به گزارش گروه سیاست خارجی ایرنا، پژوهشگر برجسته آمریکایی در یادداشتی در زمینه پایان قرن آمریکایی که اندیشکده «شورای آتلانتیک» آن را منتشر کرده، آورده است: در سال پرمناقشه انتخابات، یکی از مهمترین پرسشها این است که آیا آمریکا شاهد پایان عصری است که در آن ایالات متحده قدرت مسلط بود؟
استاد پیشین دانشگاه هاروارد می گوید: من در هشت دهه از دوران آمریکایی را که شامل جنگ جهانی دوم، هیروشیما و جنگهای کره، ویتنام، افغانستان و عراق میشد، زندگی کردهام. جنگ سرد بدون فاجعه هسته ای تمام شد ولی تبدیل ایالات متحده به تنها ابرقدرت جهان، با دوره ای از غرور همراه شد. لحظه تک قطبی شدن به سرعت با هراس از تروریسم فراملی و جنگ های سایبری به پایان رسید. تحلیلگران امروز در مورد جنگ سرد جدید با قدرت رو به رشد چین و ترس از تشدید تنش هسته ای پس از تهاجم روسیه به اوکراین صحبت می کنند. نقشه های ذهنی ما از جهان در طول زندگی من به طرز چشمگیری تغییر کرده است.
وی با بیان این نکته که مجله TIME در مارس ۱۹۴۱ نخستین بار واژه «قرن آمریکایی» را مطرح کرد، عنوان داشت در قرن نوزدهم، موازنه جهانی قدرت در اروپا متمرکز بود و ایالات متحده هم ارتش کوچکی داشت. اما با شروع قرن بیستم، ایالات متحده به بزرگترین قدرت صنعتی جهان تبدیل شد و تقریباً یک چهارم اقتصاد جهان را به خود اختصاص داده است.
جوزف نای شروع قرن آمریکایی را از جنگ جهانی دوم می داند و معتقد است که ایالات متحده همچنان قوی ترین قدرت نظامی و بزرگترین اقتصاد جهان است، اما از دهه ۲۰۱۰ چین به یک رقیب اقتصادی تقریباً همتای آن تبدیل شده است.
دستیار پیشین وزارت دفاع آمریکا می گوید که در کتاب سال ۲۰۱۵ خود به این پرسش پرداخت که آیا قرن آمریکایی تمام شده است؟ و به این نتیجه رسید که هنوز نه، اما برتری آمریکا در این قرن شبیه قرن بیستم نخواهد بود؛ بزرگترین خطری که آمریکا را تهدید می کند برتری چین نیست بلکه ناتوانی هژمونی آمریکا در انجام هر اقدامی، چالش اصلی آن است.
مبدع دیدگاه «قدرت نرم» آمریکا، علت استدلال فوق را اینگونه بیان می دارد که چین یک رقیب مهم با نقاط قوت و همچنین نقاط ضعف بزرگ است. در مقایسه کلی قدرت، ایالات متحده حداقل پنج مزیت بلندمدت نسبت به پکن دارد که عبارتند از جغرافیا، شرایط آن ها در وابستگی به واردات انرژی، موسسات مالی فراملی بزرگ آمریکا و نقش بین المللی دلار و مزیت جمعیتی در میان کشورهای پیشرفته.
طبق این تحلیل، در مجموع، ایالات متحده در رقابت میان قدرت های بزرگ دست برتر را دارد اما نگرانی ذهنی آمریکایی ها در مورد ظهور چین موجب ضعف ایالات متحده در بازی قدرت می شود. بهره نبردن از کارتهای با ارزش خود همچون اتحادهای قوی و نفوذ در نهادهای بینالمللی از آن جمله چالش ها هستند. چین یک تهدید وجودی برای ایالات متحده نیست مگر اینکه رهبران ایالات متحده آن را با اشتباه خود به یک جنگ بزرگ تبدیل کنند.
جوزف نای نسبت به از دست رفتن «قدرت نرم» ایالات متحده و نابودی فضیلت و جذابیت آن برای دیگران ابراز نگرانی کرده و آورده است: گاهی از من می پرسند که آیا نسبت به آینده ایالات متحده خوش بین هستم یا بدبین؟ من پاسخ میدهم «بااحتیاط خوشبین». ایالات متحده مشکلات زیادی دارد که قطبی شدن، نابرابری، بی اعتمادی، تیراندازی های دسته جمعی، مرگ و میر ناشی از ناامیدی، مواد مخدر و خودکشی تعدادی از چالش ها هستند که موجب بدبینی می شوند. اما آمریکایی ها از دوره های بدتری هم در دهه های ۱۸۹۰، ۱۹۳۰ و ۱۹۶۰ جان سالم به در برده اند. ایالات متحده با وجود تمام معایبش، جامعه ای نوآور و انعطاف پذیر است که در گذشته توانسته است خود را بازآفرینی کند. شاید نسل Z بتواند دوباره این کار را انجام دهد.
نظر شما