کمی زودتر به محل برگزاری یازدهمین سوگواره ملی تعزیه دهزیار رسیده بودم؛ هوا هنوز روشن بود و خورشید تلاش میکرد آخرین انوار زرینش را بر پهنه زمین بگستراند اما چارهای جز غروب نداشت و مانند یک گوی آتشین در کرانههای دور دست از زاویه دید من از پشت پرچم سیاه رنگ عمود خیمه عزای نصب شده در کوچهای که به محل برگزاری سوگواره منتهی میشد، فرو رفت و ناپدید شد.
بوی خاک نمدیده به مشام میرسید و تعدادی پسربچه که سن و سال زیادی هم نداشتند در حال چیدن صندلیها بودند؛ همزمان با چیدمان صندلیهای ردیف اول تعدادی که گویی از مدتها قبل در کمین نشسته بودند برای تصاحب صندلیهای ردیف جلو حملهور شدند و مرا با خود به روزهای دور کودکی بردند. همان روزهایی که بارها و بارها از پدر و مادرم سوال میکردم تعزیه کی شروع میشود و با تکرار این جمله کلافهشان میکردم؛ تلاش می کردم جلو بایستم یا بنشینم تا خوب ببینم و خوب بشنوم.
گاهی باید از روزمرگی فاصله گرفت و از زمین خاکی جدا شد و اینجا در ده زیار کرمان در آن لحظه همان جایی بود که میتوانستی در هیاهوی نبرد سبز و سرخ و جدال خوبی و بدی به خودت برگردی، اینکه از خودت بپرسی در این وانفسای زندگی دنیایی کجای ماجرا ایستادهای.
باد در میان شاخههای نخل برافراشته در میدان تعزیه میوزید و در چکاچک شمشیرها و هی هی اسبها، صدای حماسی طبل و شیپور آدمی را برای ساعاتی از زمین خاکی جدا میکرد و در دل صفحات تاریخ و به صحرای کربلا میبرد. اینجا بود که همراه وزش باد در میان پرهای سبز کلاهخود شبیه خوان حضرت عباس (ع) پر و بال میگرفتی و بالا میرفتی، نفس به نفس شبیهخوانها مبارز میطلبیدی و همراه دانههای درشت اشکی که به آرامی از گوشه چشمهایت سرازیر میشد بر زمین میافتادی.
بدون آنکه بفهمی ساعتی از آغاز تعزیه گذشته و حالا دیگر مجلس عزای اباعبدالله علیهالسلام به اوج خود رسیده بود؛ اشکهایی که تا دقایقی پیش آرام بر گونهها سرازیر میشد جای خود را به شیون و زاری زنان و مردان داده و دستهایی که تا لحظاتی پیش بر سینه میزدند حالا ملتمسانه به سمت آسمان دراز شده بودند و همینجا بود که فریاد العطش سکینه و دیگر طفلان جلسه را دگرگون کرده بود.
کمتر مجلسی را سراغ دارم که بیش از سه ساعت این تعداد آدم را بر روی صندلیهای خود بنشاند؛ مجلسی که همه چیز آن بوی شهادت میداد از شعرهایی که بین تعزیهخوانان رد و بدل میشد تا مبارزطلبیها؛ اینجا حتی عمود وسط میدان و در و دیوارش هم از شهید و شهادت با تو سخن میگفت. شهدایی چون شهید جمهور آیتالله رییسی، حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس که گویی که حاضر و ناظر بر اعمال ما بودند و در این تعزیه ها، یادی نیز از این شهدا می شد.
چه حکمتی بود که شب از نیمه گذشت و با اینکه تعزیه تمام شد گویی هنوز عدهای خیال رفتن به خانه و کاشانه خود را نداشتند اما چاره نبود، نور میدان تعزیه را خاموش کردند و کم کم جمعیت مجلس را ترک میکرد؛ صندلیهایی که ابتدا مجلس چیده شده بود حالا یکی یکی روی هم قرار میگرفتند و جمع میشدند. با خودم گفتم خوش به حال همین صندلیها که هنوز میتوانند نظارهگر این همه زیبایی و معنویت باشند.
به خانه بر میگشتم و در دل آن سیاهی شب تصویر شهید سلیمانی بر دیوار مقابل محل برگزاری سوگواره در گوشه ذهنم بود و ناخودآگاه صدای ذوالفقار خوانی شبیه خوان عباس (ع) در گوشم زمزمه میکرد که چقدر حماسی میخواند: علمدار و سپهدار و یل صف شکن ... ؛ و چقدر علمداری سپاه اسلام به حاج قاسم میآمد و برازنده بود. یاد دست قلم شدهاش افتادم و شعری که مخالف خوان تعزیه فریاد میزد بشارت باد ای لشکر دگر بار، حسین شد بی برادر، بی علمدار.
در تمام راه به این فکر میکردم وقتی مردم یک روستا با دست خالی، دلی پاک و خالصانه برای برگزاری جلسه عزای امام حسین علیه السلام به میدان میآیند چطور یک رویداد ملی را رقم میزنند، ما برای هنری که سالها سینه به سینه منتقل شده و به ما رسیده چه کردهایم؟؛ هنری که به ما درس ایثار و شهادت، شجاعت و دلاوری، مردانگی و غیرت، وفاداری و ولایتمداری، صبر و استقامت، دفاع از مظلوم و ایستادن مقابل ظلم را میدهد و چه زیبا گفته شاعر که کیمیایی است عجب تعزیه داری حسین (ع) که نباید ز کسی منت اکسیر کشید.
یازدهمین سوگواره ملی تعزیه دهزیار (روستایی از توابع بخش چترود شهرستان کرمان) از ۱۲ خرداد ماه به مناسبت ایام ارتحال ملکوتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) آغاز شد و تا ۲۲ خرداد ماه هر شب میزبان هزاران نفر از ارادتمندان و عاشقان به اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود.
در این دوره از سوگواره تعزیهخوانانی از استانهای تهران، کرمان، قزوین، قم، اصفهان، خراسان رضوی و مرکزی اجرای تعزیه داشتند و همچنین اساتید تعزیه ایران از جمله استاد عباس جواهری به ایفای نقش پرداختند و شبیه خوانی کردند.
آزادسازی پنج زندانی جرایم غیرعمد و اهدای خون بیش از ۱۳ هزار سی سی خون، گرامیداشت یاد و خاطر شهدا و ختم صلوات توسط شرکت کنندگان در یازدهمین سوگواره ملی تعزیه ده زیار از جمله اقدامات فرهنگی بود که در حاشیه این سوگواره ملی در ده زیار انجام شد.
مسئولان میراث فرهنگی کرمان اعلام کرده اند که درحال پیگیری و تلاش برای ثبت ملی سوگواره ملی تعزیه دهزیار به عنوان یک میراث ناملموس هستند.
لیلا خسروشاهی، خبرنگار
نظر شما