به گزارش ایرنا؛ نقش زنان در دوران دفاع مقدس در لابهلای صفحات تاریخ مغفول مانده، زنانی که از جان گذشتند تا ایران بماند و رزمندگانی که چشم امیدشان به دستان توانمند زنانی بود که نقش ارزندهای در پشتیبانی جبهه جنگ داشتند.
زندگی این زنان غیور، داستان یک عمر مجاهدتی است که اگرچه جبهههای جنگ را ندیدهاند، اما آتش و جنگ، پیکر پارهپاره عزیزانشان، پلاک و سربند نور چشمانشان و زخمهای ناشی از کینه دشمن که از بمبهای شیمیایی بر تن پاک و رشید فرزندان غیورشان ریشه زده است را با ذره ذره وجود خود حس کردهاند.
«معصومه سوری» یکی از بانوان و شیر زنان دوران دفاع مقدس است که از همان عُنفوان جوانی، متفاوت بود و از زمان اشغال خرمشهر، از روی اجبار شهر و زادگاهش را به مقصد ملایر ترک کرد و زندگی برایش جور دیگری ورق خورد.
امثال این زنان در طول هشت سال دفاع مقدس، جلوههای زیبایی در نقش پشتیبانی و خدماتی برای فراهم کردن تدارکات لازم برای رزمندگان خلق کردند که بیشتر این خدمات به صورت خودجوش و کمتر سازمانیافته بود، آن هم در پایگاههای مساجد، حسینیهها، مدارس با مشارکت فعال بانوان که کارشان کمتر از دلیرمردان نبود.
به مناسبت هفته دفاع مقدس و نقش ادامهدار و تاثیرگذار زنان بزرگی که پشت جبهههای جنگ ایفای نقش کردند، گفتوگویی تفصیلی با سوری اولین فرمانده بسیج ملایر داشتیم که در پی میخوانید:
ایرنا: از خودتان بگویید؛ چگونه با جبهه و جنگ آشنا شدید؟
سوری: نقش زنان در دوران دفاع مقدس از خانه تا خطمقدم تداوم داشت، چه آن زمان که با نداشتهها ساخته و همسر و فرزندان را با یک دنیا امید و آرزو، روانه جبههها میکردند و چه آن زمان که خود به خط مقدم میرفتند و برای پشتیبانی از رزمندگان به تامین مایحتاج آنان و مداوای زخمهایشان اهتمام میورزیدند.
با این وجود رشادتها و از جان گذشتگیهای زنان در دوران جنگ تحمیلی باعث شد امروز جامعه زنان ایرانی به شهیدهها، آزادهها و جانبازان غیور خود ببالند و زنان افتخارآفرینی را به دنیا معرفی کنند که زینبوار استقامت کردند و با همه توان در پشتیبانی از جبههها نقشی کمتر از رزمندگان نداشتند.
من که سال ۱۳۴۲ در آبادان متولد شدم، علاقه زیادی به فعالیتهای عمومی و مردمی داشتم، به همین خاطر از همان اوایل دوران جوانی همراه با خواهرم در سازمان بسیج سازندگی گروه خونی رزمندگان تعیین میکردیم، مادرم اهل ملایر بود و جنگ که آغاز شد بعد از بمباران شهرهای جنوبی، همراه با خانواده از آبادان به ملایر کوچ کردیم و به ماهشهر رفتیم، یکسالی آنجا بودیم و سال ۱۳۶۱ به ملایر آمدیم و همانجا در سازمان بسیج سازندگی مشغول بهکار شدم.
در همان سالها فعالیتهای جهادی خود را در پشتیبانی از جبههها و دفاع مقدس در کنار بانوان بسیجی ملایر آغاز کردم، در حالیکه در دوران پیروزی انقلاب، همراه با خواهرم در برنامههای انقلابی و راهپیماییها حضور پیدا میکردیم.
ایرنا: در آن سالهای جنگ چه فعالیتهایی داشتید و از نقش دیگر بانوان بگویید؟
سوری: فعالیت بانوان در ستادهای پشتیبانی جبهه و جنگ به موارد خاصی محدود نمیشد و آنها متناسب با تواناییهایشان فعالیتهای متنوعی انجام میدادند، دو سال در جهاد سازندگی ملایر فعالیتهای نمونهگیری خون رزمندگان را هنگام اعزام به جبهه داشتیم، چون از قبل این آموزشها را دیده بودم.
بعد از آن در درمانگاه سپاه و بازداشتگاه منافقان فعالیت داشتم و سپس وارد گردان انصارالمجاهدین شدم و در کارهایی همانند سرکشی به خانواده بسیجیان و رزمندگان که کمکهای مالی نیاز داشتند، فعالیت میکردیم، ۲۰ ساله بودم که با همسرم که اهل تویسرکان بود، ازدواج کردم، وی هم از رزمندگان دوران دفاع مقدس بود و بیشتر اوقات در جبهه حضور داشت.
ایرنا: مسوولیتتان در بسیج سازندگی ملایر چه بود و به چه فعالیتهایی بیشتر مشغول بودید؟
سوری: در آن زمان با «صدیقه بیات» که همسر و برادر همسرش در عملیات کربلای ۴ و ۵ به شهادت رسیدند، فعالیت داشتیم و در سال ۱۳۶۴ بسیج خواهران ملایر افتتاح شد و من هم به عنوان مسوول بسیج خواهران و صدیقه بیات به عنوان معاون مشغول شدم.
در این مدت فعالیتهای بسیج خواهران را بر عهده داشتم که رژیم بعثی عراق بمباران استانهای دیگر را شروع کرده بود و همدان و ملایر نیز مورد بمباران قرار گرفت که شهر ملایر هم بمباران شد و به همین خاطر بسیج خواهران را تعطیل کردیم و کارمان دوباره سرکشی از خانواده شهدا و رزمندگان بود که بعد از فروکش کردن بمبارانها، فعالیتهای بسیج خواهران دوباره شروع شد.
در این زمینه بانوان ما در بسیج خواهران کلاسهای قرآن را تشکیل داده بودند و با شکلگیری دوباره حوزه بسیج خواهران در ملایر، پایگاههای بسیج محلات تشکیل شد و خانمها در این پایگاهها شروع به فعالیت کردند، بعضی خانمها مواد غذایی خشک تحویل پایگاهها میدادند تا برای رزمندگان بفرستیم، کمکم به این فکر افتادیم که همین خانمها با مواد غذایی که میآورند، ترشی، مربا و بعضی غذاهای کنسروی را تهیه کنیم و به جبههها بفرستیم، خانم گودرزی مربی بود که آنها را آموزش میداد.
بانوانی که در کلاسها شرکت میکردند، معمولاً ۴۵ سال به بالا داشتند، خاطرم هست بانوانی همچون خانم ونایی، با آمدن به کلاسهای قرآن بسیج خواهران خودشان به محلات دیگر میرفتند و پایگاههای بسیج عطیه و معلم را راهاندازی کردند و آنجا بانوان دیگر را جذب کلاسهای قرآن و فعالیتهای بسیج کردند و همین طور این فعالیتها گسترش پیدا کرد.
ایرنا: فعالیتهای خودجوش بانوان از چه جنسی بود و چگونه رزمندگان را پشتیبانی میکردید؟
سوری: پایگاههای مردمی در واقع مرکز پشتیبانی جبههها بود، بسیاری از بانوان به صورت خودجوش در این پایگاهها فعالیتهایی از جمله دوخت لباس، پخت مربا و ترشی، اهدای برنج و حبوبات را برای رزمندگان بر عهده داشتند، خانم ماهمنیر اهل یزد بود که همسرش نجاری داشت و از نجاری همسرش چوب میآورد و زیر دیگها میریخت و آتش روشن میکرد و مربا درست میکردیم.
همچنین یک خانمی به نام «بتول روحافزا» نیز که بیشتر به خانم سیفی معروف بود و در حال حاضر نیز به خاطر کهولت سن در بستر بیماری است، خودش ماشین بافندگی داشت و آموزش بافندگی برای بانوان را بر عهده داشت و لباسهایی همچون جلیقه، کلاه و شال میبافتند و همه آنها را جمع و برای جبهه ارسال میکردند.
با کمک بانوان یک صندوق کمکهای مردمی هم برای رزمندگان در بسیج راهاندازی کردیم تا پولهایی که جمع آوری میشود، برای خرید اقلام مورد نیاز رزمندگان هزینه میکردیم، آقای عبدلی یکی از برادران بسیجی بود که در جنگ مفقودالاثر شد، او از کارکنان آموزش و پرورش بود و با وانت اقلام جمعآوری شده را از پایگاههای بسیج به سمت جبهه برای رزمندگان میبرد، کامیونهای بزرگ چادر، پتو و لباسهای کثیف و خونی رزمندگان را به بسیج میآوردند و اینجا بانوان تقسیم کار کرده و هر کدام تعدادی از این لباسها و پتوها را میبردند و میشستند و بعد از تمیز شدن دوباره به پایگاهها میآوردند و به سپاه تحویل میدادیم تا دوباره به جبهه بفرستند.
ایرنا: از زیباییهای پشت جبهه بگویید؟
سوری: بانوان به اندازهای مشتاق کمک به رزمندگان و فعالیتهای جهادی بودند که منزلی به همین منظور وقف بسیج و فعالیتهای پشتیبانی جبههها شده بود، مرحوم «شهربانو ونایی» منزلش را وقف بسیج کرده بود، بسیار فعال بود و در پشتیبانی از جبهه سنگ تمام گذاشته بود، بسیاری از بانوانی که نامشان را بردم، در حال حاضر در قید حیات نیستند، زنانی استوار که از همه چیزشان گذشته بودند و جهادی کار میکردند.
علاوه بر این فعالیتها برنامههایی مانند آموزشهای نظامی، عقیدتی و فرهنگی را برای بانوان در بسیج در دستور کار داشتیم و در هفته بسیج در خیابانها رژه داشتیم و بانوان بسیار فعال بودند.
همسرم بیشتر اوقات در جبهه بود و من و دو فرزندانم که آن موقع کوچک بودند، چند ماه یک بار میآمد و به ما سر میزد و ایشان هم از اینکه من در کنار سایر بانوان بسیجی فعالیتهای پشت جبهه را داشتیم خرسند بود، به محض اینکه مشکلی بود یا عملیاتی در جبههها صورت میگرفت، بانوان به سرعت برای کمکرسانی و تهیه آذوقه به صورت خودجوش پیشقدم میشدند و فعالیت خود را در پایگاهها شروع میکردند، کمکها و حمایتهایی که پشت جبهه بینظیر بود.
این بانوی دوران دفاع مقدس به بیان خاطراتی از فعالیتهای پشت جبهه اشاره کرد و گفت: یک روز من و خانم بیات برای سرکشی به چند خانواده رزمنده رفتیم که آنها را از احوال فرزندانشان با خبر کنیم و خبر سلامتی آنها در جبهه را به آنها دادیم که فردای آن روز دیدیم همان بچهها به شهادت رسیدند و این برای من خاطره غم انگیزی است. بانوان، همسران و فرزندان خود را برای اعزام به جبهه بدرقه میکردند.
ایرنا: آیا خاطراتی هم از آن دوران دارید؟
سوری: یادم هست شهید یونسی که یکی از همکاران ما در سپاه بود، سه فرزند دختر و یک فرزند پسر داشت که خداوند دو فرزند دو قلوی دختر دیگر نیز به او عطا کرد و صاحب پنج فرزند دختر شده بود، بار آخری که به جبهه رفت، به من گفت خواهر سوری برای دوقلوها شیر بخرید و کنار آنها باشید و حمایتشان کنید، من نیز گفتم آنها خدا را دارند ولی مطمئن باشید که کنارشان خواهم بود و بعد هم به شهادت رسید.
از خاطرات تلخی که دارم اینکه در عملیات کربلای ۴ نیز بسیاری از رزمندگان ملایری به شهادت رسیدند و روز غمانگیزی بود که مردم در خیابانها تجمع کرده بودند و منتظر پیکرهای شهدا بودند.
باید بگویم یکی از زیباترین و شیرینترین خاطرات من آزادسازی خرمشهر بود، آن روز من با چند نفر از پزشکان ملایری برای ویزیت رایگان به روستا رفته بودیم که آن موقع بسیاری از پزشکان جهادی برای ویزیت به روستا میرفتند، در حال بازگشت بودیم که در یکی از روستاها دیدیم کشاورزان سر زمین بیلهای کشاورزی را بالا آورده و تکان میدهند، دکتر شاملو یکی از پزشکان جهادی گفت چه اتفاقی افتاده؟ چرا این حرکات را انجام میدهند؟ من فوراً گفتم فکر کنم خرمشهر آزاد شده، وقتی از این خبر مطمئن شدیم؛ آن پزشک برایمان بستنی خرید و بسیار خاطره به یادماندنی برای من بود.
و سخن آخر:
سوری: روزهای دفاع مقدس با تمام تلخی و شیرینی گذشت، من حدود ۱۲ سال هم است که بازنشسته شدهام و با توجه به جایگاه ویژه دفاع مقدس، نیاز است امروز بیش از گذشته دوران دفاع مقدس برای نسل جوان تبیین شود، دختران امروز باید با بانوان آن دوران بیشتر آشنا شوند، بانوانی که با داشتن حجاب و عفت در همه فعالیتهای اجتماعی مشارکت داشتند و از جبههها پشتیبانی میکردند و با افتخار همسران و فرزندان خود را راهی جبهههای جنگ میکردند.
دختران امروز مادران فردای این جامعه هستند و باید بانوان در تربیت نسل اسلامی، به ویژه رعایت حجاب که تاکید همه شهدا بوده، در مسیر حضرت زهرا(س) تلاش کنند تا آینده این کشور با داشتن بانوانی اسلامی و فرهیخته به پیشرفتهای بیشتری دست پیدا کند.
ضرورت دارد در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و آشنایی بیشتر نسل امروز با بانوان دوران دفاع مقدس، تلاش وافری صورت گیرد و در راستای الگوگیری از صبر و مقاومت مادران شهدا، همسران شهدا و کسانی که پشتیبانی جبهه را داشتند، بیشتر به نسل جوان و به ویژه دختران امروز معرفی شوند.
نظر شما