به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، احمدرضا احدی آبان سال ۱۳۴۵ در شهر اهواز به دنیا آمد. با آغاز جنگ تحمیلی زندگی برای احمدرضا جور دیگری ورق خورد. به واسطه شغل پدرش که درجهدار ارتش بود، همراه با خانواده به ملایر زادگاه پدر و مادر خود در استان همدان بازگشت.
وی سال ۱۳۶۴ در کنکور سراسری تجربی موفق به کسب رتبه یک در رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران شد و در این رشته ادامه تحصیل داد. حضور پیاپی وی در جبهههای غرب و جنوب به عنوان یک دانشجوی پزشکی هیچگاه موجب برتری و غرور وی نمیشد، چرا که او دنیای غرور و خودخواهی را سُست و بیمقدار میشمرد. هنگام راز و نیاز، حالتی وصفناپذیر داشت، آنگونه که دوستان شهید احدی گفتهاند: اهل تهجّد و شب زندهداری بود، چنان که هنوز گریههای سوزناک او در جایجای سنگرها در ذهن و یاد دوستانش باقی مانده است.
در آخرین دست نوشته هایی که از این شهید نخبه به یادگار مانده آمده است: چه کسی میداند جنگ چیست؟ چه کسی میداند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را میدرد؟ چه کسی میداند جنگ یعنی سوختن؟ یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست. جوانم چه میکند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سوالها و جوابها قرار گرفتهایم.
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود، از قصه دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد میکند که بیشرمان، دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند؟ کدام پسر دانشجویی میداند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه جنگیده، کشته شده و در آنجا دفن گردیده؟
چه کسی است که معنی این جمله را درک کند «نبرد تن و تانک!؟ اصلا چه کسی میداند تانک چیست؟ چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنیهای تانک له میشود؟ آیا میتوانید این مسئله را حل کنید؟ گلولهای از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک میشود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر میکند، حالا معلوم کنید سرکجا افتاده است؟»
کدام گریبان پاره میشود؟ کدام کودک در انزوا و خلوت اشک میریزد و کدام کدام؟ این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید. هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ۱۰ متری سطح زمین، ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران- دهلران حرکت میکند، مورد اصابت موشک قرار میدهد. اگر از مقاومت هوا صرفنظر شود، معلوم کنید کدام تن میسوزد؟ کدام سر میپرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آنها را غسل داد؟
چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟ چگونه میتوانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟ چگونه میتوانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟ کدام مسئله را حل میکنی؟ برای کدام امتحان درس میخوانی؟ به چه امید نفس میکشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر میکنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شاخ دکتر یا از آدامسی که هر روز مادرت در کیفت میگذارد؟
کدام اضطراب جانت را میخورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره گرفتن؟ دلت در گِروی چه بستهای؟ مدرک، ماشین، قبول شدن در مقطع فوق دکترا؟ صفایی ندارد ارسطو شدن! خوشا پر کشیدن، پرستو شدن. آی پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانوادهای در همسایگی تو داغدار شده است یا جوانی به خاک افتاده است؟
آی دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندهاند و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ میدانستی؟ حتما نه! آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره میخورد، به دنبال آب گشتهای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی و آنگاه که قطرهای نم یافتی، با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر آب نمیخورد!
اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش! که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد. من نمیدانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد! پس بیایید حرمله مباشیم.
کوتاهترین وصیتنامه بین شهدای جنگ تحمیلی
محمدرضا احدی یکی از برداران شهید احدی گفت: احمدرضا ۱۳ بار داوطلبانه به جبهه رفت. بارها مجروح شد ولی ما فقط دوبار از مجروحیت او با خبر شدیم.
وی افزود: وصیتنامه برادرم کوتاه ترین وصیتنامه بین شهدای جنگ تحمیلی است. در متن وصیت نامه وی آمده است «فقط نگذارید حرف امام به زمین بماند. من حدود یک ماه روزه قرض دارم. برایم بگیرید و از همگی برایم حلالیت بخواهید. کوچکترین سرباز امام زمان(عج) احمدرضا احدی.»
حرمان هور
دست نوشتهها و خاطرات شهید احمدرضا احدی یکی از سرداران دوران دفاع مقدس در کتابی با عنوان حرمان هور توسط علیرضا کمری به رشته تحریر درآمده است. کتاب بگو ببارد باران به قلم زهرا رضازاده نیز یک مستندروایی از زندگی شهید احدی است که از سوی نشر نارگل به چاپ رسیده است.
مستند «از دانشگاه تا دانشگاه»
ابوذر رحیمی کارگردان مستند از دانشگاه تا دانشگاه ۲۷ شهریور امسال در گفت وگو با ایرنا از تولید مستند ۴۰ دقیقه ای خبر داد که زندگی شهید احدی را از نوجوانی تا شهادت به تصویر میکشد. ساخت این مستند از خرداد ۱۴۰۱ آغاز شد و تا بهمن همان سال به طول انجامید و برای نخستین بار اردیبهشت امسال به طور رسمی در دانشگاه ملایر به نمایش درآمد. البته قرار بود این مستند هفته اول مهر و همزمان با هفته دفاع مقدس از شبکه افق تلویزیون پخش شود.
شهید احدی برای نخسین بار در سال ۱۳۶۱ به جبهه نبرد رفت و در مدت چهار سالی که در جنگ حضور داشت، بارها مجروح شد. در نهایت پس از شرکت فعال در عملیات کربلای ۵ در شب دوازدهم اسفند سال ۱۳۶۵ همراه چند نفر از همرزمانش چون شهید مجید اکبری به شهادت رسید و پس از ۱۵ روز که پیکر خونینش میهمان آفتاب بود، پیکر مطهر وی در گلزار شهدای عاشورای ملایر به خاک پسرده شده است.
نظر شما