروژه مقاومت اسلامی در منطقه اتفاق نظر دارند، پس ساده‌لوحانه است که در مورد اختلاف موضع آمریکا درباره مسئله حمایت‌های نامحدود از اسرائیل بیندیشیم و تا زمانی که سیاست‌های خارجی آمریکا مبتنی بر قاعده «ما متفاوت هستیم» باشد، نمی‌توان هیچ طرح صلح یا امنیتی را در منطقه تصور کرد و انتظار نمی‌رود که در مراحل شکل‌گیری دنیای جدید، آمریکا تغییری در سیاست‌های خارجی خود ایجاد کند.

اما در رابطه با نگرش آن‌ها در مورد مرحله پساجنگ در غزه، می‌توان آن را از روی نقشه‌ها و از نظر جغرافیایی توضیح داد، به طوری که نوار غزه به منطقه شمالی و جنوبی تقسیم می‌شود که محور موسوم به نتساریم آن‌ها را از هم جدا می‌کند و این محور در واقع خیابانی است که از سمت غرب از دریا و از گذرگاه دریایی پیشنهادی آمریکا شروع شده و در قسمت شرق هم به گذرگاه کارنی می‌رسد و بر اساس این طرح، شمال نوار غزه باید کاملا با خاک یکسان شود تا به منطقه حائل و بدون سکنه تبدیل شود و ساکنان غزه از محل زندگی خود کوچانده و در جنوب متمرکز شوند و هرگز به آن‌ها اجازه بازگشت به خانه‌های خود داده نشود و همزمان همه گذرگاه‌های زمینی از جمله گذرگاه رفح بسته شود.

البته اشغال گذرگاه رفح توسط ارتش صهیونیستی طی ۴ روز گذشته، در راستای همین طرح جنایتکارانه آمریکا انجام گرفته است که این تبعات و پیامدهایی هم بر امنیت ملی مصر از یک طرف و از دست رفتن کنترل آن بر هرگونه منطقه مرزی بین مصر و فلسطین خواهد داشت و بدین گونه گذرگاه آبی تبدیل به تنها ریه مسموم غزه شود تا از طریق آن نیروهای متجاوز و مزدور همچون بلاک واتر و نیروهای چند تابعیتی وارد نوار غزه شوند که مردم غزه با آن‌ها به عنوان نیروهای دشمن و متجاوز تعامل خواهند کرد و کمک‌های "بشردوستانه" آن‌ها نیز به همین شکل.

به این موارد باید الحاق منطقه‌ای در امتداد مرزهای شمالی، شرقی و جنوبی غزه به عمق یک کیلومتر در داخل غزه را هم اضافه کرد و اینگونه بر اساس این طرح آمریکایی اسرائیلی از غزه جز یک منطقه جغرافیایی محدود چیزی باقی نخواهد ماند که می‌توان بر روی آن حصار کشید تا ساکنان آن در اردوگاه‌های بازداشت نازی‌ها محبوس شوند. مسلما چنین طرح‌ها و برنامه‌هایی موفقیت‌آمیز نخواهد بود، همانگونه که نه در عراق و نه در افغانستان به سرانجام نرسید و صاحبان این طرح‌ها و ایده‌ها و همپیمانانشان مجبور به ترک این کشورها شدند.

۴ـ نتانیاهو آخرین پادشاه صهیونیسم

شاید مهمترین عنوان در تعریف معضل نتانیاهو این باشد که همه از او متنفر هستند اما قادر به خلاصی از دست او هم نیستند. بنابراین او آخرین پادشاه "اسرائیل" است و او خود در جریان تبلیغاتی انتخاباتی گذشته نسبت اینکه اسرائیل نفرین شده در تورات به نفرین به اصطلاح دهه هشتم، شاید ۸۰ سالگی خود را نبیند ابراز نگرانی کرد. کسی در ائتلاف حاکم از نظر سیاسی با نتانیاهو موافق نیست، اما با این حال همه او را ناجی سیاسی خود می‌دانند، او شخصی فاسد است که فن بقا و ماندن را خوب می‌داند و بر روی بحران رهبری که "اسرائیل" فرسوده از آن رنج می‌برد، دست گذاشته است.

طبق برآورد نظامی، عملیات رفح آغاز شده است و تا مدتی محدود یا متوسط ادامه خواهد داشت؛ همانگونه که در خان یونس نیز اتفاق افتاد و البته به صورت تدریجی و با چراغ سبز آمریکا برای خدمت به طرح و برنامه این کشور در دو مسیر؛ نخست اجرای طرحی که به تفصیل ذکر کردیم، زیرا ورود تدریجی که حدود دو ماه طول خواهد کشید، هدف از آن تحمیل برخی واقعیت‌ها است، به گونه‌ای که پایگاه‌هایی نظامی در مساحت تقریبا ۳ کیلومتری مرزهای جنوب شرقی از کرم ابو سالم گرفته تا طول محور فیلادلفیا ایجاد شود و بدین گونه کنترل بر این منطقه از محور نتساریم بین شمال و جنوب غزه که می‌توان آن را خطرناک‌تر از حمله به رفح دانست، اعمال و در رفح نیز گذرگاه زمینی رفح بسته شود و نیرویی نظامی برای حمایت از نیروهای اشغالگر در هرگونه رویارویی با مقاومت گماشته شود؛ اما خط و مسیر دوم عبارت است از خلاص شدن از دست نتانیاهو پس از ارتکاب جنایات جنگی و محاکمه‌ها و تحقیقات پس از جنگ.

مسلما این چیزی است که دشمن برای آن برنامه‌ریزی کرده، اما مقاومت در کمین آن نشسته است و کاملا آگاه و هوشیار است، به همین خاطر، بمباران محور نتساریم در مرکز را آغاز کرد و بندر شناور آمریکا را مجبور کرد به سمت اسدود برود، زیرا جامعه آمریکا تحمل این را ندارد که نظامیان و فرزندانشان در غزه کشته شوند، همین طور مقاومت قهرمان فلسطین کرم ابو سالم و نیروهای اسرائیلی در شرق رفح را هم هدف قرار داد.

روز بعد از جنگ را خانواده‌های قربانیان و شهدا مشخص خواهند کرد نه هیچ کس دیگری و به کسی اجازه داده نمی‌شود این حق را از آن‌ها بگیرد و دولت آمریکا باید به فکر راه حلی ریشه‌ای برای معضل نتانیاهو باشد، نتانیاهو شکست خورده و تاخیر در حذف او بحران انسانی را عمیق‌تر خواهد کرد و آمریکا را در این جنگ بیشتر فرو خواهد برد و در مقابل، امروز طرف فلسطینی به رغم درد و بحران انسانی، پیروز شده و در جنگ روایت نیز پیروز شد.

این چیزی است که خیابان‌های لندن، نیویورک و دانشگاه‌های آن بر آن گواهی می‌دهند و آنانکه در دهه‌های هفتاد جرأت حرف زدن نداشتند، امروز دیگر بیش از این باج‌گیری‌ها و دروغ‌های روایت‌های اسرائیلی را تحمل نمی‌کنند، امروز یهودیان، مسلمانان، مسیحیان و لائیک‌ها در خیابان‌ها علیه اسرائیل مبارزه می‌کنند و این رژیم از نظر سیاسی منزوی شده و به باری اخلاقی برای نظام غرب تبدیل شده است.

نتانیاهو به غرب توصیه و ادعا می‌کند که حمایت از او در این جنگ علیه انسانیت موجب قدرتمند شدن تمدن غرب خواهد شد، همانگونه که در مصاحبه‌هایش به آن اشاره کرده، کاملا برعکس است و سقوط تمدن غرب را به دلیل زوال مفاهیم دمکراسی و اصول و اخلاق بین آن‌ها، تسریع می‌کند.

اگر هنوز عده‌ای افراد منطقی در غرب هستند که به گونه‌ای فکر می‌کنند که می‌توانند بشریت را نجات دهند، پس باید ذهنیت‌های افراطی صهیونیستی را چه در آمریکا و چه در اسرائیل از بین ببرند. موضوع نزاع و درگیری دینی نیست؛ چرا که امروز همه ادیان در برابر اسرائیل قرار گرفته‌اند و این رژیم تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند خود را نماینده دین یهود معرفی کند، زیرا که از یک طرف نتوانسته در جذب اکثریت یهودیان جهان به فلسطین اشغالی که تلاش می‌کنند آن را سرزمین گل و بلبل جلوه دهند ـ موفق شود و از طرفی هم آن دسته از یهودیان جهان که به فلسطین آمده‌اند در حال فرار از آن هستند و آن را سرزمین رویایی یهودیان نمی‌دانند.

ما در فلسطین پوچگرا نیستیم و خواهان کشتن بشریت نیستم و البته ما نه مسیح هستیم و نه ملائکه، بلکه انسان‌هایی هستیم که به دنبال حقوق خود هستیم و توانایی مقاومت را داریم و تصمیم گرفته‌ایم آزاد زندگی کنیم یا آزادانه بمیریم، راه سومی پیش روی جهان وجود ندارد جز اینکه باید به امنیت فلسطینیان فکر کنند، همانگونه که طی یک قرن تنها و تنها به امنیت اسرائیلی‌ها فکر کردند.

اکنون فرصت برای همه بازیگران دست داده است، انسان فلسطینی که طبق استانداردهای ظالمانه غرب به عنوان تروریست شناخته می‌شود، به دنبال کشوری مستقل و دارای حاکمیت در کرانه باختری و غزه به پایتختی قدس و بازگشت آوارگان است و این فرصتی تکرار نشدنی است، چرا که نسل آینده نسل بعد از طوفان است که به فلسطین از بحر تا نهر ایمان دارد و این همان نسلی است که امکان پیروزی بر هژمونی صهیونیستی آمریکایی را ممکن می‌داند و این در واقع در هفتم اکتبر محقق شد و دیگر بازگشتی از آن وجود ندارد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha