در طول تاریخ بشر کمتر شاهراهی به مانند خلیجفارس اهمیت داشته و این اهمیت را تداوم بخشیده است. از قدیمیترین دوران تاریخ بشر تاکنون خلیج فارس از ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عنوان یک آبراه مهم مطرح بوده است؛ به ویژه در عصر معاصر و با کشف نفت این اهمیت فزونی یافته است. شناخت این آبراه مهم و تاریخ آن به منزله شناخت نه تنها تمدن ایران بلکه تمدن جهانی است، چنان که بخش عمدهای از تجارت جهانی از گذشته تاکنون در ارتباط با خلیج فارس صورت گرفته است؛ تجارتی که تنها جنبه اقتصادی نداشته است، بلکه پیامدهای فرهنگی مهمی نیز برجای گذاشته است. مساله دیگری که در شناخت خلیجفارس اهمیت دارد، بررسی دیاسپورای ایرانی و تحولات آن است.
همین دلایل باعث شده تا امروزه بسیاری از کشورهای جهان به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس بر مطالعات خلیج فارس شناسی متمرکز شدهاند و سعی کردهاند تا ردپای تاریخ فرهنگ و تمدن خود را به هر شکلی در این آبراه جستجو کنند. یکی از پژوهشها در زبان فارسی که به مطالعه خلیج فارس پرداخته مقاله است با عنوان «رهیافت تاریخی در خلیج فارس شناسی به مثابه مقدمهای بر مطالعات ایران شناسی» [۱] که «حمید اسدپور» استادیار گروه تاریخ دانشگاه خلیجفارس بوشهر و «حسین اسکندری» پژوهشگر تاریخ به رشته تحریر درآوردهاند. نویسندگان در این مقاله به بررسی اهمیت خلیجفارس شناسی در ایران و دیگر کشورها پرداخته است و به این پرسشهای اساسی، پاسخ داده است که دلایل اهمیت خلیجفارس شناسی چیست؟
خلیج فارس شناسی در آثار باستان
از گذشتههای دور، خلیجفارس شناسی و توجه به این آبراهه در آثار مورخان نمود یافته است. چنانکه در آثار مورخان سومری از فعالیتهای عمرانی و ایجاد کانالهای آبیاری در کرانههای خلیج فارس و در محلی به نام دیلمون یاد شده است. همچنین در آثار این مورخان به پایگاههای دریایی به نام مکن و ملخ اشاره شده است که به نظر میرسد همان حبشه و عمان امروزی باشد.
در کتیبههای عیلامی از بندر لیان نام برده شده که در زمان پادشاهی «شوتروک نهونته» »از مراکز مهم تجاری در کرانههای خلیجفارس بوده است. در کتیبههای هخامنشیان و به ویژه در زمان داریوش و در آثار مورخان مانند هرودوت نیز به ایلات و شهرهای واقع در کرانه خلیجفارس اشاراتی شده است. چنانکه هخامنشیان به ساختن کاخهایی در کرانهها و پس کرانههای خلیجفارس مانند «تااوکه» پرداختند.
مورخان دوره سلوکیان و اشکانیان توجه چندانی به خلیجفارس نداشتند، ولی از دوره ساسانی و با توجه به اینکه این مناطق مورد نظر حکومت مرکزی قرار گرفت در آثار مورخان دوره ساسانی و مورخان مسلمان این منطقه بار دیگر نمود زیادی یافت. در کارنامه اردشیر بابکان از لشکرکشیهای اولیه اردشیر به کرانهها و پس کرانههای خلیجفارس و دریای عمان سخن گفته شده است.
مورخان و خلیجفارس تا پایان دوره صفوی
در آثار دوره اسلامی نیز مورخان به خلیجفارس و دریای عمان توجه داشتهاند. این توجه بیشتر مبتنی بر مسائل سیاسی به ویژه فتوحات مسلمانان بود. چنانکه شهرهای باستانی مهمی در این پس کرانههای خلیجفارس مانند توز یا همان توج، مورد توجه مورخان قرار گرفت. در زمان فتوحات مسلمانان، یکی از مناطقی که مورد توجه آنان قرار گرفت کرانهها و پس کرانههای خلیجفارس بود. چنانکه تصرف توز با وجود داشتن راههای مواصلاتی و منابع غذایی فراوان مورد توجه مسلمانان قرار گرفت.
آنچه که از مسائل خلیجفارس در دوره اسلامی به غیر از مسائل سیاسی را بتوان یافت، میبایست در کتب جغرافیایی جستجو نمود. چنانکه مؤلف حدود العالم، از کرانهها و پس کرانههای خلیجفارس سخن گفته است و راهها و مناطق و شهرهای تجاری مانند ریشهر، نجیرم و توج را نام برده است.
از قرن سوم تا دوره صفویه یعنی تقریباً قرون میانه و پس از آن توجه اندکی در آثار مورخان به خلیجفارس شده است و بار دیگر یاد و نام خلیجفارس و مطالعه آن را میبایست در آثار جغرافیدانان جستجو نمود. چنانکه جغرافیدانانی مانند مقدسی به سازندگان کشتی توسط سیرافیها و اهمیت بنادری مانند سیراف اشاره کردهاند.
در دوره صفویه و با وجود آنکه شاه اسماعیل موفق به ایجاد یک وحدت سیاسی و جغرافیایی در ایران شد، منطقه خلیجفارس و تحولات آن کمتر مورد توجه حکومت صفوی و مورخان این دوره قرار گرفت. فقدان نیروی دریایی جهت ایفای نقش در این منطقه و عدم حضور شاهان صفوی در این نواحی باعث شد که منابع صفوی به حوادث این ناحیه توجه چندانی نداشته باشند.
آنچه باعث شده در برههای طولانی از تاریخ ایران، خلیجفارس شناسی، مورد توجه مورخان قرار نگیرد، دیدگاه برخی شاهان ایرانی است. به واقع اکثر سلسلههایی که در ایران به قدرت رسیدند حکومتهایی متکی بر نیروهای ایلیاتی بودند که منافع خود را در خشکیها جستجو میکردند و از سوی دیگر آنها وابسته به نیروهای بودند که هیچگونه تجربه دریایی نداشتند.
خلیجفارس شناسی از دوره افشاریه تا معاصر
از دوره افشاریه به بعد، توجه به خلیجفارس در آثار مورخان ایرانی بیشتر شد. اهمیت خلیجفارس برای نادرشاه که ناشی از گفتمان مسلط در سیاستها و اندیشههای نادر شاه بود بر خلاف کریمخان زند که به ناچار و از روی ناگزیر به خلیجفارس کشیده شد سبب گردید تا در آثار مورخان، اقبال به مسئله خلیجفارس بیشتر گردد.
چنانکه نادرشاه از همان آغاز قدرت خود به نقش و جایگاه تجارت، به ویژه تجارت خلیجفارس در قدرت و حکومت پی برده بود. همچنین مسئله حاکمیت ایران در خلیجفارس که با ظهور قدرتهایی مانند اعراب یاغی مسقط به خطر افتاده بود باعث شد تا به بخش تجاری خلیجفارس ضرر و زیان زیادی وارد گردد و این مساله هم مورد توجه نادرشاه بود.
نادرشاه در اندیشه فتح همه نقاط ایران و استرداد همه آنها بود که خلیجفارس و دریای عمان نیز شامل آن میگردید و به همین دلیل مورخان دوره افشاریه در آثار خود به کرانهها و پس کرانههای خلیجفارس پرداختهاند. این وضعیت در دوره زندیه نیز تداوم یافت.
در دوره قاجاریه و بعد از آن هم مسائل متعددی باعث توجه هر چه بیشتر به مسئله خلیجفارس شناسی شد. رقابتهای استعماری به خصوص کشمکشها میان فرانسه انگلیس و روسیه که ایران و خلیجفارس نیز عرصه این رقابتها شد، کشف نفت، اهمیت خلیجفارس و موقعیت حساس این آبراهه مهم درجنگهای جهانی و تشکیل دولتهای مختلف در اطراف این شاهراه تجاری از جمله این مسائل بود. اهمیت نفت خلیجفارس چنان بود که با وجود کشف نفت در مناطق دیگر، خلیجفارس همچنان اهمیت خود را در این مورد حفظ کرد.
پرداختن به خلیجفارس شناسی در دوره معاصر چنان اهمیتی یافت که مباحث مربوط به نام آن نیز مدتها است که مورد مناقشه قرار گرفته است و برخی دولتها سعی در تغییر نام واقعی و همیشگی خلیجفارس داشتند. بررسی بسیاری از موضوعات مربوط به خلیجفارس در ایران، مورد غفلت واقع شده است.
موضوعاتی که نیازمند فعالیتهای هماهنگ بین رشتهای و همچنین تحقیقات میدانی میباشند. چرا که موضوعات مربوط به قبایل، مذهب، مهاجرت، آب، کشاورزی و بسیاری از مسائل اجتماعی خلیجفارس است که کمتر به آنها پرداخته شده است. این مسئله برخلاف فعالیتهای خلیجفارس شناسی در دیگر کشورها به ویژه کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس است که با سرمایهگذاری کلان در این زمینه به ویژه با همکاری کشورها و مراکز علمی جهانی به آنها پرداختهاند.
کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و خلیجفارس شناسی
از آغاز قرن بیستم به بعد مباحث اساسی در مورد خلیجفارس بهویژه شبه جزیره عربستان و با تمرکز بر مطالعات بین رشتهای آغاز شد. در آغاز بیشتر گزارشات مربوط به شرکتهای هند شرقی مانند هند شرقی هلند و نویسندگان مطرح آن منتشر شد و همچنین بیشتر مباحث، برگرفته از سفرنامههای اروپاییان در مورد خلیجفارس بود.
در عمان، بررسیهای تاریخی توسط جان فیلبی و تحقیقات در مورد امارات توسط دونالد هاولی انجام شد و آثار کلی در مورد خلیجفارس توسط محققانی مانند آرنولد ویلسون منتشر شد.
به تدریج با ظهور محققانی نوپا در مطالعات خلیجفارس شناسی در سرزمینهای عربی، در اواسط قرن بیستم به بعد کنفرانسهای بینالمللی در مورد مطالعات این منطقه برپا گردید. تأسیس انجمن عرب در انستیتوی باستانشناسی دانشگاه لندن و برگزاری سمینارها و انتشارات مقالاتی در مورد باستانشناسی خلیجفارس با تأکید بر سرزمینهای عربی به ویژه در دانشگاه کمبریج و توسط افرادی مانند «جان دیتون، دیوید وایتهاوس و ریموند دی» علاقه به مطالعات را بیشتر کرد.
دهه ۲۰۰۰ آغاز گسترش فوقالعاده در مورد مطالعات سرزمینهای عربی و خلیجفارس بود. بورسهای تحصیلی به اوج خود رسید، تعداد کتابهای منتشر شده در برخی کشورها مثل قطر، چند برابر شد و توجه به ارتباط خلیجفارس با اقیانوس هند و شرق آفریقا نیز گسترش زیادی یافت.
رشد چشمگیر مطالعات خلیجفارس در قرن بیست و یکم در کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس نشان از اهمیت وافر این پژوهشها برای اعراب حوزه خلیجفارس دارد. به ویژه با تأکید بر باستانشناسی سعی در گسترش و شناساندن هویت و تاریخ خود و یا حتی تاریخسازی دارند و این مقدمهای برای رسیدن به دیگر اهداف و آرمانهای آنان میباشد.
نتایج پژوهش
اهمیت خلیجفارس و شناخت این آبراه مهم برای مردمانی که سالهاست به رغم آنکه در طول تاریخ با موانعی روبهرو شدهاند حضور آنها در کنار این آبراه تداوم یافته، بسیار زیاد میباشد. با وجود آنکه در طی سالهای اخیر تأکید فراوان بر نام و عنوان خلیجفارس و ایرانی بودن آن با استناد به مدارک تاریخی فراوان شدهاست، اما باید به این نکته اشاره کرد که تنها تلاش برای اثبات نام و عنوان خلیجفارس کافی نیست.
جامعه ایرانی میبایست به شناخت آگاهانه و عمیق از تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، طبیعت و بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی خلیجفارس دست یابد. شناخت کافی و وافی از تاریخ و تمدن و فرهنگ خلیجفارس زمینه را برای شناخت بسیاری از مسائل در تاریخ ایران فراهم میکند. البته باید توجه نمود که که تحقیق و پژوهش در زمینه موضوعات خلیجفارس نباید صرفاً به موضوعات سیاسی محدود گردد که این باعث کم توجهی نسبت به دیگر مسائل خلیجفارس میشود.
باید تصدیق نمود که ایرانشناسی نیازمند خلیجفارس شناسی میباشد و خلیجفارس شناسی و پژوهش در مورد آن نیازمند یک خیزش علمی و همکاری رشتههای مختلف با برنامهریزی صحیح و سرمایهگذاری هدفمند است.
نکته دیگری که در مورد خلیجفارس شناسی میباید به آن اشاره نمود اهمیت موضوع دیاسپورای ایرانی است که در موضوعات خلیجفارس مورد مورد غفلت واقع شده است. الزم به ذکر است که موضوعات مطالعات مربوط به خلیجفارس شناسی از سوی بیگانگان و به ویژه غربیان و در سالهای اخیر توسط محققان حوزه عربی خلیجفارس با سرمایهگذاریهای عظیم و جدی به خوبی دنبال میشود.
این کشورها، بعد از آنکه متوجه جایگاه مهم خلیجفارس در تحولات تاریخی منطقه و جهان شدند تلاشهای وافر در زمینه پژوهش در مورد مباحث متنوع مربوط به خلیجفارس به ویژه در مورد باستانشناسی انجام دادند. آنان علاوه بر جعل نام خلیجفارس، حتی در مواردی به حذف نقش تاریخی ایران در این منطقه، اقدام کردند تا با هویتسازی و انجام تحقیقات مدون به آرمانهای سیاسی اقتصادی سیاسی و اقتصادی خود دست یابند. حال با توجه به این وضعیت، لازم است که خلیجفارس شناسی به عنوان یک ضرورت مهم، جهت ایرانشناسی مورد توجه جدی همگان قرار گیرد.
پینوشت:
[۱] حمید اسدپور، حسین اسکندری، «رهیافت تاریخی در خلیجفارس شناسی به مثابه مقدمهای بر مطالعات ایرانشناسی»، مجله بینالمللی مطالعات ایرانی اسلامی، دوره ۱۲، شماره ۳، ۱۴۰۱.
نظر شما